سه‌شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۹
در روحیه شرقی وجود معلم یا کسی که بتوانیم از او یاد بگیریم خیلی مهم است

سپهر سلیمی، مترجم کتاب «چگونه به مادربزرگم خواندن یاد دادم» گفت: داستان این کتاب از یک بافت شرقی می‌آید و در آن، روایت می‌شود که در روحیه شرقی وجود یک استاد، معلم یا کسی که بتوانیم از او یاد بگیریم، خیلی مهم است. آن چیزی که من را بیشتر به وجد آورد، وجود یک شخصیت محرم راز است که به مثابه معلم به منصه ظهور رسیده و آموزش او تنها در حیطه درس نیست بلکه اخلاق و معنویات هم آموزش می‌دهد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مجموعه‌ای از 24 داستان جذاب و الهام‌بخش برای کودکان و نوجوانان در کتاب «چگونه به مادربزرگم خواندن یاد دادم» گرد آمده که نوشته سودا مورتی، ترجمه سپهر سلیمی و منتشرشده از سوی انتشارات صاد است؛ داستان‌هایی که جملگی درباره‌ اهمیت انجام دادن کارهایی هستند که به درستی آنها باور داریم. برای اینکه در راه رسیدن به آرزوهایمان سرسخت و پایدار باشیم به داستان‌های الهام‌بخشی نیاز داریم که روحیه‌ مقاومت و سخت‌کوشی را در ما تقویت کنند. کتاب «چگونه به مادربزرگم خواندن یاد دادم» مجموعه‌ای از همین داستان‌هاست؛ ماجراهایی از زندگی واقعی یک نویسنده، معلم و مددکار اجتماعی اهل هند.
سودا مورتی در این مجموعه تلاش کرده‌ است برخی تجربه‌های زندگی‌اش را بازآفرینی کند و آنها را در قالب داستان‌هایی کوتاه بنویسد. به گفته‌ مورتی، «تمام این تجربیات چیزهایی به من آموختند. زمانی ‌که برای بنیاد اینفوسیس کار می‌کردم یا زمانی‌ که معلم بودم، با انسان‌های زیادی ملاقات کردم. همه‌ آنها، چه پیر و چه جوان، به‌نوعی زندگی من را پرمایه‌تر کردند.» به بهانه فرارسیدن دوازدهم اردیبهشت‌ماه که روز معلم است، با سپهر سلیمی درباره شغل معلمی و فضای این کتاب که نوشته یک معلم است، صحبت کرده‌ایم که این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

چرا کتاب «چگونه به مادربزرگم خواندن یاد دادم» را برای ترجمه انتخاب کردید؟
در دوره کارشناسی، دانشجوی رشته مطالعات فیلم بودم و استادی به نام شیوا مقانلو داشتم. مقانلو، گروهی را برای ترجمه انتخاب کرد و تعدادی متن در اختیار ما گذاشت؛ بعد از مطالعه، من از متن داستان «چگونه به مادربزرگم خواندن یاد دادم» خوشم آمد. تجربه زیادی در عرصه داستان‌نویسی برای کودکان و نوجوانان ندارم؛ ولی احساس کردم این کتاب برای نوجوانان مناسب است و مشابه موضوع آن در بازار نیست. نکته درخور توجه بعدی در این کتاب، آموزش غیرمستقیم انسانی و رابطه بین نوه و مادربزرگ بود. تمام این‌ها باعث شد که این کتاب را ترجمه کنم.
 
این کتاب از 24 داستان مجزا تشکیل شده است. در هر داستان به نوعی به جایگاه رفیع معلم و معلمی اشاره می‌کند. درباره این موضوع توضیح دهید.
داستان از یک بافت شرقی می‌آید و در آن، روایت می‌شود که شخصیت‌های داستان، روحیه شرقی دارند. در روحیه شرقی وجود یک استاد، معلم یا کسی که بتوانیم از او یاد بگیریم، خیلی مهم است. وجود استاد یا معلم در زیرجهان شرقی ما هم بوده و هست. آن چیزی که من را بیشتر به وجد آورد، وجود یک شخصیت محرم راز است که به مثابه معلم به منصه ظهور رسیده؛ معلمی که تنها معلم نیست بلکه دوست و همراز است و آموزشش تنها در حیطه درس نیست بلکه اخلاق و معنویات هم آموزش می‌دهد. تمام این‌ها در یک ساحت مقدس جمع می‌شود؛ حتی در ورزش‌های شرقی هم، ورزشکار به مربی یا استاد خود احترام می‌گذارد. در فرهنگ شرقی نام فرد مهم نیست؛ بلکه احترام گذاشتن به کسی که از او می‌آموزیم، مهم است.
 
از دیدگاه شما معلمی چطور شغلی است؟
در خانواده‌ای بزرگ شدم که مادرم معلم بود. بعدها در رشته زبان انگلیسی معلم شدم. در این داستان هم نوه، معلم مادربزرگ است. پررنگ‌ترین نقشی که می‌بینم این است که معلمی یکی از تنها شغل‌هایی است که بدون وجود ناظر، بالاترین کیفیت خودش را ارائه می‌دهد. سرکلاس درس، هیچ دوربینی نیست و حتی کسی هم حضور ندارد؛ اما معلم در کنار اینکه دارد یک علمی را آموزش می‌دهد، مهارت را هم یاد می‌دهد. معلم، علم، مهارت و روش به‌کارگیری مهارت را هم آموزش می‌دهد. من در بعضی از مواقع معلم را مهم‌تر از خانواده می‌دانم؛ چراکه زمانی که به دوران کودکی خودم نگاه می‌کنم، مادرم و پدرم شاغل بودند و من ساعت‌ها در مدرسه بودم و دوست داشتم بیشتر هم در مدرسه باشم و از معلم‌ها آموزش بگیرم. در حال حاضر هم نقش استاد در زندگی من پررنگ است. به عقیده من معلم، هم معلم است و هم خانواده. خانواده تکمیل‌کننده معلم است.
 
در این کتاب آموزش‌های غیرمستقیم و پنهانی بسیاری به چشم می‌خورد. نظر شما درباره آموزش غیرمستقیم چیست؟
مؤثرترین حالت آموزش، حالت غیرمستقیم است. در گذشته برای آموزش زبان انگلیسی، ابتدا قواعد را آموزش می‌دادند؛ اما امروزه یک قصه می‌گویند که در آن قصه قواعد به کار رفته شده است. بنابراین به طور ناخودآگاه و بدون اینکه شاگرد متوجه شود، قواعدزبان را آموزش می‌گیرد. ابزار هنر مثل سینما و تئاتر هم به همین صورت است و به صورت پنهان آموزش می‌دهد. درواقع دست می‌گذارد بر عمیق‌ترین نقطه که ناخودآگاه ماست. فروید می‌گوید: «انسان‌ها برای اینکه بتوانند ناخودآگاه خود را تقویت کنند می‌توانند سه کار انجام دهند: رویا ببینند، اثر هنری خلق کنند و داستان گوش دهند.»
 
به عنوان یک مترجم نظرتان درباره انواع ترجمه در دنیای کودک و نوجوان چیست؟
در دنیای ترجمه کودک و نوجوان، دو نوع ترجمه داریم: ترجمه کردن از نگاه کودک و نوجوان یا ترجمه کردن برای کودک و نوجوان. به عقیده من مترجم باید هر دو نوع را در نظر بگیرد؛ یعنی هم باید خیلی وفادارانه متن را ترجمه کند و هم باید دنیای کودک و نوجوان مخصوصا کودک را درنظر بگیرد. در بعضی از ترجمه‌ها صرفا متن را کلمه به کلمه ترجمه کرده‌اند. در یک واحد درسی به نام داستان‌نویسی برای کودکان، مصطفی رحماندوست گفت: «شما برای کودکان و نوجوانان ترجمه نمی‌کنید بلکه از نگاه آنها ترجمه می‌کنید.».
 
مشکلات موجود در ترجمه و کتاب‌سازی چیست؟
در زمینه کتاب‌سازی و ترجمه چند نکته وجود دارد؛ اینکه کاغذ خیلی گران است، دستمزدهای مترجمان بسیار کم است و قراردادها هم خیلی مناسب نیستند. متأسفانه ناشر با مترجم قرارداد می‌بندد و مترجم هفت یا هشت‌ماه وقت خود را برای ترجمه می‌گذارد. بعد متن به وزارت ارشاد می‌رود و تأیید نمی‌شود! در این میان مسئول کیست؟ چه کسی متضرر می‌شود؟ ناشر می‌گوید به من ارتباطی ندارد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز نداده است. باید سازوکاری باشد که نه ناشر و نه مترجم متضرر نشوند. از طرفی هم به دلیل گرانی کاغذ، کتاب هم بسیار گران است و مردم نمی‌توانند کتاب تهیه کنند. به نظر من مسئولان باید تدبیری بیاندیشند که ناشران بتوانند کاغذ را با قیمت دولتی تهیه کنند تا قیمت کتاب کمتر شود. متأسفانه کتابفروشی‌ها و نشرها در حال ورشکستگی هستند و خیلی از آنها تعطیل شده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها