پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۵
کاسه‌ی صبر غزّه، لبریز است

هرمزگان- غزه، غم ناگهانی نیست. غصه سنگین سالیان سال است. سال‌های دور، سال‌های نزدیک؛ سالیان غارت، رعب و وحشت؛ غزه محصول گم شدن انسانیت و بخل بشریت است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): غیرت را در عزه یافتم. دلدادگی را غزه می‌فهمد. فلسطین، قطعاً به غزه افتخار خواهد کرد. دنیا بدون تردید از غزه، شجاعت، جسارت، میهن پرستی، عشق و ایمان را خواهد آموخت. غزه همواره غصه دار نخواهد ماند، جامعه جهانی نیز یک روزی واقعیت‌های غزه را اعتراف می‌کند و از مردمان شهادت طلب و شکیبای این سرزمین پوزش می‌طلبد. در ادامه شاعران هرمزگانی، برای غزه و غم‌هایش شعر سروده‌اند که پیشکش نگاه ارزشمندتان می‌شود.

فاطمه رحمانی - شاعر آئینی:

بیت المقدس خون بهای قاسمِ ماست

با تو چه کردند ای حرم، دل‌های چرکین؟
روی دلم می‌ماند این اندوه سنگین

شد غزه مثل کربلا، با چشم دیدیم:
گهواره خالی، سر جدا، قنداقه خونین

با دست هایش پاره‌ی تن جمع می‌کرد
مانده میان جمعِ تن ها مرد مسکین

هم پشت سر اطفال تشنه بی قرارند
هم روبرویش حرمله با تیری از کین

باید که جان داد از غم جانسوز غزه
جان‌ها فدای عید قربان فلسطین

یک سو ملائک صف به صف در رفت و آمد
سوی دگر جمع اند دور هم شیاطین

آرامش ما قبل طوفان بی سبب نیست
از بعد طوفان مرگ بر خواب سلاطین

بیت المقدس خون بهای قاسمِ ماست
بر تین و بر زیتون قسم، بر طور سینین

باد موافق می‌وزد، سرمست یاسیم
عطر حرم پیچیده در جان فلسطین

مهرنوش ایزدپرست- شاعر آئینی:

آه! بسیمم گرسنه مانده‌ای!

وقتی ستون‌های شعله ور
«بسیم» را
در آغوش گرفته
تو!
در استوری کدام سکانسی؟
سینه‌ام رگ کرده
آه! بسیمم گرسنه مانده‌ای!
ترانه را در مدیترانه
صبر را در صبرا جا گذاشتم
وقتی تاول هایش چرکین می‌شد.
ای جانبداران جنایت!
من!
یک مادرم!
سینه ام رگ کرده
لبهای تشنه به خون زمین
با هر سی سی خون اضافه
تب سینه‌ی مرا می کاهد.
یک متر فقط یک متر با لبهای بسیم فاصله دارم
بتن های تنیده
رد جاری خون را
پنهان نمی‌کنند.
لب بر لب خون
آخرین عطر بسیمم را می‌نوشم
و برای سینه ی تب دار لب پر زده‌ام
به رسم بچه از شیر گرفتن
آیات بروج می‌خوانم

محبوبه عابدینی - شاعر آئینی

می‌رسد فصل با شکوهِ بهار

جنگ، شرحِ جنونِ چنگیز است
و رژیمی که سخت خونریز است

ظلم از حد، گذشته ای انسان!
کاسه‌ی صبر غزّه، لبریز است

گرگ خونخوار و رذل اسرائیل
با فلسطینیان گلاویز است

باغ زیتون اسیر صهیون و
زیر شلّاقِ بادِ، پاییز است

دیدن کودکان غرقه به خون
ضجّه ی مادران، غم انگیز است

این جهان، در نگاه اهل یقین
کوچک و خوار و خُرد و ناچیز است

می‌رسد فصل با شکوهِ بهار
فصل پیروزی ات دل انگیز است

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط