دكتر ناصرقلي سارلي در ششمين نشست درس گفتارهايي درباره سعدي گفت: سعدي به زباني احساسي و عاطفي ناب و روشن سخن ميگويد. اين كه ميگويند ما با زباني سخن ميگوييم كه سعدي سخن ميگفت، حرف درستي است؛ چون سعدي از ظرافتهاي زباني گسترده اي استفاده را كرده است._
وي كه عصر روز گذشته (7 مردادماه) در مركز فرهنگي شهر كتاب سخن ميگفت با اشاره به نحو افزود: آنها معتقدند كه منظور از نحو، ساخت جمله است. بي گمان سعدي در آشناييزدايي نحوي بي همتاست. از سويي ديگر با آن كه در شعر او استعاره و تشبيههاي تازهاي نميبينيم، خوانندههاي بسياري به سوي شعر او جذب ميشوند.
نويسنده كتاب «زبان معيار» خاطرنشان كرد: در شعر سعدي حتي «واو» ها هم داراي كاربرد بلاغي هستند و براي ابلاغ معاني به كار ميروند. از سويي ديگر ساختهاي نحوي پيچيده هم در شعر سعدي به وفور وجود دارد. نمونههاي بسياري هست كه نشان ميدهد چگونه سعدي با جابجا كردن اجزاي جمله، به القاي معني ميپردازد.
وي افزود: حذفهاي استثنايي نيز در شعر سعدي و به خصوص غزل او وجود دارد. اين حذفها از مقوله حذفهايي است كه در گفتار هم رخ ميدهد. حقيقت آن است كه بلاغت و زيبايي سخن سعدي در جايي قرار دارد كه توضيح دادنش دشوار است. از اين رو شعر سعدي سهل و ممتنع است. گفتنش اگر چه آسان به نظر ميرسد اما در واقع بسيار دشوار است.
اين استاد دانشگاه تربيت معلم يادآور شد: اين مسأله نشان ميدهد كه زيبايي در شعر سعدي پنهان و نهفته است و با اين كه شعر او خوانندگان بسياري را مسحور ميكند، به سهولت نميتوان توضيح داد كه سحر كلام او از كجاست. اين بخاطر عناصر مشتركي است كه شعر او با گفتار دارد. بسياري از ويژگيهايي كه باعث گيرايي و نفوذ شعر سعدي ميشود نيز به دليل استفاده او از بلاغت گفتار است. به تعبير ديگر سعدي از ويژگيهاي ساختاري خاصي استفاده ميكند تا ظرافت معنايي خود را ابلاغ كند.
وي به بلاغت از ديد علم معاني اشاره كرد و گفت: بلاغت از ديد علم معاني، ويژگيهايي دارد و شعر سعدي يكي از حاصلخيزترين جاهايي است كه ما ميتوانيم از آن در بازانديشي علم معاني استفاده كنيم. استادي او در اين است كه معناهاي ظريف و نكتههاي باريك را به خوبي منتقل ميكند.
وي در ادامه سخنانش خاطرنشان كرد: در علم معاني در اين باره بحث ميشود كه ساختها و الگوهاي نحوي گوناگون چگونه در بافتهاي مختلف تنوع معنايي ميپذيرند. در گفتارهاي عمومي زبان فارسي نمونههاي بسياري هست كه ميتوان دریافت كه چگونه از جملهها، معناهاي مختلف دريافت ميشود. اين از ويژگيهاي خاص و برجسته زبان فارسي است. در واقع اين بافت زبان است كه منظور گوينده را روشن ميسازد. از اين رو تنوع ساختها و گوناگوني بافت و مخاطب در زبان گفتار بسيار وجود دارد.
سارلي به بررسي كوتاهي از تاريخچه معنا پرداخت و گفت: در اينجا بررسي كوتاهي از تاريخچه مطالعه معنا در فرهنگ ما ضرورت دارد، اساس مطالعات ما درباره معنا، از مطالعات قرآني آغاز ميشود. در اين زمينه علوم مختلفي هم شكل گرفته است. همانند وجوه القرآن، مفردات قرآن و مجاز القرآن. حتي محور كار علم بيان، كه در آن استعاره، تشبيه، كنايه و مجاز وجود دارد، معناست.
وي افزود: در ميانه قرن ششم كتابي به نام «وجوه قرآن» تاليف شد. موضوع آن در اين باره است كه يك كلمه واحد در قرآن، چند معنا دارد و بايد بدانيم كه چگونه اين معناها به دست ميآيد؟ در آنجا تاكيد بر اين است كه براي يك كلمه و يك جمله، معناهاي موضوع له وجود دارد. اما هميشه اين كلمه در معناي موضوع له خود به كار نميرود. به هر حال چنين بحثهايي از دير زمان وجود داشته است.
نويسنده كتاب «زبان معيار» خاطرنشان كرد: در كتابهاي مجاز ميخواستند نشان دهند كه كلمهها چه معاني دارند. از كتابهايي كه از قرن دوم به اين سو نوشته شده است، برميآيد كه بين معاني قراردادي و معاني كاربردي تفاوت قايل ميشدند. اين معاني كه غير از معاني موضوع له است، تقابل بين معاني حقيقي و مجازي نيست، بلكه بسيار فراتر از آن است. به هر روي بدون اينكه يك عبارت از معاني واقعي خودش بيرون باشد، ميتواند معاني ديگري هم از آن فهميده شود. علم بيان هم جز اين نيست كه چگونه ميتوان معاني مختلف را با يك بيان بازگو كرد.
اين استاد دانشگاه گفت: دانشمندان علوم بلاغي، علم معاني را دانش معاني نحوي ميدانند. در اين علم نه تنها بافت مهم است، بلكه مخاطب و گوينده و نسبت بين گوينده و شنونده هم اهميت دارد. بافت وسيعتر فرهنگي و اجتماعي هم وجود دارد كه در معنادهي كلمهها يا جملهها تاثير دارند. «جرجاني» هم كه از علماي علم معاني است، خيلي وارد معناي كلمهها نميشود، جمله را در نظر ميگيرد و ميخواهد به معناي آن برسد.
سعدي ميگويد: «مرا به هيچ بدادي و من هنوز برآنم / كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم». واژه «مويي» ياي نكرهاي دارد كه براي پستتر كردن مو به كار برده شده است و بيارزشي آن را ميرساند اما ياي نكره در «عالمي»، برخلاف آن، براي تكريم و ستايش است. حال ميتوان پرسيد كه اين معناها چگونه پديد ميآيند؟ چگونه «ي» در يك بافت قرار ميگيرد اما دو معناي مختلف را ميرساند؟ اين موضوع علم معاني است و در شعر سعدي چنين معاني بسيار است و او سعي كرده كه بين آنها تقابل ايجاد كند.
وي به اغراض ثانويه اشاره كرد و گفت: اغراض ثانويه در علم معاني به اين معناست كه بايد منظور از جمله را دريافت؛ نه آن كه به معاني آن پرداخته شود. اغراض ثانويه معناهايي است كه گوينده در نظر گرفته است. ميتوان پرسيد كه اين جملهها چه دارند كه آنها را از معناي صوري خودشان جدا ميكند و معناي ديگري به آن ميدهد؟ حقيقت آن است كه در اغراض ثانويه چند دسته عامل هست كه اهميت دارد. يكي از آنها بافت كلام است.
سارلي در ادامه سخنانش به هنر سعدي اشاره كرد و گفت: هنر سعدي در اينجاست كه بافتهايي را كه در گفتار آمده است، در نوشتار به كار ميبرد. در نوشتهها مخاطب و گوينده با هم فاصله زماني و مكاني دارند و ابزارهاي دست نويسنده براي القاي آن غرضهاي ثانويه، خيلي كمتر است تا كسي كه گوينده و شنوندهاش حضور دارد. سعدي از اين هنر برخوردار است كه چنين كاري را در نوشتار انجام دهد.
وي افزود: در علم معاني، سخن را به 2 دسته تقسيم ميكنند، خبري و انشاء. خبر صدق و كذب دارد؛ اما در انشاء صدق و كذب راه ندارد. علماي نحو براي هر كدام از اينها يك غرض اصلي در نظر ميگيرند. اگر در كنار اطلاعرساني كار ديگري انجام نگيرد، يا اصلا اطلاع رساني نشود، مي گوييم كه اين خبر دلالت ثانوي پيدا كرده است. پرسش و امر و نحو هم همينطور است.
استاد دانشگاه تربيت معلم تصريح كرد: در كتابهاي معتبر بلاغت گفتهاند كه در يك جمله پرسشي 8 گونه غرض وجود دارد. جالب توجه است كه در شعر سعدي علاوه بر آن اغراض هشتگانه، 10 غرض ديگر هم ميتوان پيدا كرد. افزون بر آن، غرضهاي ثانويه ديگري هم ممكن است داشته باشد. مانند استفهام انكاري. مثلا در مصرع «در صورت و معني كه تو داري چه توان گفت»، استفهام انكاري وجود دارد.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: به هر حال در شعر سعدي براي پرسشهايي از اين دست معانیای ميتوانيد پيدا كنيد كه در هيچ كتاب بلاغي نيامده است. به دليل آن كه ما كتابهاي علم معاني ويژه زبان فارسي نداشتهايم. براي ما علم معاني، شكل گرفته از ساخت زبان عربي است. پس طبيعي است كه در آن ويژگيهايي پيدا كنيم كه مخصوص زبان فارسي نيست.
هنگامي كه سعدي ميگويد: «كه گفت در رخ زيبا نظر خطا باشد»، سخناش صورت پرسشي دارد اما غرض آن يك نوع سرزنش و توبيخ است. او نميخواهد سوالي بپرسد، بلكه غير مستقيم چيز ديگري را بيان ميكند.
وي افزود: شاعران بسياري را نميشناسيم كه به اين فراواني بتوانند از اغراض ثانويه استفاده كنند و اين بلاغت گفتار در شعر سعدي را نشان ميدهد. گويي او مخاطب خود را حاضر ميديده است. آن جايي هم كه ميگويد «غم زمانه خورم يا فراق يار كشم» سخناش صورت پرسشي دارد اما حسرت و طلب شفقت و اظهار دردمندي هم در آن هست. در اين نمونهها هدف پرسشهاي سعدي تنها نفس پرسش نيست، جواب پرسش هم اهميت دارد. او در پاسخ پرسشهايش نيز دست به آشناييزدايي و غافلگير كردن مخاطب ميزند. در جملههاي امري شعر سعدي نيز هميشه پرسشها براي غرض ديگري به كار رفتهاند.
سارلي يادآور شد: در شعر سعدي بسيار كم پيش ميآيد كه غرض ثانويه وجود داشته باشد و ما متوجه منظور آنها نشويم. با اين كه غرضهاي ثانويه قابل انكارند، اما چون بافت كلام در شعر سعدي خوب چيده شده است، باعث ميشود كه آن را در همان معنايي بفهميم كه شاعر گفته است. در شعر ديگران، همانند فردوسي و انوري هم چنين شگردهاي زباني هست اما بسامد بالاي آن در شعر سعدي است كه آن را كم مانند ميكند. در يك پژوهش نشان داده شده است كه از 60 غزل سعدي، تقريبا بيش از 70 درصد پرسشها، يك يا چند غرض ثانوي دارند. همينهاست كه شعر سعدي را با بافت گفتار ارتباط ميدهد. از اين رو شعر او را ميتوان سهل و ممتنع دانست.
وي افزود: تركيب اين هنر سعدي با ويژگيهاي ادبي ديگر، سخن او را اوج ديگري ميبخشد. به همين دليل است كه شعر سعدي مانند حرف زدن، روان و جاري است. با اين همه نكتههاي ظريف ادبي را هم در آن ميتوان يافت. آنجايي كه سعدي ميخواهد ساده و روان سخن بگويد از عهده چنين كاري برميآيد، اما آنگاه كه قصد ميكند كه بر روي نكتهاي تاكيد ورزد، اجزاي طبيعي زبان را عمدا جابجا ميكند.
وي در پايان سخنانش خاطرنشان كرد: مهمترين متني كه در زبان فارسي در علم معاني وجود دارد، شعر سعدي و به ويژه غزل اوست. چون سعدي به زباني احساسي و عاطفهاي ناب و روشن سخن ميگويد. اين كه ميگويند ما با زباني سخن ميگوييم كه سعدي سخن ميگفت، حرف درستي است چون سعدي از ظرافتهاي زباني بيشترين استفاده را كرده است.
نظر شما