شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
زمخشري و تفسير كشاف براي جوانان قرآن‌پژوه

«زمخشري و تفسير كشاف» تاليف علي‌رضا باقر از سوي خانه كتاب تجديد چاپ شد. اين اثر كه سيزدهمين كتاب از مجموعه آثار «ايرانيان و قرآن» به حساب مي‌آيد، تفسير گران‌سنگ «كشاف» را به نسل جوان قرآن‌پژوه معرفي كرده است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، مجموعه چهل جلدي ايرانيان و قرآن، نيم‌نگاهي است به بيش از پانزده قرن تلاش قرآن‌پژوهان ايراني در معرفي و بزرگداشت آخرين وحي‌نامه الهي.

از آنجا که مخاطبان اين مجموعه گران‌سنگ جوانان پژوهشگرند، سعي شده است از زباني ساده و روان در نگارش آثار استفاده شود و در پايان مجموعه، منابعي براي مطالعه بيشتر معرفي شود.

به گواهي منابع تاريخي، ايرانيان تنها ملت فرهيخته‌اي بودند که آيين حنيف اسلام را با آغوش باز پذيرفتند. ايرانيان در برابر بزرگ‌ترين لشکرکشي‌ها، هم‌چون هجوم دو لشکر شکست ناپذير روم و مغول که قدرت‌هاي نامور دوران خود بودند، ايستادگي کردند، اما با سپاهيان اعراب به گونه‌اي ديگر رفتار کردند. زيرا آنها حامل آييني الهي بودند که پيش از آن پيامبر رحمت(ص) در نامه خويش پادشاه ايران را بدان خوانده بود: «به نام خداوند مهر گستر مهربان، از محمد رسول خدا به کسري بزرگ ايران؛ درود بر کسي که از هدايت پيروي کند و به خدا و پيامبرش باور داشته باشد و گواهي دهد که هيچ پرسته‌اي جز خداي بي‌همتا نيست؛ و محمد بنده و پيام‌آور اوست. تو را به پيروي از خداي مي‌خوانم. چرا که من پيامبر او براي تمامي مردمان‌ام ».

ايرانيان که از پشتوانه فرهنگي و تمدن غني و دراز دامني برخوردار بودند، با هوش و درايت ذاتي خويش دريافتند که اسلام! گمشده‌اي است که آنها را به نيکبختي جاوان که به دنبالش بودند، مي‌رساند. از اين‌روي، با جان و دل به استقبالش رفتند و در راه رشد و گسترش آن در سراسر گيتي از اعراب پيشي گرفتند و از هیچ تلاشي فروگذار نشدند.

صفاي باطني و هوش سرشار ايرانيان باعث شد تا از همان آغاز از برترين دين باوران، مبلغان و قاريان، حافظان، مترجمان و مفسران آخرين وحي‌نامه الهي باشند. در عصر کنوني شايد بسياري ندانند که پارسي‌گويان نه تنها در عرصه فقه، حديث، حکمت و ... بلکه در ساحت حفظ، قرائت، ترجمه و تفسير قرآن کريم نيز پيشتاز بوده‌اند.

زندگي زمخشري
جغرافيا و تاريخ زادگاه زمخشري: علامه جارالله زمخشري در زمخشر خوارزم به دنيا آمد. زمخشر، كه هم‌اكنون به آن ايزميق‌شير گفته مي‌شود در شمال كشور تركمنستان و در 25 كيلومتري جنوب غربي شهر داش‌اوغوز در محدوده بخش گوراوغلي قرار دارد، قريه‌اي گمنام از توابع خوارزم بوده است كه گويا پس از برآمدن علامه محمود زمخشري، نامور شده است. البته سمعاني (درگذشته 562 قمري) كه خود از هم روزگاران زمخشري بوده است، مي‌گويد: «زمخشر از قريه‌هاي بزرگ خوارزم است كه چهره نامور و برجسته آن جارالله زمخشري است و من در سفرم به خوارزم در هنگام رفت و بازگشت، دو شب در اين قريه ماندم.»

ناگفته نماند كه در وصف زمخشر مطالبي نقل شده است كه با سخن سمعاني سازگارتر است؛ از جمله اين كه زمخشر، بازار و مسجدي زيبا داشته است و گرداگرد شهر، خندقي كنده بودند و يا دژي از شهر حفاظت مي‌كردند؛ افزون بر اين، شهر داراي دروازه‌هايي بوده است كه به هنگام شب آنها را مي‌بستند.

در اينجا مناسب است اشاره‌اي به وضعيت جغرافيايي و تاريخي خوارزم هم داشته باشيم. خوارزم، يا همان خوراسميا، يكي از بخش‌هاي سرزمين كهن ايران بوده است كه متاسفانه پس از دوره قاجار، ميان ازبكستان و تركمنستان قرار گرفت و حتي زبانش به فراموشي سپرده شد. در باره اصل و ريشه اين واژه، مطالب گوناگون و حتي افسانه‌واري گفته شده است كه از ورود در آن خودداري مي‌كنيم.

از ولادت تا مرگ
محمودبن عمربن محمد زمخشري خوارزمي كه بعدها به جارالله ملقب شد و كنيه ابوالقاسم گرفت، در روز چهارشنبه 27 رجب 467 قمري در روستاي زمخشر خوارزم ديده به جهان گشود. اين زماني بود كه سلطان جلال‌الدين ابوالفتح ملك‌شاه سلجوقي، پسر آلپ ارسلان، حكومت را در اختيار داشت و به بركت كوشش‌هاي وزير دانش‌پرور خويش، نظام‌الملك، بازار دانش و ادب، گرم بود و دانشمندان و اديبان از پشتيباني‌هاي مادي و معنوي حكومت برخوردار بودند.

منابع تاريخي از دوران كودكي و نيز وضعيت زندگي خانوادگي محمود در زمخشر چيزي نگفته‌اند، اما از ابياتي كه در سوك پدرش سروده است، چنين برمي‌آيد كه خانواده‌اي ضعيف، اما پارسا و دين‌دار داشته است كه از ادب و دانش هم بي‌بهره نبوده است. پدرش به گفته برخي، امام جماعت زمخشر بوده است.

زمخشري پس از مدتي در نوجواني به شوق طلب علم، راهي خوارزم شد و به يكي از مدارس گرگانج رفت. زمخشري در خوارزم نزد شيوخ و استادان بزرگي كسب‌دانش كرد كه اطلاع دقيقي از ايشان نداريم. زمخشري براي تحصيل و تدريس، جدا از سفرهايش به بغداد و مكه، به خوارزم، خراسان و ري نيز سفرهاي بسياري داشته است. گويند كه او در يكي از همين سفرهايش در خورازم و بخارا، گرفتار سرما و برف و كوران شد و پاي خود را در اثر سرمازدگي از دست داد؛ زيرا سرماي سرزمين خوارزم در زمستان‌ها بسيار شديد بوده است و راوي اين روايت، خود مي‌گويد كه من مردمان بسياري را در خوارزم ديده‌ام كه دست يا پاي خود را در اثر سرمازدگي از دست داده‌اند. البته روايت ديگر، گوياي آن است كه وي از پشت چارپا افتاد و پايش چنان آسيب ديد كه پزشكان ناچار آن را بريدند و او از آن پس با يك پاي چوبي به زندگي خويش ادامه داد.

تاريخ نگاران اگرچه به سفرهاي فراوان زمخشري اشاره كرده‌اند و گفته‌اند كه او به هر شهري كه رفت، دوستداران دانش پيرامونش گرد آمدند و شاگردي‌اش كردند، اما با كمال تاسف از اساتيد و مشايخي كه محضر ايشان را در اين شهرها درك كرده است و نيز از تاريخ اين سفرها كمتر سخني به ميان آورده‌اند.

جلال‌الدين سيوطي (درگذشته 911 قمري) گفته است كه زمخشري چندبار به خراسان سفر كرد.

فخر خوارزم، علامه جارالله زمخشري، سرانجام پس از سال‌ها سير آفاقي و انفسي در شب عرفه سال 538 قمري در جرجانيه درگذشت و در همان جا به خاك سپرده شد.

ابن بطوطه، جهان‌گرد نامور مسلمان، در سفرنامه خود مي‌نويسد كه آرامگاه زمخشري در بيرون خوارزم، قبه‌اي دارد و من آن را ديده‌ام.

آثار زمخشري
جارالله زمخشري آثار پرشماري از خود برجاي گذاشت كه اين آثار در حوزه‌هاي گوناگوني هم‌چون تفسير، حديث، نحو، لغت و ادب نگاشته شده است و مايه غناي فرهنگ اسلامي ايراني است. اين گوناگوني، نشان دهنده گستردگي دانش زمخشري و مهارت وي در شاخه‌هاي مختلف علوم اسلامي است و چيزي كه بيشتر جلب نظر مي‌كند اين است كه شماري از كتاب‌هاي او در نوع خود بي‌مانند يا كم‌مانند بوده است و دانشمندان پس از وي را تا قرن‌ها به خود مشغول كرده است. شرح‌ها و حاشيه‌هاي پرشماري كه بر بعضي از اين آثار نوشته شده است، گوياي درستي اين ادعاست.

زندگي‌نامه‌نويسان و نيز كتاب‌شناسان مسلمان، فهرست بلندي از كتاب‌هاي زمخشري به دست داده‌اند كه در اين فهرست‌ها به رغم تفاوت‌هايي كه دارند، حدود 50 كتاب و رساله درج شده است. گفتني است كه افزون بر اختلافي كه در شمار آثار زمخشري وجود دارد، در نام بعضي از آنها نيز اختلاف است و گاه نام يك كتاب به شكل‌هاي گوناگوني مطرح شده است. البته برخي از اين كتاب‌ها امروزه در اختيار ما نيست و تنها از نام آن آگاهي داريم.

نگارش تفسيركشاف
علامه جارالله زمخشري چه در ميان دانشمندان مسلمان و چه در ميان خاورشناسان، با تفسير مهم و بزرگ خود، كشاف، شناخته مي‌شود. همان گونه كه پيداست، زمخشري در تفسير، جدا از صرف، نحو، لغت، فقه، حديث، تاريخ، كلام و مانند آن، براي دو دانش معناي و بيان كه همان علوم بلاغي هستند، ارزش بسياري قايل است و از قضا خود از بزرگان اين دو دانش بوده است و از همين‌روست كه جنبه ادبي و بلاغي تفسير او از ديگر جنبه‌هاي آن قوي‌تر است و غالب علما تفسير او را مهم‌ترين تفسير ادبي بلاغي مي‌دانند.

زمخشري در تفسير كلام خدا، خردگرايي را مبناي خود قرار داده، معتقد بود كه در اين جا نيز بايد باب اجتهاد، هم‌چنان گشوده باشد و آراي نوبه‌نو در چارچوبي مشروع و معقول، مطرح شود.

درباره چگونگي تدوين تفسير كشاف هم بايد گفت كه چنان كه از مقدمه و موخره اين تفسير برمي‌آيد، زمخشري آن را در ظهر روز دوشنبه 23 ربيع‌الثاني 528 قمري در خانه خود در باب اجياد و در جوار خانه خدا به پايان رسانيده است.

چاپ دوم كتاب «زمخشري و تفسير كشاف» در شمارگان 2000 نسخه، 156 صفحه و بهاي 34400 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط