معصومه برنجکار گفت: بومیگرایی از یک جهت کارها را از یک دستی و یکنواختی درمیآورد و به مخاطب وسعت دید بیشتری میدهد و همینطور دست نویسنده را برای پرداخت به کار باز میگذارد.
در پرندههای گچی با آدمهایی روبهرو هستیم که در تلاطم و کشمکش با خود و دچار فقدان هستند، چه چیز باعث شد تا مسئله فقدان را دستمایه نوشتن یک مجموعه قرار دهید؟
سالهای زیادی است که ما در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم و فقدان یا بسیاری دیگر از آسیبهای اجتماعی میتواند پیرو این موضوع باشد. به هر حال فقدان یا هر آسیب دیگری نمیتواند چندان اهمیتی در ادبیات امروز داشته باشد، آنچه مهم است چگونه گفتن است. البته فقدان و آسیب در جامعه امروزی ما با زندگی اجتماعی مردم و حتی فرهنگ ما عجین شده و جزئی جدا ناپذیر از زندگی ما است و ریشه در گذشته تاریخی ما هم دارد.
در این مجموعه راوی داستانها اغلب اول شخص است. آیا مضامین داستانی که اغلب کشمکشهای ذهنی است این نوع از راوی را به وجود آورده؟
بله. کشمکشهای ذهنی در این داستانها، نه از منظر حدیث نفس، بلکه در برخورد با آسیبهای اجتماعی و آنچه در پیرامون نویسنده بوده، شکل گرفتهاند. اغلب داستانها با واگویههای درونی روایت شدهاند و البته این کشمکشها و واگویهها بر اساس نوع درونمایه و طرح کار، لزوم پیدا کردهاند.
فضای حاکم بر داستانها کاملا رئالیستی و واقعگرایانه است، کمی راجع به این سبک توضیح دهید آیا این نوع از نوشتن از تجربه زیستی شما نشات میگیرد؟
تا چگونه رئالیسم را تعریف کنیم، اما تا حدودی با دیدگاه شما موافقم، درواقع باید گفت رئالیسم مایه داستانها بوده نه همه آنها. در حقیقت ریشهای بوده که بعدا من به عنوان نگارنده از منظری غیر واقعی به آن شاخ و برگ دادم. به نظر من عنصر خیالپردازی میتواند دستمایه کار یک داستاننویس باشد که این شاخ و برگ دادن به کار میتواند همان عنصر خیال پردازی در کار باشد.
در چند داستان به فضاهای روستایی و آدمهای آن پرداختهاید به نظرتان نوشتن از مناطق بومی با توجه به فضای داستانی این دهه اخیر تا چه اندازه برای ادبیات ایران لازم است؟
به نظر من بومیگرایی از یک جهت کارها را از یک دستی و یکنواختی درمیآورد و به مخاطب وسعت دید بیشتری میدهد و همینطور دست نویسنده را برای پرداخت به کار باز میگذارد. البته من در جایگاهی نیستم که خود را یک نویسنده پسامدرن بنامم اما به این موضوع واقف هستم که در دوران مدرنیته سنتها و خرده فرهنگها به شکلی کاملا ناپخته از آثار ادبی و هنری حذف شدهاند، به عبارتی دیگر میبایست تا این سنتها و فضاهای وابسته به آن، غربال و در آثار ادبی استفاده شود. در عین اینکه من چند سال در فضاهای نزدیک به همین فضاهای نوشته شده، زندگی کردهام و از نزدیک آشنایی و انس زیادی دارم.
زبان داستانی شما در عین یک دستی و انسجام با شاعرانگی توام شده است آیا مجموعه شما از دل کارگاههای داستاننویسی بیرون آمده؟
خیر. کارگاه یا کلاس خاصی که هدفمند بوده باشد، شرکت نکردهام. درباره پرداخت شعرگونه، به این مسئله توجه داشته باشیم که انسان امروزی، به واسطه مشغلههای زندگیاش، انسانی بسیار کمحوصله است و زبان شاعرانه میتواند از اضافه گوییها ممانعت به عمل آورد. زبان شاعرانه، زبانی استعاری است که میتواند انبوهی از مفاهیم را در کمترین حجم بیان کند. ضمن اینکه عنصر تعلیق پنهان در زبان شاعرانه، میتواند مخاطب را مدتهای زیادی، بدون اینکه دلزده شود، با متن همراه کند.
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر سعی میکنم مطالعه بیشتر و هدفمند داشته باشم و همین طور مشغول نوشتن داستانی بلند هستم.
نظر شما