جمعه ۲۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۵
زندگی و زمانه سیف‌الله وحیدنیا؛ نامی که با مجله «وحید» جاودانه شد

سیف‌الله وحیدنیا از دل خانواده‌ای فرهنگ‌دوست برخاست و عمری را صرف ساختن نهادهایی کرد که بعدها به ستون‌های مطبوعات و نشر ایران بدل شدند.

سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا در شهریور ۱۳۰۵، در دستگرد اصفهان، کودکی زاده شد که تقدیرش با نام‌ها و مسیرهای گوناگون گره خورد؛ نوزادی که ابتدا منوچهر صدایش کردند، اما در شناسنامه سیف‌الله شد و بعدها، در جامعه فرهنگی ایران، با نام سیف‌الله وحیدنیا شناخته شد. او در ۶ سالگی پای به دبستان کمال‌الدین گذاشت و مسیر تحصیلش را در مدرسه‌های قدیمی و معتبر اصفهان ادامه داد؛ جایی که نخستین جرقه‌های علاقه‌اش به ادبیات، زیر سایه استادانی چون شیخ اسدالله ایزدگشسب و سیدمحمد صدرهاشمی روشن شد. روزهای جمعه، باغ دستگرد پاتوق او و استادانش بود؛ جایی که میان نهرهای جاری و ناهارهای ساده، درس زندگی و ادب می‌گرفت.

وحیدنیا، هم‌زمان با جوانی، قلم را به دست گرفت و اولین شعرها و نوشته‌هایش را روانه نشریات اصفهان کرد. علاقه‌اش به دانستن او را از بازار کار تا دانشکده حقوق تهران کشاند و در نهایت رهسپار سوربن پاریس شد؛ جایی که علاوه بر آموختن علوم نوین، سردبیری نشریه دانش و فعالیت‌های صنفی دانشجویی را بر عهده گرفت. بازگشتش به ایران، آغاز فصلی تازه بود: تولد یک مؤسسه مطبوعاتی و انتشاراتی پویا که بعدها نامش با مجله «وحید»، چاپخانه، آژانس ملی ایران و ده‌ها فعالیت فرهنگی دیگر گره خورد.

تولد تا تحصیل

شهریورماه ۱۳۰۵ در دستگرد اصفهان عباس وحید دستجردی، صاحب نوزادی شد که نام او را منوچهر گذارد اما زمانی که به اداره ثبت احوال برای صدور شناسنامه فرزندش رفت نام سیف‌الله را برای وی برگزید و شناسنامه‌اش را با شماره ۱۱۱۸۲ به نام سیف‌الله وحید گرفت.

از این رو تا زمان حیات بستگانش صاحب شناسنامه را منوچهر صدا می‌زدند و جامعه پس از تغییر نام‌خانوادگی از وحید به وحیدنیا، وی را به‌عنوان سیف‌الله وحیدنیا می‌شناخت.

سیف‌الله وحیدنیا به شش سالگی که رسید در دبستان کمال‌الدین اصفهان ثبت‌نام شد. پس از پایان دوره ابتدایی در دبستان‌های کمال‌الدین اسماعیل و عصر پهلوی اصفهان به دوره متوسطه رفت و این دوره را در دبیرستانهای سعدی و صارمیه اصفهان به پایان برد: «سال ۱۳۱۸ پس از اخذ تصدیق ششم ابتدایی در دبیرستان سعدی اصفهان نام‌نویسی کردم. دبیرستان سعدی در سال ۱۳۱۴ در زمینی به مساحت ۱۴ هزار و ۶۰ متر مربع در جوار بنای تاریخی عالی قاپوی اصفهان پی نهاده شده و ۲ سال بعد مقارن با هفتصدمین سال تألیف گلستان سعدی گشایش یافته بود و من دو سال پس از افتتاح مدرسه در آن دبیرستان به تحصیل مشغول شدم.

در دبیرستان سعدی و دبیرستان صارمیه توفیق استفاضه از محضر دو استاد ادبیات نصیب من شد...

یکی شیخ اسدالله ایزدگشسب بود و دیگری سیّدمحمّد صدر هاشمی.... در سال آخر دبیرستان، صارمیه من و دو سه نفر دیگر از دانش‌آموزان روابط روحانی و صمیمانه‌ای با دبیران خودمان پیدا کردیم. اغلب روزهای جمعه آقایان، صدرهاشمی، هنرفر، تدین موسوی علیزاده..... طبق دعوت من به دستگرد (بخش ۵. اصفهان) می‌آمدند و در باغ مصفایی که پدرم آراسته بود و اطراف آن را نهرهای آب احاطه کرده بود به استراحت می‌پرداختند.

ناهار را خودمان به کمک استادان، خیلی بی‌تکلف تهیه می‌کردیم و غالباً عبارت بود از کباب برگ یا طاس‌کباب و مخلفات آن… یکی از دانش‌آموزان به نام پازوکی… ویولون می‌نواخت… استاد صدرهاشمی داستان‌های عبرت‌آور تاریخی نقل می‌کرد که برای ما بسیار جالب بود و حکم کلاس درس و تحقیق را داشت…».

سیف‌الله وحیدنیا، پس از آنکه دیپلمه ادبی شد به بازار کار پیوست اما عشق و علاقه به دانایی او را به دانشکده حقوق دانشگاه تهران کشاند پس از اخذ گواهی‌نامه کارشناسی در رشته حقوق، گذراندن دوره جرم‌شناسی، یکدوره نشریه‌نگاری در اصفهان، شرکت در دوره آموزش روزنامه‌نگاری دانشگاه تهران، استخدام در شرکت بیمه و دریافت مدرک کارشناسی‌ارشد علوم اداری رهسپار اروپا شد و در دانشگاه سوربن پاریس ضمن تحصیل نائب‌رئیس اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه و سردبیر نشریه دانش ارگان اتحادیه دانشجویان شد. وحیدنیا در پاریس مدرک دوره عالی بیمه و دکترای تجارت گرفت. همچنین به ۳ زبان فرانسوی، عربی و انگلیسی تسلط پیدا کرد.»

زندگی حرفه‌ای

اگرچه سال‌هایی از عُمر سیف‌الله وحیدنیا به امور اداری و عضویت در تشکل‌های اجتماعی سیاسی و فرهنگی گذشت اما همیشه و همواره دغدغه اصلی‌اش مؤسسه مطبوعاتی و انتشاراتی وحید بود و یک‌تنه امور گردانندگی ۲ مجله، سازمان انتشارات، چاپخانه سازمان بین‌المللی کتاب، آژانس ملی ایران و دیگر کارهایی را که برای خود تعریف کرده بود به سرانجام می رساند. روزگاری از او پرسیدم چگونه به همه کارها رسیدگی میکردید، پاسخ داد: «چاپخانه دفتر مجله و انتشارات، محل تدریس و محل کارهای دیگرم را در فاصله های نزدیک به هم ترتیب داده بودم به‌طوری که با صرف چند دقیقه می‌توانستم خودم را به محله‌ای کارم برسانم و روی همین اصل کارهایم هیچگاه معطل نمی‌ماند و چون در دسترس بودم، هر سؤالی را پاسخ می‌دادم و نظارت مستمر بر انجام کارها داشتم».

او «زمینه فکری خانوادگی و پشتکار را دو عامل موفقیت خود میدانست و می‌گفت: «من آرام و قرار نداشتم هرکس به من می گفت: «چند تا بچه داری؟» من «مجله وحید» و «خاطرات وحید» را هم به تعداد بچه‌ها اضافه می‌کردم.

۲۴ ساعت در خدمت کارهای مجله و به‌طور کلی فعالیت‌های مطبوعاتی و انتشاراتی بودم پشتکار و علاقه برای پیشرفت در این کار خیلی مهم است. در سفرهای تحقیقاتی که همه‌ساله به خارج می‌رفتم اطلاعات جدیدی کسب می‌نمودم و از نشریات بزرگ جهان دیدن می‌کردم و در جریان پیشرفت‌های آن‌ها قرار می‌گرفتم و کوشش می‌کردم که تشکیلات خودم را گسترش دهم و کارها و ابتکارات جدیدی را در انتشارات وحید به مرحله اجرا درآورم».

شعر سُرایی روزنامه‌نگارانه

سیف‌الله وحیدنیا، از ۶ سالگی متوجه روزنامه‌خوانی پدرش شد و با مطبوعات آشنایی پیدا کرد: «… من در شش سالگی به دبستان رفتم آن زمان یک مجله و یک روزنامه به‌طور دائم برای پدرم می‌رسید. مجله ارمغان و روزنامه عرفان اصفهان مجله ارمغان را عموی من وحید دستگردی، چاپ می‌کرد او از مجله‌نویسانی بود که هشتاد درصد کار مجله را خودش انجام می‌داد. در روزنامه عرفان نیز مسئولیت صفحه‌های شعر و مقالات بر عهده پدر و مادرم بود که او هم شاعر و نویسنده و از هم دوره‌های مرحوم وحید بود.

بنابراین من از سال ۱۳۱۱ و در خُردی با مجله و روزنامه آشنا شدم و به اندازه درک و فهم خود از آن استفاده می‌کردم».

وحیدنیا، در دوره اول دبیرستان در سن سیزده‌چهارده سالگی با همکاری همکلاسانش روزنامه دیواری تنظیم کرد و برای نشریه‌های ستاره اصفهان کیوان، اصفهان، عرفان راه نجات، ارژنگ سپنتا مجاهد و چند نشریه دیگر چاپ اصفهان شعر و مقاله می‌فرستاد.

وحیدنیا در گفت‌وگو با نگارنده می‌گفت که … یادم هست انتخابات دوره شانزدهم عقب افتاد. آن زمان انتخابات مثل امروز نبود که درسراسر کشور یک روز برگزار شود. انتخابات هر منطقه یک روز بنابر صلاح‌دید مقامات محلی یا دستور وزارت کشور شروع می‌شد و ممکن بود یک‌ماه هم طول بکشد. در بعضی نقاط هم اصلاً شروع نمی‌شد.

انتخابات اصفهان در دوره شانزدهم در موعد مقرر برگزار نشد و من در عالم جوانی شعر زیر را سرودم که که در چند نشریه اصفهان همزمان چاپ شد:

حدیث مجلس شورا دگربار شده تازه

در این وامانده کشور دوباره عده‌ای بیگانه از خویش گروهی حقه‌باز و حیله‌گستر

به نام خادم ملت در این ملک بپا سازند صدها فتنه و شر

ولیکن غافلند از اینکه مردم نخواهند این سخن‌ها کرد باور

تا آنجا که گفته بودم:

زمن گو با وکیلان دروغی چراغ کذب را نبود فروغی

- نشریه دیهیم: همکاری سیف‌الله وحیدنیا با نشریه‌های چاپ اصفهان را می‌توان به ۲ دوره تقسیم کرد. به دوره اول ذیل «شعر سُرایی روزنامه‌نگارانه» پرداختم، دوره دوم با سردبیری دیهیم گذشت. درباره دوره دوم باید نوشت در سال ۱۳۳۲ که از دانشکده حقوق لیسانسیه شد به اصفهان بازگشت و به استخدام شرکت بیمه ایران درآمد همچنین در آن سال‌ها اداره نشریه دیهیم را عهده‌دار شد مجوز نشریه دیهیم به نام پدرش عباس وحید دستجردی / دستگردی صادر شد اما همه امور به وسیله سیف‌الله وحیدنیا به انجام می‌رسید.

انجمن ادبی وحید: پس از بازگشت از اروپا وحیدنیا به اصفهان رفت. رئیس بیمه ایران شعبه اصفهان و سرپرست میهمانسرای شاه‌عباس شد و انجمن ادبی وحید را بنیاد نهاد. عبدالحسین سپنتا، مجتبی کیوان، امیرقلی امینی، کارو میناسیان، عبدالباقی نواب، رئیس وقت دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان و چند تن دیگر از شاعران و نویسندگان نخبه و برجسته اصفهان عضو انجمن ادبی وحید شدند. اما پیش از آنکه کار به سامان نهایی برسد وحیدنیا به تهران انتقال پیدا کرد و انجمن ادبی وحید را در تهران پی افکند.

علاوه بر شاعران و محققان ایرانی، افرادی هم از کشورهای دیگر و مخصوصاً دانشجویان خارجی رشته دکتری ادبیات دانشگاه تهران، در آن شرکت می‌کردند. از استادان برجسته و مؤلفان نام‌آور دعوت می‌شد تا در زمینه کتاب و تألیف و ترجمه سخنرانی کنند و به پرسش‌های مستمعین پاسخ گویند.

مجله وحید: نخست بنا بود مجله وحید از سال ۱۳۴۰ در اصفهان منتشر شود اما به دلیل انتقال سیف‌الله وحیدنیا به تهران انتشار مجله دو سال به تاخیر افتاد. وحیدنیا در گفت‌وگو با نگارنده درباره پیش‌زمینه انتشار مجله وحید، گفت: «نامه‌ای به جمال‌زاده و چند تن دیگر از نویسندگان و اهل نظر فرستادم و ضمن تقاضای ارسال مقاله از آن‌ها اظهارنظر هم خواستم. جمال‌زاده در پاسخ نوشته بود کار خیلی مشکلی است.

مواظب باش و من سابقه دارم که این را می‌نویسم و با این نامه مقاله‌ای هم تحت عنوان «جمالزاده اصفهانی است» فرستاد. من در سراسر ایران دوستان فرهنگی زیادی داشتم که اغلب از همکاران قدیم مجله «ارمغان» هم بودند؛ از آن جمله آقایان استاد همایی، عبدالرحمن فرامرزی، محیط طباطبایی، نصرالله فلسفی، دولت‌آبادی، امیری فیروزکوهی، عبدالحسین سپنتا، محمد صدر هاشمی، دکتر لطف‌الله هنرفر، محمدعلی نجاتی، دکتر صدیق اعلّم، دکتر ذبیح‌الله صفا، باستانی پاریزی، ابوالقاسم پاینده، ادیب برومند، دکتر سادات ناصری، سهیلی خوانساری، پارسای تویسرکانی، گلچین معانی، محمود فرخ، دکتر غلامحسین یوسفی، فریدون توللی، محمدعلی ناصح، ذکائی بیضایی، دکتر سید جعفر سجادی، و…

من مجله وحید را به پشتیبانی و حمایت این اساتید نخبه زبان و ادب فارسی منتشر کردم و در سال اول مجله همه این آقایان و افراد دیگر نیز همکاری خود را با ما شروع کردند و همیشه یار و مددکار ما بودند در آن زمان مجله‌های ادبی، انگشت‌شمار بودند و مجله ارمغان هم آن رشدی را که لازم بود بعد از مرگ وحید نداشت من فکر کردم که در خانواده ما از سال ۱۳۲۴ قمری همواره روزنامه‌ها و مجله‌هایی منتشر می‌شده است. لذا خواستم در درجه اول این حرکت ادامه پیدا کند در درجه دوم چون مجله ارمغان بعد از مرحوم وحید، افت پیدا کرده بود می‌خواستم مجله‌ای پُربارتر از آن منتشر کنم و جای خالی یک مجله ادبی را پُر کنم و لذا مجله وحید را انتشار دادم.»

شماره نخست ماهنامه وحید دی‌ماه سال ۱۳۴۲ با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه در چاپخانه «نقش‌جهان» اصفهان چاپ شد و بر پیشخوان روزنامه‌فروشان و کتاب‌فروشان نشست. سیف‌الله وحیدنیا بنیانگذار و مدیر مجله، انگیزه خود را از انتشار مجله، این چنین به قلم آورد: «نگارنده همواره بدین اندیشه به سر می‌بردم که وقتی به نشر یک مجله ارزنده علمی و ادبی که بتواند جوابگوی احتیاجات معنوی نسل جوان و روشنفکر کشور بوده باشد توفیق یابم دیری] منتظر [فرصت بودم و به انتظار حصول مطلوب، روزشماری می‌کردم لکین گرفتاری‌های روزافزون زندگی اجتماعی و دشواری‌های فراوان که فرا راه مقصود بود، مرا از رسیدن به آرزوی دیرین باز می‌داشت.

به هر حال نگارنده با توجه به مشکلات موجود، امتیاز مجله وحید را به دست آوردم و اینک اولین شماره آن را از نظر علاقه‌مندان می‌گذرانم. امید است توفیق الهی و تایید خداوندی یار و مددکار شود تا در برابر دشواری‌های گوناگون از پای ننشینیم و راهی را که در پیش گرفته‌ایم با یاری دوستان و دانشمندان گرامی که یقیناً با علاقه فرهنگی خود ما را در طریق وصول به مقصود اساسی تنها نخواهد گذاشت سرافرازانه به پایان بریم. انشاالله.»

باید دانست که بدون احتساب سال هشتم، چهارده سال نخست مجله وحید با چهار سال پایانی تفاوت دارد. در چهار سال اول، گرداننده مجله مقید به نگارش یادداشت آغاز سال و تدوین فهرست مطالب سالانه بود، اما سال‌های پانزدهم تا هجدهم این نظم به هم ریخته تا جایی که طلیعه و سیاهه به فراموشی سپرده شدند.

اگر بخواهیم کل دوره هجده ساله مجله وحید رااز حیث موضوع رده‌بندی کنیم به سه موضوع خواهیم رسید «ادبیات» «تاریخ» و «گوناگون».

مجله وحید در حیاط پانزده سال و هشت ماهه خود یا به سخن گرداننده مجله در دوره هجده ساله‌اش پژوهش‌ها، سروده‌ها و به‌طور کلی نوشته‌ها و گفته‌های بسیاری از بانامان، کم‌نامان و گم‌نامان را به چاپ رساند.

شورای عالی کتابخانه مجلس: سیف‌الله وحید، دوره‌های ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ مجلس شورای ملی از حوزه انتخابی لنجان استان اصفهان به نمایندگی برگزیده شد. در ۱۲ سال (سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۴) حضورش در مجلس سمت‌های گوناگون داشت از ریاست کمیسیون تا عضویت هیئت‌رئیس مجلس مهم‌ترین مسئولیت او در این دوره از نگاه ما عضویت موثر وی در شورای عالی کتابخانه مجلس است که منشا اثر و ثمر شد.

شورای عالی کتابخانه مجلس سیف الله وحید دوره‌های ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ مجلس شورای ملی از حوزه انتخابی لنجان استان اصفهان به نمایندگی برگزیده شد در دوازده سال سال‌های ۱۳۴۲ تا سال ۱۳۵۴ حضورش در مجلس سمت‌های گوناگون داشت از ریاست کمیسیون تا عضویت هیئت رئیس مجلسمهم‌ترین مسئولیت او در این دوره از نگاه ما عضویت موثر وی در شورای عالی کتابخانه مجلس است که منشا اثر و ثمر شد.

او می‌گوید: در این دوران مجلس توفیق یافت تا هزاران کتاب خطی و سند معتبر خریداری کند و کتابخانه خود را به صورت یکی از غنی‌ترین و معتبرترین کتابخانه‌ها درآورد و من هم در این خدمت بزرگ سهیم و موثر بودم ضمناً دو طرح به مجلس داده‌ام که تصویب هم شده است یکی طرح حق مؤلف و دیگری طرح بیمه شخص ثالث وسائط نقلیه.»

انتشارات وحید: پس از انتشار مجله وحید سیف‌الله وحیدنیا به فکر تاسیس سازمان انتشارات وحید افتاد. انتشارات وحید حدود ربع قرن دوام آورد و کتاب‌هایی را به پیشخوان کتابفروشان و بازار نشر فرستاد تیرماه ۱۳۵۸ ذیل «بازار کتاب» می خوانیم: «بازار کتاب رونق خود را از دست داده است و کتابفروشان روبه‌روی دانشگاه تهران که به تعداد مجموع کتابفروشی‌های دکه و بنگاه دایر کرده بودند و کسب و کارشان رونق فراوان داشت، اکنون کتاب‌های خود را به نصف قیمت عرضه می‌کنند و باز هم خریدار ندارند.»

با این وصف وحیدنیا ماه بعد نوشته است: «سازمان انتشارات وحید که مقارن با طلوع و نشر مجله وحید کار خود را آغاز کرده بود، طی چند سال اخیر از کار نشر کتاب غافل مانده و تنها در راه چاپ و نشر مجله وحید صرف همت کرده است؛ اکنون به جبران مافات بر آن سراست تا کار نشر کتاب را سازمان و سامان دهد و به چاپ کتب مفید و آموزنده دست یازد.»

پاییز همان سال نیز این یادآوری را دارد طی ۱۶ سال انتشار منظم مجله وحید سازمان انتشارات وحید نیز از خدمت مطبوعاتی و فرهنگی خود غافل نبوده و توفیق داشته است تا بیش از پنجاه کتاب مفید و آموزنده را چاپ کند و به علاقه‌مندان فرهنگ و ادب پارسی ارمغان دارد.»

چاپخانه وحید: انتشار مجله‌ها و کتاب‌های گوناگون و بدقولی گردانندگان چاپخانه‌هایی که وحیدنیا با آنان سر و کار داشت او را به فکر تاسیس چاپخانه انداخت وحیدنیا در این زمینه به نگارنده گفت: «دکتر بهرام فره‌وشی که مرد فاضلی بود و با هم، همشهری و رفیق بودیم یک روز به من گفت در روزنامه اعلان کرده‌اند که ماشین‌آلات انجمن فرهنگی ایران و فرانسه را می‌فروشند من رفتم و ماشین‌آلات چاپخانه را خریدم پایه چاپخانه وحید بدین وسیله ریخته شد با آن ماشین‌آلات و یک ماشینی که متعلق به مرحوم وحید بود و از مرحوم محمد رمزانی خریده بود یک ماشین برش نو هم خریدم و با خرید دو عدد ماشین چاپ دستی و یک ماشین چاپ ملخی که یک چهارم ورق می‌گفتند چاپخانه را برای انتشار مجله وحید آماده کردم این چاپخانه بعدها با چاپخانه بیمه بازرگانانیکی شد و نام آن را شرکت سهامی چاپ وحید گذاشتیم کار این چاپخانه به جایی رسید که در هفته، قریب پنج روزنامه و شش مجله و تعدادی کتاب در آن چاپ می‌شد و بیش از چهل کارگر داشت.»

سازمان بین‌المللی کتاب: سال ۱۳۴۵ سیف‌الله وحیدنیا دست به ابتکار درخور زد و به منظور توزیع داخلی و بین‌المللی واردات و صادرات کتاب و مطبوعات، «سازمان بین‌المللی کتاب» را به وجود آورد. وحیدنیا در گفت‌وگویی به نگارنده گفت: ما در مجله وحید کتاب‌هایی را معرفی می‌کردیم.

دوستان دانشگاهی و محققان داخل و خارج و علاقه‌مندان در پی به دست آوردن این کتاب‌ها بودند و از ما کتاب می‌خواستند. به نظرم رسید که سازمانی درست کنیم و این کتاب‌ها را در اختیارشان قرار دهیم؛ لذا سازمان بین‌المللی کتاب با این هدف تاسیس شد و واردات و صادرات کتاب را انجام می‌داد. جزوه‌هایی را به فارسی و انگلیسی چاپ می‌کردیم که در آن فهرست کتاب‌ها را نوشته بودیم. این جزوه‌ها را برای دانشگاه‌ها و افراد علاقه‌مند بیشتر به خارج می‌فرستیم و آن‌ها لیست کتاب‌های مورد علاقه خود را برای ما می‌فرستادند و ما هم کتاب‌های درخواستی آنان را تهیه می‌کردیم و در اختیارشان می‌گذاشتیم ضمناً بعضی از موسسات متقابلاً کتاب‌های مورد نیاز ما و مشترکان ایرانی را که غالباً دانشگاه‌ها بودند تامین می‌کردند و مبادله کتاب پایاپای انجام می‌شد.»

جامعه مطبوعات نوین: هجده تیرماه ۱۳۴۵ نخستین مجمع عمومی جامعه مطبوعات نوین در دفتر مجله اعتبار جهانی برگزار شد. در این جلسه دکتر سیف‌الله وحیدنیا، مدیر مجله «وحید»؛ دکتر یوسف رحمتی، مدیر روزنامه و مجله «بورس» دکتر باقر شریعت، مدیر مجله «تهران اکنومیست» دکتر محمود عنایت، مدیر مجله «نگین» اعظم سپهر خادم، مدیر مجله «اعتبار جهانی» صمد نامور، مدیر مجله «اقتصاد و صنعت» جلیل مصور، مدیر مجله «بازار خاورمیانه» محمود مشیری‌فرد، مدیر مجله «مشیر» محمد علی کُرد، مدیر مجله «ابتکار» به عنوان اعضای هیئت‌مدیره برگزیده شدند.

سپس هیئت‌مدیره، اولین جلسه خود را تشکیل داد و آقای دکتر سیف‌الله وحیدنیا به سمت رئیس، یوسف رحمتی و دکتر باقر شریعت به عنوان نواب رئیس، دکتر محمود عنایت به سمت سخنگو، اعظم سپهر خادم و صمد نامور، به‌عنوان دبیران، محمود مشیری‌فرد به سمت خزانه‌دار انتخاب شدند؛ همچنین دکتر محمدحسین یزدانفر، مدیر مجله «ثروت ملل» دکتر ابوالقاسم مشیری، مدیر مجله «تابان» و سیدمحمد مقدس‌زاده مدیر نشریه «ناهید» به سمت اعضای علی‌البدل و علی حافظی، مدیر روزنامه «دنیای جدید» اسماعیل بازرگانی، مدیر مجله «دهقان روز» و محمد وحیدزاده دستگردی، (نسیم) مدیر مجله «ارمغان» به سمت بازرس تعیین شدند.

وحیدنیا درباره هدف از تشکیل جامعه مطبوعات نوین به نگارنده گفت: «گردانندگان نشریات غیرسیاسی عضو جامعه مطبوعات نوین بودند و درجهت اعتلای مطبوعات و مبادله اخبار و مطالب فرهنگی و مطبوعاتی بحث و گفت‌وگو می‌شد و پیشنهادات و نسظرهای مفید و سازنده به سازمان‌های زیربط و به خصوص به وزارتخانه‌های فرهنگ] و هنر [، آموزش و پرورش و اطلاعات و جهانگردی داده می‌شد.»

انجمن دوستداران کتاب و مطالعه: وحیدنیا سال ۱۳۴۶ باز هم به ابتکار دیگری دست یازدید و انجمن دوستداران کتاب و مطالعه را در تهران تشکیل داد.

«انجمن دوستداران کتاب را در سال ۱۳۴۶ تاسیس کردم. شماره ثبت آن ۱۳۲۶ است. هدف این سازمان برقراری رابطه بیشتر میان دوستداران کتاب و ترویج کتاب‌های سودمند و تهیه و توزیع آن بین علاقه‌مندان و تشویق مولفان، مترجمان، ناشران، موضعان، خریداران فروشندگان و مبادله‌کنندگان کتاب و ایجاد نمایشگاه‌های مختلف و تاسیس کتابخانه‌های عمومی و کتابخانه‌های سیّار و تشکیل مجالس بحث و انتقاد و ترتیب سخنرانی و برقراری رابطه با انجمن‌های مشابه داخلی و خارجی بود.

مکان انجمن در یک اتاق سازمان انتشارات وحید قرار داشت. سالنی را هم به قرائتخانه اختصاص دادیم در آنجا کتاب‌ها و نشری‌های مختلف را تهیه می‌کردم و در همان محل به رایگان برای مطالعه و استفاده علاقه‌مندان عرضه می‌نمودم یکی از برنامه‌های جنبی این بود که در خلال روزهای هفته نویسندگان و محققان دعوت می‌شدند و ضمن آشنایی با مطالعه‌کنندگان آثارشان با آن‌ها به گفت‌وگو می‌پرداختند و احیاناً پاسخگوی سوالات آن‌ها می‌شدند.

جهان کتاب و چهره‌ها: سیف‌الله وحیدنیا، درهه ۱۳۴۰ بلندپروازانه در پی ایجاد یک موسسه مطبوعاتی و انتشاراتی بزرگ بود. برای نشر مجله‌های نو نخست یک سرفصل جدید، با همان موضوع در مجله وحید می‌گشود و چنانچه با اقبال مواجه می‌شد، در پی مجزا شدنش برمی‌آمد.

کتاب، یکی از اولویت‌های او بود و در شماره پایانی سال ۱۳۴۵ مجله «وحید» نوشت: «در هر شماره مجله وحید صفحاتی چند اختصاص به معرفی کتاب‌های تازه چاپ فارسی داده خواهد شد و سعی می‌شود کتاب‌هایی که در خارج چاپ می‌شوند، نیز به تدریج معرفی شوند.

ضمناً نشریه جهان کتاب وابسته به سازمان بین‌المللی کتاب، نیز به زودی منتشر می‌شود و کتاب‌های منتشره در ایران را به دو زبان معرفی خواهد کرد ما از همه افراد و موسسات علاقه‌مند انتظار همکاری داریم و از سازمان‌های نشر کتب تقاضا می‌کنیم یک نسخه از نشریات خودشان را برای معرفی به دفتر سازمان ارسال دارند.

وحیدنیا درباره جهان کتاب به نگارنده گفت: «من بخشی از مجله وحید را به معرفی کتاب‌های تازه اختصاص داده بودم. پس از چندی نام این بخش را «جهان کتاب» گذاشتم بخش جهان کتاب از نخستین شماره سال چهارم فروردین ۱۳۴۶ به بعد شروع شد. در هر شماره از مجله چند صفحه را به این امر اختصاص می‌دادیم. از شماره پنجم فهرست کتاب‌های تازه را به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر کردیم.

از دیگر کارهایی که موفق به انجام آن شدیم، تهیه فهرست کتاب‌های خطی کتابخانه‌های خصوصی در هند و پاکستان بود؛ همچنین فهرست کتاب‌های خطی دانشگاه‌های هند را هم فراهم آوردیم و برای اطلاع اهل مطالعه و کتاب، منتشر ساختیم.

معرفی نسخه‌های خطی فارسی و سپس انتشار آن‌ها ارائه فهرست کتاب‌های خوب به دو زبان فارسی و انگلیسی و فهرست منابع و مآخذ عربی، برای مطالعات اسلامی، از دیگر کارهایی بود که من توفیق انجام آن را در مجله وحید، یافتم.

از وحیدنی‌ها پرسیدم ظاهراً تصمیم داشته‌اید که جهان کتاب را به طور مستقل منتشر سازید چه شد که این کار صورت نگرفت؟ وی در پاسخ پرسش یاد شده گفت: لازمه‌ی نشر مجله مستقل صدور مجوزاز وزارت اطلاعات و جهانگردی بود، چون امتیاز نشر مجله وحید را داشتم، با صدور مجوز مجدد برای انتشار مجله دیگری به نام من، مخالفت شد.

می‌دانید که خاطرات را هم به عنوان ضمیمه مجله وحید منتشر می‌کردم ولی جهان کتاب را نمی‌توانستم به عنوان ضمیمه وحید منتشر کنم. پس از آنکه مخالفت کردند فقط به همان صفحاتی از وحید که نام جهان کتاب را داشت و به معرفی کتاب‌های تازه می‌پرداخت، اکتفا کردیم

به او گفتم گویا تصمیم داشتید مجله‌ای نیز با نام چهره‌ها منتشر کنید، ولی آن هم به سرنوشت جهان کتاب دچار شد؛ وحیدنیا نیز پاسخ داد: «بله؛ می‌خواستم مجله جداگانه با نام «چهره‌ها» منتشر کنم و مثلاً شرح حال و عکس همه وزیران دارایی را در طول تاریخ و آنچه اطلاعات درباره دارایی موجود است در یک شماره انتشار دهم و برنامه‌ریزی کرده بودم که ابتدا هر شماره از این مجلهبه یک وزارتخانه باشد و بعد از آن نیز شماره‌هایی دیگر منتشر کنم که دارنده آن‌ها در واقع صاحب یک آرشیو جامع از شرح حال چهره‌ها، رجال و موضوعات مختلف و عکس‌ها باشد این بار نیز چون موفق به گرفتن امتیاز برای این مجله نشدم به ناچار مدتی بخشی از مجله وحید را به این کار اختصاص دادم.»

آژانس ملی ایران: سال ۱۳۴۶ سیف‌الله وحیدنیا در آرزو می‌پخت تا زمینه تاسیس یک خبرگزاری خصوصی را در ایران فراهم آورد؛ البته اندیشه تاسیس آژانس ملی ایران، در دهه ۱۳۳۰ در ذهن وی شکل گرفت. روزگاری که در پاریس مشغول تحصیل بود و به‌عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات انجام وظیفه می‌کرد.

«به فرانسه که رفتم در پاریس بیشتر وقت خود را در کتابخانه ملی پاریس و روزنامه‌های بزرگ شهر و مدرسه «السنه شرقیه» می‌گذراندم. روزنامه‌های فرانسه را تأیی می‌کردم و به دقت درباره شیوه نگارش و تولید و توزیع آن‌ها مطالعه می‌نمودم با بعضی از مسئولان آژانس هاوِس که در واقع یک خبرگزاری معتبر بود نیز گفت‌وگو کردم و قراردادی بستم که با آن‌ها مبادله اخبار علمی و فرهنگی کنیم.

ضمناً برای روزنامه اطلاعات هم اخبار علمی و فرهنگی ترجمه می‌کردم و می‌فرستادم و در صفحه مخصوص چاپ می‌شد. مثلاً وقتی به آژانس هاواس رفتم و کار آن‌ها را دیدم به نظرم رسید کاری شبیه به آن‌ها در تهران انجام دهم و آمدم آژانس ملی ایران را درست کردم.

آژانس ملی ایران طرف قرارداد آژانس هاواس بود و تمام مطالب هنری فرهنگی و اجتماعی مربوطه به کشورهای شرق را که در هر کجای جهان اتفاق میفتاد دریافت می‌کرد. مثلاً مستشقان به محض آنکه کتیبه‌ای مربوط به ایران را در هر گوشه دنیا می‌خواندند یا مطالبی تحقیقی مهم راجع به ایران می‌نوشتند شاید من اولین کسی در ایران بودم که مطلع می‌شدم.

من مشترک این آژانس بودم و این مطلب را دریافت می‌کردم و هر کدام را ضروری تشخیص می‌دادم ترجمه می‌کردم و یا به مترجمان می‌دادم تا ترجمه کنند و اعلام کرده بودم که هر شخص که برای مجله و کتاب خود نیاز به جدیدترین اطلاعات و تحقیقات دارد به ما مراجعه کند تا ما این اطلاعات را در اختیارشان بگذاریم.

یکی برای آگاهی از آخرین پیشرفت‌های فضایی مراجعه می کرد؛ دیگری راجع به اطلاعات و علوم پزشکی اطلاعات می‌خواست و… و ما اطلاعات مورد نیاز آن‌ها را در اختیارشان می گذاشتیم. اخبار و اطلاعات علمی و کشفیات و تحقیقات باستان‌شناسی را هم در اختیار مشترکان خود می گذاشتیم. پشتوانه مالی و امکانات می‌خواست که ما نداشتیم من هم زیر بار قرض از بانک‌ها نمی‌رفتم بعضی‌ها را می دیدم که قرض می‌کردند و گیر می‌افتادند. می‌ترسیدم و به این علت کار را وسیع نکردم کار ما در حدی شده بود که نیازهای خودمان و موسسات و افراد مشترک را برآورده می‌کرد.

حق اشتراک می‌دادیم و حق اشتراک می‌گرفتیم. تقریباً خودکفا بود و چون قصد تجارت و سودجویی نداشتیم و صرفاً یک کار فرهنگی و مطبوعاتی را ادامه می‌دادیم، لذا از وضع موجود مادا و معنا راضی بودیم کار ما فرستادن اطلاعات لازم در زمینه‌های مختلف موضوعی برای رادیو و تلویزیون مطبوعات محققان استادان دانشگاه‌ها و علاقه‌مندان بود و کلیه اطلاعات مورد نیاز مشترکانمان را تهیه می‌کردیم و در اختیار درخواست‌کننده قرار می‌دادیم بریده جراید و اطلاعات داخلی را هم تهیه می‌کردیم و به نشانی آن‌ها می‌فرستادیم و در ازای آن یک حق اشتراک می‌گرفتیم.»

خاطرات وحید: حجم ماه افزون خاطره‌ها در مجله وحید، سیف‌الله وحیدنیا را بر آن داشت تا یک مجله مستقل خاطرات، انتشار دهد از آن موقع به کار نشر مجله وحید پرداختم، پیوسته درصد بودم که مجله‌ای دایر کنم تا محتوای آن خاطرات و یادداشت‌های رجال فرهنگی و هنری و سیاسی باشد. اعتقادم این بود که این مجموعه زوایای تاریک تاریخ معاصر ایران را روشن می‌کند از این رو شروع به نشرخاطرات وحید کردم.

خاطرات وحید پانزده آبان‌ماه ۱۳۵۰ متولد شد. این مجله با آنکه مجوز مستقل نداشت به زودی جای خود را در میان اصحاب فرهنگ و هنر و اندیشه به‌ویژه تاریخ‌نگاران و تاریخ‌دوستان از یک‌سو و سیاستمداران و کارگزاران امور اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر باز کرد و با وجود آنکه خاطرات وحید، مجله وحید، خاطرات و خاطرات نام گرفت و چند بار تغییر نام داد، به‌عنوان «خاطرات وحید» مشهور شد و یازده سال ۴۶ شمار دوام آورد.

آثار

سیف‌الله وحیدنیا افزان بر دو دهه و نیم اهتمام در نشر آثار دیگران با گردانندگی سازمان انتشارات وحید خود نیز تلاش‌هایی در عرصه تالیف و تصحیح داشته است از آن جمله‌اند: «اسامی و القاب عجیب» «استخاره و استشاره» پیدایش و تطور حقوق در ایران باستان» «تاریخ جواهرات ایران تاریخچه پارلمان‌های دنیا» «جراید و جریده‌نگاران اصفهان» «خاطرات سیاسی و تاریخی خاطرات و اسناد» «در زیر تیغ» «زندگی‌نامه مستوفی الممالک» با همکاری حمید نیری «زندگی یک شاعر» «سرطان خیال» «سرنوشت شوم شاهان دروغی» «فرهنگ واژه‌های مثنوی» «کارنامه لنجان» با همکاری محمد ابراهیم نیکپور «مرگ ستارگان» «نامداران اصفهان».

درگذشت

سیف‌الله وحیدنیا سال ۱۳۶۰ به فکر افتاد که دفتر خود را به‌طور رسمی برچید و دوره دیگری از حیات را در دفترش اما غیررسمی آغاز کند. روزی که از او پرسیدم چرا به یک‌باره کلیه فعالیت‌های خودتان را متوقف کردید و از همه کارها دست کشیدید پاسخ داد: «کهولت سن و بیماری مهم‌ترین علت بود که موجب شد فعالیت‌های خود را متوقف کنم من چندین کار داشتم که هیچکدام را نمی‌توانستم به کسی واگذار کنم تا آن‌ها را ادامه دهد. پزشکان هم مرا از فعالیت و ادامه کار منع کردند پس به ناچار دنباله آن‌ها را رها کردم.»

وحیدنیا ۲۸ سال پس از تعطیلی موسسه‌اش زندگی کرد و با خانه‌نشینی گهگاه دفترنشینی به نگارش خاطرات، آماده‌سازی و نشر آثاری که پیش‌تر تالیف کرده بود و بازچاپ کتاب‌های خود به وسیله ناشران همت می‌گمارد.

آخربار او را در خانه زنده‌یاد امیری فیروزکوهی در جلسه‌ای که دختران شایسته‌اش همه ساله به مناسبت سالیاد وی برگزار می‌کنند، دیدم. پیرمرد خود را از شهرک غرب به خیابان زرین‌نعل / کفایی امانی رسانده بود. پس از آن دیدار دیگر او را ندیدم تا اینکه شنیدم سرانجام پس از ۸۳ سال عمر، که ۷۰ سال آن با فعالیت‌های مطبوعاتی چاپ‌ورزی و نشر گذشت، ۸ دی‌ماه ۱۳۸۸ در تهران دیده از جهان فروبست و در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.

دکتر سیف‌االله وحیدنیا در مطلع یکی از آخرین شعرهایش که درباره خود اوست می‌سراید:

«دامان پاک دارم و هم پاک‌دامنم

آزاده‌ام اگرچه به زندان بود تنم

جان را عزیز دارم از آن رو که تا مگر

سازم فدای خاک گهربار میهنم»

منبع: مجموعه «مشاهیر نشر کتاب ایران» شماره ۱۶ نوشته سیّدفرید قاسمی

ناشر: خانه کتاب و ادبیات ایران

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها