یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۱
خانواده و معلم دارای تفکر مسئله‌مدار به سلامت روان کودک کمک زیادی می‌کنند

لیلا سلیقه‌دار، نویسنده و مشاور خانواده گفت: خوشحالم که والدین، جامعه و معلمان روشن‌تر از گذشته به مسئله سلامت روان کودکان نگاه می‌کنند و برایشان بدیهی است که سلامت روان از درس و یادگیری مهم‌تر است.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، لیلا سلیقه‌دار، دکترای برنامه‌­ریزی آموزشی دارد و سال­های زیادی است که به عنوان مشاور پای صحبت نوجوان‌ها نشسته. او همچنین به عنوان مجری تحقیق و پژوهش با آموزش و پرورش شهر تهران و برخی مدارس همکاری داشته است. نوشته‌هایش در مجله تخصصی رشد دانش‌آموز، مجله رشد تکنولوژی یا روزنامه همشهری به چاپ رسیده است. به مناسبت دومین روز از هفته کودک که با شعار «کودک، زندگی، سلامت و رشد» نامگذاری شده، با سلیقه‌دار درباره سلامت روان کودک و عوامل مؤثر در بهداشت روان کودکان گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه این مطلب را می‌خوانید:
 
- سلامت روان کودک یعنی چه؟
شاید زمانی‌که صحبت از سلامت می‌شود، همه به این فکر می‌کنند درباره فردی صحبت می‌کنیم که از همه لحاظ از معلولیت‌ها به دور باشد یا چیزی شبیه این؛ اما در مفهوم درست سلامت، بویژه در بُعد سلامت روان، به دنبال این هستیم که فرد در روندی از رشد قرار بگیرد که قابلیت‌هایی از آن در مواجهه با چالش‌هایی روانی و عاطفی دیده شود و به او توانمندی و خودمدیریتی داده شود. اینکه او بدون هیچ‌گونه تهدید، ریسک و خطری آموزش بگیرد که بتواند یاد بگیرد چطور در تعادل و هماهنگی خوبی، مواجهه‌های روانی و عاطفی خودش را مدیریت کند.
 
- تأثیر اختلالات روانی در کودکان، به‌خصوص در رشد و روند زندگی آنها چیست؟
طبیعتا اختلالات روانی می‌تواند در روند رشد و زندگی کودک تأثیرگذار باشد؛ اما اگر فرض را بر این بگیریم که با کودکی روبه‌رو هستیم که همراه با یک اختلال روانی در زمان تولدش همراه بوده و مطابق با آن رشد کرده یا به‌نوعی ارثی است، آنچه که محیط می‌تواند به او بدهد، بویژه مربیان، معلمان، مدرسه و بزرگسالانی که با او زندگی می‌کنند، مثل پدر و مادر و... ، این است که چطور آن اختلال را می‌شناسند و چطور می‌توانند شیوه‌های مواجهه با آن را یاد بگیرند و بتوانند به کودک کمک کنند تا با وجود آن اختلال، آن تعادل مواجهه عاطفی و روانی در زندگی را تجربه کند؛ یعنی تا حداکثر، امکان این زمینه فراهم باشد که بتواند آن هم چالش‌های زندگی و شیوه‌های مواجهه با آن را به سهم و توان خودش تجربه کند.

این در حالی است که در خیلی از کشورها، بچه‌هایی را که دچار اختلال هستند از بقیه و بچه‌های معمولی جدا نمی‌کنند. این کار این را به ما یادآوری می‌کند که در محیط طبیعی و در محیطی که دغدغه سلامت روان وجود دارد، هیچ بچه‌ای ایزوله نیست و جدا از محیط و بافت طبیعی محیط اطرافش نیست؛ بلکه دیدن ظرفیت‌های هر کدام از کودکان و تلاش برای پذیرفتن خود و دیگران، اساس داستان قرار می‌گیرد و برحسب همین هم می‌تواند در روند رشد کمک‌کننده باشد: حتی با وجود اختلال.

- اقداماتی که خانواده برای سلامت روان کودک انجام می‌دهد، چیست؟
این اقدامات به دو بخش کلی تقسیم می‌شود؛ بخش اول، امنیت روانی که خانواده می‌تواند برای کودک فراهم کند و بخش دوم، پذیرش و نوع مواجهه خانواده با اختلال روانی کودک است. در بخش اول خیلی از حرف‌ها مطرح می‌شود و گستره بسیار وسیعی دارد. در بخش اول این سؤالات پیش می‌آید که خانواده چطور می‌تواند امنیت روانی کودک را فراهم کند؟ چطور می‌تواند مدرسه خوب را پیدا کند؟ چطور می‌تواند مطالبات سالم از مدرسه داشته باشد؟ چطور می‌تواند ابعاد و ارکان خانواده را در مسیر یک ارتباط منطقی، عاطفی و روانی پیش ببرد؟ حال این با توجه به شرایط خانواده و تعداد فرزندان در خانواده و جدایی پدر و مادر و... در خانواده مرتبط است و در شکل مواجهه خیلی اهمیت دارد. شاید بعضی‌ها فکر کنند منظور از امنیت روان یعنی آب در دل بچه تکان نخورد و بچه از هیچ‌چیزی و هیچ‌واقعیتی در اطرافش باخبر نشود. اما در حقیقت، مقصود ما این نیست که کودک از هیچ موضوعی مطلع نشود؛ بلکه مقصود این است که چگونگی مطلع کردن و درگیر کردن کودک با مسائل اطراف چگونه است. مسائل و مشکلات اگر درست بیان نشود، ممکن است کودک دچار تعارضات رفتاری قرار بگیرد. این درست نیست که مسائل را از کودک قایم کنیم. باید این مشکلات را به شیوه‌ای به نمایش بگذاریم که بچه دچار وحشت نمی‌شود و از موضوع مطلع می‌شود. این‌ها شیوه‌هایی است که با رعایت امنیت روان کودک، به سلامت روان او هم کمک می‌شود.

بخش دوم مربوط به کودکی است که دچار اختلال روانی است و در شرایطی قرار گرفته که یک‌سری مسائل در پیرامون او وجود دارد که او را دچار این اختلال کرده است؛ چه این اختلال ارثی باشد و چه غیر از این. در هر صورت خانواده این را می‌پذیرد که ممکن است بچه من هم اختلال داشته باشد و من باید برای درمان او اقدام کنم. به عنوان مثال مراجعه‌کننده‌ای دارم که کودک هفت‌ساله دارد؛ اما رفتارهای کودک در حد یک کودک سه‌ساله است. مادر این کودک به هیچ عنوان نمی‌پذیرد که رفتارهای فرزندش غیرعادی است و متناسب با سن او نیست. در حال حاضر و با وجود پیشرفت علم، دلیلی وجود ندارد که والدین نگران درمان‌تراپی کودک باشند و از آن وحشت داشته باشند. بعضی از مسیرهای درمان، بازی‌درمانی، قصه‌درمانی و گروه‌درمانی است که باعث می‌شود اختلال کودک به سادگی رفع شود. پسندیده نیست که ولیِ کودک امروزی در ترس درمان فرزندش باشد و از این کار امتناع کند.
 
- اهمیت و ضرورت بهداشت روانی کودک در مدارس به چه علت است؟
مطرح کردن این سؤال مثل این است که درباره علت وجود خورشید در روز صحبت کنیم و بپرسیم چرا روز است؟ این یک امر بدیهی است که ضرورت دارد؛ مدرسه به عنوان یکی از ابعاد و نهادهایی است که بچه در آنجا زندگی می‌کند و ساعاتی از زندگی خودش را در آنجا می‌گذراند؛ در حالی‌که این ساعت‌ها، ساعت‌هایی است که پر از یادگیری است و خیلی اهمیت دارد که در طول مسیر یادگیری، هیچ‌کسی به خودش اجازه ندهد که به بهانه یاد دادن، می‌شود سلامت روان را نادیده گرفت. هیچ‌چیزی نمی‌تواند بر سلامت روان اولویت داشته باشد و سلامت روان یک داستان است و هر یادگیری ذیل سایه سلامت روان است. بهداشت روانی که مدرسه رعایت می‌کند، ارزشمند و تأثیرگذار است. همان‌طور که وجود بچه اهمیت دارد، سلامت روان آن هم در مدرسه اهمیت دارد.
 
- چه عواملی در بهداشت روان کودکان در مدارس تأثیرگذار است و نقش خانواده چیست؟
این عوامل شامل هم والدین و خانواده است و هم مربیان و معلمان مدرسه. برای مثال زمانی‌که کودک از مسئله‌ای در مدرسه شکایت می‌کند، اگر والدین صرفا هم‌دلی کنند و آن تفکر مبتنی بر حل مسئله را نداشته باشند، درواقع مداخله می‌کنند؛ اما نوع مداخله، مداخله سوا نیست، یعنی مداخله‌ای که من دخالت می‌کنم اما دنبال این نیستم که کمکی کنم. ممکن است کودک از یک مسئله‌ای رنج ببرد و با والدین هیجان‌مدار روبه‌رو باشد؛ یعنی زمانی‌که کودک مشکلش را مطرح می‌کند، ممکن است والدین به جای کمک کردن به فرزند و حل مسئله، تلاش کنند موضوع را یک موضوع احساسی و هیجانی ببینند و حتی ممکن است به سلامت روان کودک خودشان هم آسیب بزنند. بنابراین اگر هم خانواده و هم معلمان دارای تفکر مسئله‌مدار باشند، می‌توانند کمک زیادی به سلامت روان کودک کنند.

خانواده‌ها به جای اینکه در دوران کودکی فرزندان‌شان نگران این موضوع باشند که نباید کودک سختی بکشد؛ بهتر است این را در نظر بگیرند که در ازای اینکه کودک سختی می‌کشد، توانایی‌هایش بیشتر خواهد شد و در دوران نوجوانی، نوجوانی آرام‌تر و روشن‌تر نسبت به آینده خودش خواهد شد. اگر خانواده در کودکی فرزندش اولویت را سلامت روان او در نظر بگیرد، پایه‌های درست سلامت روان در دوران نوجوانی و جوانی او را بنا کرده است.

همیشه سهم مدرسه در سلامت روان کودک خیلی تأثیرگذار است و تنها این موضوع بر عهده خانواده نیست. به عقیده من معلمی که هنوز درگیر سنت‌ها است و به همان شیوه گذشته تدریس می‌کند و هنوز درگیر این است که یادگیری مهم‌تر از سلامت روان است، قطعا این شیوه سلامت روان را زیر سؤال می‌برد. خوشحالم که والدین، جامعه و معلمان روشن‌تر از گذشته به این مسئله نگاه می‌کنند و برایشان بدیهی است که سلامت روان از درس و یادگیری مهم‌تر است؛ اما تنها همین کافی نیست و گاهی باید بیشتر درباره این موضوع تأمل کنیم. من همیشه می‌گویم اگر مادر و پدری کافی باشند و اگر معلمی حرفه‌ای باشد، می‌تواند برای کودک بهشتی را بسازد که محصول آن رعایت سلامت روان کودک است. این چیز بعید و دوری نیست و این جزو حقوق اساسی هر کودکی به شمار می‌رود.
 
- یکی از چالش‌هایی که کودکان با آن مواجه هستند، چالش‌های مدرسه است. کودکی که سلامت روان دارد چگونه می‌تواند با این چالش‌ها مواجهه شود؟
کودکی که دارای سلامت روان است به جای اینکه از الگوی پاک کردن مسئله پیروی کند یا بخواهد از الگوی صرفا جنگیدن یا صرفا حق به جانب بودن یا الگوی قهر بودن با دیگران یا رابطه‌های سمی داشتن یا ... بهره‌مند شود معمولا در طرفی قرار می‌گیرد که تعادل عاطفی و روانی را در هر چالشی می‌تواند رعایت کند. درواقع مدرسه و فرصت‌های مدرسه بسیار متعددتر و متنوع‌تر از فرصت‌هایی است برای بهداشت روانی نسبت به خانه برای کودک مهیا است؛ یعنی به‌قدری تعدد این فرصت‌ها زیاد است که بچه‌ها می‌توانند در هر فرصتی تجربه کسب کنند و یاد می‌گیرند که چطوری با تعادل و تناسب بیشتری به لحاظ عاطفی و روانی با دیگران و اتفاق‌ها مواجه شوند.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها