سرویس فرهنگ و نشر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آسیبشناسی پیششرط اصلاح است؛ اصلی که درباره بزرگترین رویداد فرهنگی کشور، بعد از سیوشش دوره، بهویژه با توجه به هزینهها و تاکید بر تقویت اثرگذاری و پاسخ به مطالبات ذینفعان از ناشر تا مخاطب، در میزگرد «اصلاحات اجرایی نمایشگاه بینالمللی کتاب؛ ضرورت یا انتخاب؟» بررسی شد. کارشناسان در بخش دوم میزگرد درباره اینکه نمایشگاه مجازی، ضرورت نقشآفرینی صنف در برگزاری نمایشگاه با تاکید بر تجارب موفق گذشته، کاهش یا حفظ روزهای نمایشگاه و حمایتهای دولت از خریداران کتاب بحث کردند.
کارشناسان میزگرد ایبنا معتقدند؛ یکی از چالشهای ریشهای نمایشگاه کتاب تهران، تمرکز بیش از حد دولت در اجرا، و فقدان نقشآفرینی مؤثر صنف است. بسیاری از هزینههای نمایشگاه ماهیت ثابت دارند و کاهش روزهای برگزاری یا محدودیت ناشران، صرفهجویی معناداری ایجاد نمیکند.
آنچه نیاز به بازنگری دارد، نه شکل و تعداد روزها، بلکه مدل برگزاری نمایشگاه است. دولت باید از مدیریت جزئیات غرفهبندی، تعرفهگذاری و برنامهریزی اجرایی فاصله بگیرد و نقش خود را در سطح راهبردی، حمایت مالی شفاف و نظارت کلان حفظ کند.
تجربه سالهایی که بخشی از اجرا به تشکلها سپرده شد، نشان داده است که بخش خصوصی و صنف، قابلیت اداره کارآمد نمایشگاه را دارند. واسپاری واقعی، علاوه بر کاهش هزینههای پنهان دولتی، کیفیت خدمات، تنوع برنامههای فرهنگی و بهرهوری اقتصادی را افزایش میدهد و امکان هدایت منابع صرفهجوییشده به توسعه کتابخانههای عمومی و دسترسی همگانی به کتاب را فراهم میسازد.
- بخش مجازی نمایشگاه کتاب تهران که مولود شرایط کرونایی بود، با توجه به مسائل زیرساختی حوزه نشر، ادامه پیدا کرد. برخی، تداوم این شیوه را مزیت و برخی تاکید بر حفظ آن را برای ناشران مسئلهساز میدانند. اگر به اصلاح آییننامه اجرایی و ارتقا کیفی تاکید دارید، بهنظر میرسد کاهش تعداد ناشران حضوری براساس معیارهای جدید و توسعه زیرساختی بخش مجازی، با هدف کاهش هزینهها را چطور میبینید؟
حقّبین: به نظر من نمایشگاه مجازی کتاب، تجربهای ارزشمند است. در شرایط کرونا، مجبور شدیم به سمت آن برویم، اما نشان داد که کار مفیدی است و بخشی از جامعه نشر که به هر دلیلی نتوانستند در نمایشگاه فیزیکی حضور پیدا کنند، این فرصت را پیدا کردند. اگر آنها در نمایشگاه فیزیکی میآمدند، ممکن بود برای برخی از کتابهایشان محدودیت ایجاد شود، اما در فضای مجازی این محدودیتها برداشته شده است.
تنها مشکلی که جامعه نشر، اکنون با آن مواجه است، همزمانی برگزاری نمایشگاه مجازی و فیزیکی است. اکثر ناشران، به ویژه کسانی که فردی یا در قالب جمعی کوچک، فعالیت میکنند، با مشکلاتی مواجهاند؛ مثل بستهبندی کتاب، تحویل، و مسئولیتهای ناشی از تاخیرها؛ سیستم فعلی، بیشتر به شرکت پست متکی و به گونهای است که اگر کتاب به موقع به دست خریدار نرسد، مسئولیت با ناشر خواهد بود.
از دیدگاه اقتصادی، این وضعیت منطقی نیست. میدانیم شرکتهای خصوصی پست و رقابتی وجود دارند که خدمات سریعتر و با کیفیتتری ارائه میدهند. در سیستمهای دیگر مانند دیجیکالا، فروشنده بلافاصله پول خود را دریافت میکند و مسئولیت ارسال کالا به عهده فروشگاه است، بدون اینکه دریافت وجه به تحویل کالا وابسته باشد. اما در ارسال مرسولههای نمایشگاه کتاب، ناشر باید ریسک بستهبندی و ارسال کتاب را بپذیرد و این محدودیت، موجب افزایش هزینه و زحمت برای ناشر میشود. با اصلاح روند بستهبندی و توزیع، این مشکل قابل حل است.
اگر سیستم بخش خصوصی درگیر میشد، هزینهها و خسارات ناشر، کاهش و تجربه خرید برای مشتری نیز بهبود پیدا میکرد. نمایشگاه مجازی کتاب، هزینه مالی سفر و حضور در نمایشگاه فیزیکی کاهش میدهد و انتخاب کتاب را تسهیل میکند. اگر سایت ناشران، به سرور اصلی نمایشگاه متصل شود و آنها بتوانند کتابهای خود را معرفی و تبلیغ کنند، امکانات فروش در فضای مجازی کاملتر خواهد شد. با حل این مشکلات، نتایج بسیار مثبتی میتوان از نمایشگاه مجازی انتظار داشت. اما همان طور که آقای آموزگار فرمودند، با همه این کارهایی که برای جامعه نشر انجام میدهیم، نباید کتابفروش را رها کنیم.
آموزگار: بخش مجازی در واقع امکانی است که در دنیا به خوبی برای پُر کردن خلاها و تسهیل دسترسی به اطلاعات و خدمات استفاده میشود، اما متأسفانه در ایران اغلب صرفاً به معنای فروش محصولات تعبیر میشود؛ درحالی که کاربرد واقعی این بخش میتواند بسیار گستردهتر و تأثیرگذارتر باشد. برای مثال، در سفری که به فرانسه داشتم، از شرکتی به نام الکتر (Electre) بازدید کردم. این شرکت یک «خانه کتاب دیجیتال» بود، اما نه به شکل فیزیکی بزرگ، بلکه یک دفتر کوچک که تمامی اطلاعات کتابهای منتشر شده در فرانسه را در سیستم خود داشت.
علاقهمندان به مطالعه با پرداخت اشتراک، به اطلاعات دسترسی پیدا و جزئیات کامل کتابها را مشاهده میکردند؛ ازجمله تاریخ ترجمه و چاپ، ناشر، تعداد صفحات، نوع جلد و سایر مشخصات فیزیکی و شماره و اطلاعات تماس نزدیکترین کتابفروشیها، برای خرید کتاب.

این سیستم مرجع و جامع موثری برای علاقهمندان به کتاب بود. متأسفانه، در ایران، سیستم نشر و فروش کتاب هنوز از این سطح از کارآمدی فاصله دارد. این نشان میدهد که ضرورت و ظرفیت واقعی بخش مجازی هنوز در کشور به درستی فهم نشده است. اگر دولت و امکانات دولتی این امکان را جدی بگیرند، میتوان مشکلات کتابفروشها و ناشران را کاهش داد و دسترسی عمومی به کتابها را آسان کرد و زنجیره نشر را یکپارچه و کارآمد کرد.
در واقع، بخش مجازی میتواند نقش مهمی در پُر کردن خلأها و تسهیل دسترسی به کتابها ایفا کند، مشروط بر اینکه همواره کتابفروشی را بهعنوان یکی از حلقههای مهم زنجیره نشر در نظر ذاشته و از جنبه فروش صرف فراتر رفته و به یک سیستم اطلاعاتی جامع و کاربردی تبدیل شود.
عمرانلو: در کشورهای مختلف، نمایشگاههای کتاب، کارکردهای متفاوتی دارند. یکی از مشکلات اساسی ناشران، نقدینگی است.بسیاری از ناشران بدهکار چاپخانهها هستند، یا چکهای پرداخت نشده دارند. نمایشگاه میتواند فرصتی برای کمک به این ناشران باشد. با این حال، اگر تمرکز نمایشگاه صرفاً بر فروش باشد، ماهیت و هویت اصلی آن بهعنوان یک رویداد فرهنگی و اجتماعی تغییر خواهد کرد.
بخش مجازی نمایشگاه نیز اهمیت ویژهای دارد. نبود ویترین مناسب در کشور موجب شده که این امکان فراهم شود تا افراد حتی در روستاها و شهرهای دورافتاده نیز بتوانند خرید کتاب داشته باشند. این اقدام قطعاً فرصت و سیاست مثبتی محسوب میشود. اما گره زدن نمایشگاه فیزیکی و مجازی به یکدیگر و محدود کردن دسترسی مخاطب به خرید، صرفاً در ۱۰ روز نمایشگاه، موجب میشود که رسالت و هویت نمایشگاه تحت تأثیر قرار گیرد. بهعبارت دیگر، نمایشگاه نباید صرفاً به محلی برای فروش کوتاهمدت تبدیل شود؛ بلکه باید بهعنوان ویترین فرهنگی، امکان معرفی آثار و رشد ناشران و مخاطبان را فراهم کند. درحالی که بخش مجازی میتواند به توسعه دسترسی و فروش کمک کند، تمرکز صرف بر آن، نتایج مقطعی و کوتاهمدت خواهد داشت و تغییرات پایدار در هویت و رشد نمایشگاه ایجاد نخواهد شد.
شهرامنیا: نمایشگاه کتاب تهران سه کارکرد اصلی دارد که هرکدام اهمیت ویژهای در جریان نشر و فرهنگ کتابخوانی ایفا میکنند؛ کارکرد «فرهنگی و ترویجی» که شامل ترویج کتاب و کتابخوانی و ایجاد موجهای فرهنگی در جامعه است. نویسندگان، نشستها، برنامههای جنبی، ایونتها، پوشش رسانهای و حتی تغییر حال و هوای شهر در طول برگزاری نمایشگاه ازجمله ارکان شکلگیری موج ترویج هستند. تعامل مستقیم مخاطبان با محتوا و نویسندگان، ایجاد انگیزه و جریان فرهنگی را ممکن میسازد و حضور فیزیکی در این بخش، اهمیت ویژهای دارد.
دومین کارکرد اقتصادی است؛ نمایشگاه کتاب تهران، برای ناشران یک فرصت اقتصادی مهم است. فروش کتاب و ایجاد نقدینگی، زمانبندی پرداختها و امکان مدیریت جریان مالی ناشران ازجمله مزایای آن است. حمایتهای دولتی از مصرفکننده و ناشر در قالب تخفیفها و امکانات نمایشگاهی تحقق مییابد. حذف این کارکرد میتواند آسیب جدی به شریان اقتصادی نشر وارد کند، بهخصوص در شرایط فعلی.
کارکرد «تخصصی» بهمعنای تعامل حرفهای میان ناشران، نویسندگان و فعالان حوزه نشر نیز کارکرد سوم این رویداد است؛ این بخش شامل فلوشیپها، همکاری ناشران داخلی و خارجی، گفتوگوهای تخصصی و تبادل دانش و نوآوری است. متأسفانه در تهران، این بخش هنوز ضعیف عمل میکند و نیازمند تقویت است.
درباره نمایشگاه مجازی نیز باید گفت، درحال حاضر عمدتاً به یک فروشگاه موقت آنلاین تبدیل شده و بیشتر کارکرد اقتصادی را دنبال میکند؛ درحالی که بخشهای فرهنگی و تخصصی آن کمتر فعال است. با این حال، ظرفیتهای بالقوه زیادی مثل پخش آنلاین نشستها و رویدادها، قابلیت جستجوی هدفمند کتاب و محتوا و دسترسی به رویدادها و سخنرانیها از مناطق دوردست را دارد.

پیشنهادم این است که نمایشگاه مجازی به جای تمرکز صرف بر فروش، بهعنوان مکمل فرهنگی و تخصصی نمایشگاه فیزیکی توسعه یابد. باید این نکته را در نظر داشت که حذف فروش کتاب از نمایشگاه، شریان اقتصادی نشر را تهدید میکند و اولویت باید ایجاد توازن بین سه کارکرد فرهنگی، اقتصادی و تخصصی باشد.
معتقدم که نسخه مجازی میتواند با پخش آنلاین، دسترسی از راه دور و ابزارهای جستجوی پیشرفته، کارکردهای فرهنگی و تخصصی را تقویت کند. همچنین انعطاف در زمانبندی فروش آنلاین میتواند مشکلات ناشران را کاهش دهد و تجربه نمایشگاه را بهبود بخشد.
در مجموع نمایشگاه کتاب تهران، چندوجهی است که بهطور همزمان فرهنگی، اقتصادی و تخصصی عمل میکند. نسخه مجازی، در صورتی که به درستی توسعه یابد، میتواند کارکردهای فرهنگی و تخصصی را تقویت کرده و تجربه نمایشگاه را گسترش دهد، بدون آنکه جریان اقتصادی نشر را مختل کند. حذف یا تغییر کارکردهای نمایشگاه، بدون توجه به این توازن، میتواند آسیب جدی به صنعت نشر وارد کند.
- تاثیر برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، بر فعالیت کتابفروشان، همواره از محورهای اصلی بحث فعالان نشر بوده و هست. فارغ از اینکه طرفداران و مخالفان این دیدگاه در اقلیتاند یا اکثریت، چقدر با توسعه سامانه بازارکتاب و تحکیم پیوند آن با نمایشگاه مجازی و تقویت ارتباط ناشر و کتابفروش موافق هستید؟
حقبین: سامانه «بازار کتاب» در ابتدا با هدفی محدود و برای حمایت از گروه مشخصی از ناشران ایجاد شد. در دوره آغازین، تعداد کتابفروشان حاضر محدود بود، به نظرم حدود ۱۰۰–۱۲۰ کتابفروش و نهایتاً تا ۲۵۰ عضو، که بیشتر از یک طیف فکری بودند؛ بنابراین به نظر میرسد، هدف اولیه از طراحی سامانه، حمایت از یک بخش از حوزه نشر بود، نه توسعه عمومی بازار کتاب؛ بنابراین طرحهای فصلی کتاب، عملکرد موفقتری داشتند. این طرحها عمدتاً در چهار فصل سال، با زمانبندی مشخص و هدفمند، شفاف و هماهنگ با اتحادیههای صنفی اجرا میشدند؛ علاوهبراین با تبلیغات مناسب، فروش کتاب را به شکل مؤثر افزایش میدادند و رغبت مردم را برای خرید کتاب و هدیه دادن آن تقویت میکردند.
اما سامانه بازار کتاب، هنوز تحت تأثیر همان تفکر و غیرعمومی فعالیت میکند. اطلاعرسانی مناسبتها و فعالیتهای سامانه ناکافی است و شفافیت مالی و اجرایی سامانه، بهاندازه گذشته نیست؛ به طوری که ارقام اعلام شده از سوی برخی مسئولان، برای کتابفروشان، روشن و قابل پیگیری نیست.
در این زمینه پیشنهادم این است که سامانه باید به یک مرکز اطلاعرسانی عمومی و سالیانه تبدیل شود تا مردم بتوانند کتابها را بررسی و انتخاب کنند. فعالیتهای فروش باید همانند طرحهای فصلی، با زمانبندی مشخص و هدفمند انجام شود؛ مثلاً هفته کتاب، عیدانه کتاب، تابستانه کتاب. علاوهبراین تبلیغات وسیع و اطلاعرسانی شفاف میتواند فروش کتاب را افزایش دهد و عموم مردم را به کتابفروشیها، هدایت کند، تجربه موفق گذشته باید الگوبرداری و تنوع و عمومیت در کتابفروشیها رعایت شود. بهطور کلی، سامانه بازار کتاب میتواند با بازگشت به رویکرد شفاف، هدفمند و اطلاعرسانی گسترده، نقش واقعی خود در توسعه بازار کتاب و حمایت از کتابفروشان را ایفا کند.
شهرامنیا: کاملاً با نکاتی که آقای حقبین فرمودند موافقم. به نظرم، نمایشگاه کتاب هر چه تخصصیتر برگزار شود و تمرکز آن بر جنبه فرهنگی و محتوایی باشد، اثرگذاری آن بیشتر خواهد بود. در مقابل، فعالیتها و کارکردهایی که ارتباط مستقیم با نمایشگاه ندارند، بهتر است جداگانه مدیریت شوند تا نمایشگاه هویت تخصصی خود را حفظ کند.
حمایت از کتابفروشیها بدون تردید ضروری است، اما نباید این حمایت موجب شود کارکرد اصلی نمایشگاه تحتالشعاع قرار گیرد. برنامههای حمایتی از کتابفروشیها، مانند طرحهای فصلی و فعالیتهای محلی، میتوانند مکمل نمایشگاه باشند و نقش فرهنگی و ترویجی کتابفروشیها را تقویت کنند.
هر کتابفروشی میتواند بهعنوان یک پایگاه فرهنگی در منطقه خود عمل و در ترویج کتابخوانی نقش مؤثری ایفا کند. متأسفانه این ظرفیت تاکنون ازسوی دستگاهها جدی گرفته نشده است. علاوهبراین، دسترسی شفاف به اطلاعات کتابها و کتابفروشیها در برنامههای آنلاین و فصلی اهمیت دارد. سردرگمی مخاطبان در پیدا کردن کتاب مورد نظر یا کتابفروشی مربوطه، تجربه حضور در نمایشگاه را کاهش میدهد.
در نتیجه، پیشنهاد میکنم نمایشگاه بر تخصصیتر شدن و جنبه فرهنگی تمرکز کند، فعالیتهای حمایتی و اقتصادی مرتبط با کتابفروشیها، مستقل و مکمل برگزار شود، همچنین کتابفروشیها بهعنوان پایگاههای فرهنگی در مناطق مختلف تقویت و دسترسی و اطلاعرسانی شفاف برای مخاطبان تضمین شود. با این رویکرد، هم ترویج کتاب و کتابخوانی افزایش مییابد و هم فعالیت اقتصادی نمایشگاه با کنترل و هدفمندی بیشتری ادامه پیدا میکند.

آموزگار: در نخستین دوره طرح فصلی، مشکلاتی در اجرا بروز کرد؛ بهعنوان مثال بعضی از کتابفروشیها کامپیوتر نداشتند که به مرور مشکلات حل شد. اما درباره موضوعی که پیشتر مطرح شد، لازم است به نکتهای مهم اشاره کنم. در زمان تدوین قانون برنامه پنجساله ششم توسعه، واقعاً زحمات زیادی کشیده شد.
خصوصاً بند «ج» ماده ۹۲ این قانون که در دولت یازدهم تهیه شد و در تصویب نهایی به صورت یک بند درآمد، اهمیت ویژهای دارد. هدف این بند، حمایت از کتابفروشیها، ناشران و مطبوعات برای فعالیت در اماکن مسکونی بود. قبل از تصویب، مشکلات ناشران و مطبوعات تا حد زیادی حل شده بود، اما کتابفروشیها هنوز محدودیتهایی داشتند که این قانون تلاش کرد آنها را برطرف کند.
طبق این قانون، شهرداریها و دولت مکلف شدند شرایطی فراهم کنند تا این مشاغل بتوانند در اماکن مسکونی فعالیت داشته باشند و از تعرفههای ویژه فرهنگی آب، برق، گاز و پست بهرهمند شوند.
تدوین آییننامه اجرایی این بند تقریباً چهار سال طول کشید؛ آغاز آن از سال ۱۳۹۶ و تصویب آن در هیئت وزیران در خرداد ۱۴۰۰. پس از تصویب آییننامه، وزارت فرهنگ، موظف شد سامانهای ایجاد کند تا ثبت و نظارت بر فعالیت ذینفعان طبق ضوابط قانونی انجام شود؛ به این معنا که همه باید مطابق آییننامه عمل میکردند.
در دولت سیزدهم نیز برخی اصلاحات در آییننامه انجام شد؛ ازجمله اینکه کتابفروشهایی که مجوز خود را از اتحادیه دریافت میکردند، اکنون باید مجوزشان ازسوی وزارت فرهنگ و ارشاد صادر شود. مطابق دستورالعمل آییننامه اجرایی، قانون اصلاح مالیاتهای مستقیم که در سازمان امور مالیاتی تدوین شده بود، وزارت فرهنگ، برامکان تفویض اختیار صدور پروانه کسب به نهادها و تشکلها تاکید شده بود. این اختیار به اتحادیههای صنفی سراسر کشور، تفویض شده است. واقعیت اینکه این قانون و آییننامه، بسیار مترقی و حمایتکننده از کتابفروشیهاست و میتواند در سراسر کشور زمینه فعالیت فرهنگی را فراهم کند.
متأسفانه، تاکنون پیگیری و اجرای سامانه به شکل جدی انجام نشده است؛ نه اتحادیهها و نه وزارت فرهنگ و ارشاد، فعالیت کافی برای عملیاتی کردن آن را نداشتهاند و این ظرفیت بالقوه هنوز استفاده نشده باقی مانده است. با اجرایی شدن کامل این سامانه، هر فردی میتواند در هر نقطه کشور به راحتی کتابفروشی تأسیس کند و از مزایای قانونی بهرهمند شود؛ بنابراین ضروری است مسئولان مربوطه، چه در وزارت ارشاد و چه در اتحادیهها، پیگیری عملیاتی و اجرایی این قانون را جدی بگیرند. همچنین میتوان این سامانه را به تشکلها و انجمنها واگذار کرد و سپس در مشخص شود که آیا این کتابفروشان استحقاق دارند از این امکانات استفاده بکنند یا نه.
عمرانلو: مسئله این است، وقتی نقشه راه وجود ندارد، در اجرای برخی طرحها با مشکلات مختلفی روبهرو میشویم، بهنظرم برخی طرحها و ایدهها در گذر زمان، نیاز به بازتعریف دارند. بهنظرم این طرح به واسطه بسیاری از مشکلات کتابفروشها، عملاً از ابتدا شکستخورده بود، این مشکلات از لحاظ موجودی، تغییر قیمت و بسیاری مسائل دیگر ایجاد شده بودند.
معتقدم، این روش برای کمک به کتابفروشان، روش درستی نبود؛ بنابراین یا نقشه راهی برای نمایشگاه وجود ندارد که هر سال یک طرح جدید میآید و شکست میخورد، یا اینکه اگر وجود دارد، اجرا نمیشود. بهنظرم حضور کتابفروشان با اهداف کلی نمایشگاه، هیچ تناسبی ندارد، زیرا ناشر حق ندارد، یک جلد کتاب از ناشر دیگر بفروشد اما کتابفروش میتواند کتاب همه را بفروشد.
- مدیریت منابع مالی برای برگزاری بزرگترین رویداد فرهنگی کشور، بهویژه با توجه به مسائل اعتباری، از سوی متولیان تاکید میشود؛ بنابراین دو سوال مطرح است؛ حفظ وضع موجود با کمی تغییرات یا اصلاحات عمیق؛ مثلاً آیا به کاهش تعداد روزهای نمایشگاه فکر کردهاید؟ از ۱۰ روز به ۵ روز حضوری و ۱۰ روز مجازی بدون الزام حضور همه ناشران در نمایشگاه مجازی
شهرامنیا: بحث کاهش تعداد روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب، اگرچه در ظاهر اقدامی برای صرفهجویی در هزینهها به نظر میرسد، اما در واقع نیازمند بررسی دقیقتر و کارشناسیتری است. تجربه اجرایی سالهای مختلف نشان میدهد، این تصمیم، بیش از آنکه به کاهش واقعی هزینهها منجر شود، میتواند به کارکرد فرهنگی و ترویجی نمایشگاه آسیب بزند. نخست باید به ساختار هزینههای نمایشگاه توجه کرد. بخش عمده هزینههای برگزاری نمایشگاه کتاب چه آنچه دولت پرداخت میکند و چه هزینههایی که ناشران متحمل میشوند ماهیت ثابت دارد.
هزینههایی مانند آمادهسازی فضا، غرفهبندی، زیرساختهای فنی، کابلکشی برق، حملونقل و سازههای نمایشگاهی، ارتباط مستقیمی با تعداد روزهای برگزاری ندارند. برآورد واقعبینانه نشان میدهد که حدود ۸۰ درصد هزینهها از این جنساند و حتی اگر نمایشگاه سهروزه یا ۱۰ روزه برگزار شود، این هزینهها تقریباً ثابت خواهند بود.
تنها حدود ۲۰ درصد هزینهها به تعداد روزهای برگزاری وابسته است؛ هزینههایی مانند دستمزد نیروهای اجرایی، خدمات روزانه و پذیرایی. کاهش چند روز از زمان نمایشگاه، تنها همین بخش محدود را کاهش میدهد و آن هم نه بهصورت کامل.
بنابراین انتظار صرفهجویی چشمگیر از طریق کاهش روزهای نمایشگاه، انتظاری دقیق و مبتنی بر واقعیت نیست. در مقابل، کاهش روزهای نمایشگاه اثرات منفی قابلتوجهی بر مخاطبان خواهد داشت. تجربه چند دهه برگزاری نمایشگاه کتاب نشان میدهد که بیشترین میزان استقبال مردمی در روزهای پنجشنبه و جمعه رخ میدهد. همواره تلاش شده است که نمایشگاه بهگونهای برنامهریزی شود که حداقل دو آخرهفته کامل را دربر بگیرد. این موضوع بهویژه برای مخاطبان شهرستانی، تورهای دانشگاهی، مدارس و حوزههای علمیه اهمیت دارد؛ گروههایی که معمولاً امکان برنامهریزی انعطافپذیر دارند و اگر هفته اول نتوانند حضور یابند، هفته دوم را انتخاب میکنند. کاهش روزهای نمایشگاه این امکان را محدود کرده و به موجآفرینی تدریجی و گسترده نمایشگاه آسیب میزند.
ازسوی دیگر، تجربه تاریخی نشان داده است که میتوان بدون کاهش کیفیت، هزینههای نمایشگاه را به شکل جدی مدیریت کرد. بهعنوان نمونه، سال ۱۳۹۲ هزینههای نمایشگاه حدود ۱۷ میلیارد تومان بود، اما سال ۱۳۹۳ با وجود شرایط تورمی شدید، بودجه به حدود ۱۰ میلیارد تومان کاهش یافت و در عین حال بسیاری از فعالان معتقد بودند، کیفیت برگزاری نهتنها افت نکرد، بلکه در برخی بخشها بهبود نیز یافت.
سالهای اخیر نیز تجربه دورههای پُرهزینه و دورههای صرفهجویانه وجود داشته است که نشان میدهد مسئله اصلی، تعداد روزهای برگزاری نیست، بلکه شیوه مدیریت و ساختار اجرایی نمایشگاه است.
به نظر میرسد راهحل اساسی، نه در کاهش زمان نمایشگاه، بلکه در اصلاح نقش دولت و تقویت نقش صنف و بخش خصوصی نهفته است. دولت میتواند بر حوزههایی متمرکز شود که شفاف، قابل دفاع و کمریسک از نظر نظارتی هستند؛ مانند پرداخت اجاره محل برگزاری یا ارائه یارانههای حمایتی مشخص. در مقابل، تصمیمگیریهای اجرایی از صفر تا صد شامل غرفهبندی، تعرفهگذاری، جذب حامی مالی، تبلیغات، برنامهریزی محتوایی و فعالیتهای جانبی به تشکلهای صنفی و بخش خصوصی واگذار شود.
نمایشگاه کتاب، رویدادی است با چند میلیون بازدیدکننده و ظرفیت اقتصادی قابلتوجه. طبیعی است که صنف و فعالان این حوزه، بهمراتب بهتر از ساختارهای دولتی میتوانند از این ظرفیت استفاده کنند، درآمدزایی داشته باشند، هزینهها را مدیریت کنند و در عین حال پاسخگوی تصمیمات خود باشند.
واسپاری، هم فشار نظارتی از دوش دولت را برمیدارد و هم زمینه بیشترین صرفهجویی و بیشترین اثربخشی فرهنگی را فراهم میکند. بهنظر میرسد، کاهش روزهای برگزاری نمایشگاه کتاب، بیش از آنکه راهحل باشد، پاککردن صورت مسئله است. اگر هدف، مدیریت هزینهها و ارتقای کیفیت است، مسیر درست آن اصلاح ساختار اجرایی، واسپاری واقعی به صنف و حفظ نقش حمایتی اما شفاف دولت خواهد بود.

حقبین: نمایشگاه کتاب، با فرم فعلی، در مجموع ۱۱ روز برگزار میشود و تجربه نشان داده است که بهویژه در پنجشنبه و جمعه، از نظر فروش و استقبال وضعیت قابل قبولی دارد. با این حال، اگر قرار است درباره کاهش یا اصلاح مدت زمان نمایشگاه تصمیمی گرفته شود، این کار نباید، دستوری و مقطعی باشد، بلکه نیازمند یک مسیر مشخص و بلندمدت است.
واقعیت اینکه حوزه کتاب، همانند بسیاری از حوزههای دیگر، به مرحلهای رسیده که نیازمند تخصصیسازی است. امروز در کشور بیش از ۲۳۰ نمایشگاه تخصصی برگزار میشود، در حالی که در حوزه کتاب همچنان اصرار بر برگزاری یک نمایشگاه عمومی و متمرکز وجود دارد.
در بخش کودک و نوجوان، تنوع ژانرها به اندازهای افزایش یافته که هر ژانر بهتنهایی ظرفیت برگزاری یک نمایشگاه تخصصی مستقل را دارد. تا زمانی که این زمینه تخصصی شکل نگیرد، کاهش روزهای نمایشگاه نهتنها مسئلهای را حل نمیکند، بلکه میتواند به تضعیف کارکرد آن منجر شود.
مسئله اساسی دیگر، جایگاه دولت در برگزاری نمایشگاه است. دولت باید به نقش واقعی خود بازگردد؛ یعنی نقش نظارتی و ترویجی، نه مجریگری.
کافی است دولت فضای برگزاری نمایشگاه، مانند مصلی یا هر مرکز دیگر، را در اختیار بگذارد، سهم مورد نیاز خود را شفاف مشخص کند و باقی امور اجرایی را به تشکلهای صنفی واگذار کند. نیازی به تدوین آییننامههای پیچیده، اجارهنامههای متعدد و مداخلات اجرایی نیست.
نظارت عالیه دولت کفایت میکند. تجربه سالهای گذشته نشان داده است که تشکلها و اتحادیههای نشر توان اداره نمایشگاه را با حداقل نیروی انسانی و حداکثر کیفیت دارند. برای نمونه، انجمن کتاب کودک در دورههایی با چهار یا پنج نفر، کل یک نمایشگاه تخصصی را اداره کرده است.
این درحالی است که در بسیاری از بخشهای دولتی نمایشگاه، تعداد نیروی انسانی و هزینهها چندین برابر است. واگذاری اجرا به بخش خصوصی نهتنها شدنی است؛ بلکه به ارتقای کیفیت غرفهبندی، مدیریت بهتر فضا و حتی سودآوری منطقی منجر میشود.
نمونههای موفقی از این مدل در گذشته وجود دارد. برگزاری نمایشگاه تخصصی کودک در پارک لاله، در سالهایی که وزارت فرهنگ، به مدیریت آقای مهاجرانی اداره میشد، نشان داد که بخش خصوصی میتواند نمایشگاهی با استاندارد و باکیفیت حرفهای برگزار کند.
مقایسه این تجربهها با نمایشگاههای بینالمللی مانند شارجه، بهخوبی نشان میدهد که مسئله ناتوانی نیست، بلکه نوع نگاه و مدل مدیریتی است. نگرانی برخی مدیران از کاهش آمارهای کمّی، مانند تعداد ناشران یا متراژ غرفهها، نباید مانع اصلاح ساختار شود.
تجربه ثابت کرده است که بخش خصوصی به بلوغ و توانمندی لازم برای حفظ کیفیت و حتی افزایش بهرهوری رسیده است. واسپاری اجرا به تشکلها، صرفهجویی قابلتوجهی برای دولت به همراه دارد. اما نکته مهم این است که این صرفهجویی نباید پنهان یا صرف امور نامشخص شود. این منابع باید شفاف و هدفمند به حلقه نهایی مصرف کتاب اختصاص یابد؛ بهترین و منطقیترین گزینه، کتابخانههای عمومی هستند.
علاوه براین وضعیت کتابخانههای عمومی کشور، نگرانکننده است. بودجه خرید کتاب برای کتابخانهها در سال ۱۴۰۴ حدود ۵۵ میلیارد تومان است؛ رقمی که در برابر قیمت امروز کتاب، عملاً ناچیز و ناکارآمد است.
نتیجه چنین وضعیتی، کتابخانههایی با منابع ضعیف و ناتوانی در ایفای نقش واقعی خود در ترویج کتابخوانی است. اگر دولت واقعاً به دنبال ترویج کتاب و فرهنگ مطالعه است، باید از تصدیگری فاصله بگیرد، اجرای نمایشگاه را به تشکلهای حرفهای بسپارد و منابع آزاد شده را شفاف و مستقیم صرف تقویت کتابخانهها و دسترسی عمومی به کتاب کند. این مسیر، هم به نفع دولت است، هم به نفع نشر، و مهمتر از همه، به نفع مخاطب نهایی کتاب.
آموزگار: بحث کاهش زمان برگزاری نمایشگاه کتاب، در نگاه نخست ممکن است بهعنوان یک تغییر مهم و تأثیرگذار مطرح شود، اما در واقعیت، این موضوع بهتنهایی نهتنها عامل تعیینکنندهای نیست، بلکه میتواند پیامدهای منفی نیز به همراه داشته باشد.
کاهش زمان، بدون تغییر در فلسفه و استراتژی کلان نمایشگاه، عملاً ارزش افزودهای ایجاد نمیکند. نمایشگاه کتاب در طول سالها مسیر مشخصی را طی کرده و اصلاحات آن نیز ناگزیر باید تدریجی، کارشناسیشده و در چارچوب همان مسیر انجام شود. تجربه نشان داده است که همکاری سازنده تشکلها و اتحادیههای صنفی میتواند نقش مهمی در هدایت اصلاحات ایفا کند. همکاری میان نهادهای صنفی و مدیریت نمایشگاه، بهویژه در دورههایی که گفتوگو و همافزایی جدی گرفته شد، ثابت کرد که تغییرات واقعی نه از طریق تصمیمهای مقطعی، بلکه با مشارکت جمعی امکانپذیر است.

عمرانلو: تا زمانی که هدف اصلی نمایشگاه، فروش کتاب تعریف میشود، طبیعی است که برگزاری آن نیازمند بازه زمانی مناسب و نسبتاً طولانی باشد. کوتاه شدن این مدت، بدون تغییر در مأموریت و کارکرد نمایشگاه، با مقاومت فعالان این حوزه مواجه خواهد شد؛ مقاومتی که ریشه در برنامهریزی حرفهای و اقتصادی ناشران و کتابفروشان دارد.
نکته اساسی اینجاست که هرگونه تغییر معنادار باید براساس نقشه راه، چشمانداز و مأموریت مشخص انجام شود. اگر قرار است نمایشگاه کوتاهتر شود، چندبخشی گردد یا شکل تازهای به خود بگیرد، ابتدا باید روشن شود که مخاطب آن کیست، هدف نهایی چیست و قرار است چه نیازی را پاسخ دهد.
بدون چنین بازتعریفی، تغییر در زمان برگزاری، صرفاً یک اقدام شکلی و کماثر خواهد بود. نمایشگاه کتاب که حدود چهار دهه پیش با تمرکز بر کتابهای خارجی شکل گرفت اما امروزه دارای رسالت و کارکردهای متفاوتی است. همین تغییر در مأموریت، ضرورت بازنگری در ساختار، مخاطب و شیوه برگزاری را یادآور میشود؛ بازنگریای که تنها در سایه تعریف استراتژی جدید و مبتنی بر واقعیتهای نشر امکانپذیر خواهد بود.
- یک بعد دیگر مالی نمایشگاه، تخصیص یارانه است. رقم درخورتوجهی برای یارانه گروههای هدف تخصیص داده میشود. انتظاری که همیشه از دولت وجود دارد اما نمیتواند متقاضیان را راضی کند. سازوکار پیشنهادی برای کاهش این بار مالی چیست؟ چقدر میتوان این حمایت را به بخش غیردولتی منتقل یا مشارکت جذب کرد؟
شهرامنیا: در سالهای اخیر، بحث یارانه کتاب در جلسات صنفی و دولتی بهطورش جدی مطرح شده است. بررسیها نشان میدهد که یارانه پرداختی دولت طی تقریباً ۲۰–۲۷ سال گذشته به شدت کاهش یافته و به نسبت دلاری، تقریباً به یکهشتم رسیده است.
این کاهش، اثر واقعی حمایت دولت را کم کرده و افزایش تورم نیز معمولاً در محاسبه یارانه لحاظ نمیشود. دولت علاوه بر یارانه مستقیم، از طریق یارانه حمایت از مصرفکننده و ناشر نیز اقدام میکرد. این نوع حمایت به دلیل نحوه توزیع و واسطهگری، گاه به شکل مستقیم به نشر نمیرسد.
کاغذ نیز از دیگر مواردی است که با وجود حمایت دولت، به دلیل حضور دلالها و واسطهها، به شکل مؤثر در دسترس ناشران قرار نمیگیرد. بسیاری از دستگاهها موظفاند درصدی از درآمد خود را صرف فعالیتهای فرهنگی و کتاب کنند، اما عملاً این منابع جذب حوزه کتاب نمیشوند.
نمونهها نشان میدهد که دستگاههای بزرگ با گردش مالی زیاد، سهم خود از فعالیتهای فرهنگی را به حوزههایی غیر از کتاب اختصاص میدهند. این امر ناشی از سوء مدیریت، بیاطلاعی یا اولویتبندی نادرست است. بهنظرم برای بهرهبرداری مؤثر از یارانهها، نیاز است گروههای مشخصی برای جذب این منابع ایجاد شوند، تا بودجهها به حوزه کتاب و کتابخوانی هدایت شود، مثل رویدادهای فصلی کتاب، نمایشگاههای موضوعی و سایر فعالیتهای ترویجی.
من بر این باورم که حتی بودجهای نسبتاً محدود هم میتواند بخش قابل توجهی از نشر را برای یکسال حمایت کند، هدفمند کردن تخصیص بودجه، تأثیرگذاری آن را به شدت افزایش میدهد و پرتی منابع کاهش مییابد. در این بخش باید بگویم که یارانه کتاب نباید کاهش یابد، بلکه باید افزایش یافته و به شکل هدفمند و دقیق مدیریت شود.
دولت و صنف ناشران باید کارگروه مشترکی ایجاد کنند تا بودجههای مصوب به حوزه نشر اختصاص یافته و اثرگذاری آن حداکثری شود. پیگیری دقیق، معادل دلاری یارانهها و تخصیص منابع بدون واسطه نیز میتواند بحران نشر و تأمین کاغذ را کاهش دهد.
حقبین: فکر میکنم، در همه کشرهای دنیا، یارانه اغلب به حلقه آخر صنعت نشر اختصاص پیدا میکند. بهعنوان مثال در فرانسه، شرایطی از سوی دولت ایجاد شده است که تمام کتابهای جدید به کتابخانهها ارسال میشود. دولتمردان در حوزه فرهنگ باید توجه کنند که حقوق ناشران و بخش کتاب باید در دستگاهها و نهادهای مختلف احیا شود. اگر این اتفاق بیفتد، دیگر نباید تنها به صرفهجویی فکر کنیم، بلکه باید به افزایش حمایتها توجه کنیم. یارانهها معمولاً در حلقه آخر مصرفکننده ارائه میشوند. در همه جای دنیا همین است و حلقه آخر، بهویژه در حوزه کتابخانهای، اهمیت زیادی دارد. همانطور که فرمودند، در دوره آقای دکتر پرویز، عدد یارانه حوزه نمایشگاه کتاب، ۹۰ میلیارد تومان بود با دلار هزار تومانی، یعنی معادل ۹۰ میلیون دلار. اگر همان یارانه ۹۰ میلیون دلار باشد، با شرایط کنونی، کمتر از ۲ میلیون دلار ارزش دارد.
مسئله این است که ظرفیتهای بالقوهای در کشور وجود دارد. اگر نقشه راه تدوین شود و بخشی از کار، به بخش خصوصی واگذار شود، امکانات گستردهای در دسترس خواهد بود. بهعنوان مثال، شرکت گلگهر سیرجان سالهاست، نمایشگاه کتاب برگزار میکند و امسال ۶۴ میلیارد تومان کتاب فروخته است. این نشان میدهد، چه ظرفیت پنهانی در شرکتهای کشور وجود دارد.
سیستم وزارت ارشاد، خانه کتاب و سیستم بازاریابی، شاید ضعیف باشند، اما با تنظیم نقشه راه و مشخص شدن نقش انجمنها و اتحادیهها، طی ۵ تا ۱۰ سال، بخش خصوصی میتواند به خودکفایی برسد.
امسال در خوزستان، پتروشیمی بندر امام، برای آغاز فصل تحصیلی، ۵۰ میلیارد تومان خدمات رفاهی به نیروی انسانی ارائه داد و این مبلغ از طریق کارتخوان بین ۳۷ کتابفروشی توزیع شد که تنها به کتابفروشیها اختصاص داشت. این نمونهای از ظرفیتهایی است که هماکنون موجودند و اگر به دست نهادهای مدنی سپرده شوند، به خوبی استفاده خواهند شد.
اگر وزارت ارشاد، امروز ۲۰۰ میلیارد تومان یارانه داشته باشد و با مشارکتهای بخش خصوصی، آن را افزایش دهد، میتوان آن را به هزار میلیارد تومان رساند. در غیر این صورت، همان یارانه ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومانی با قیمتهای پشت جلد فعلی، تأثیر چندانی در صنعت نشر نخواهد داشت.
دلاری که قبلاً ۹۰ میلیون دلار ارزش داشت، اکنون کمتر از ۲ میلیون دلار شده و قیمت کتاب افزایش داشته است. در این شرایط، وضعیت ناشران و کتابفروشان بهبود نخواهد یافت. همانطور که آقای عمرانلو فرمودند، تدوین نقشه راه ضروری است.
آموزگار: یکی از مشکلات صنعت نشر، نحوه مصرف یارانههاست؛ هر چیزی که تبعیض ایجاد کند یا بخشی از حلقه زنجیره کتاب را حذف کند، آسیبزا خواهد بود. تمام اختلافات میان اصحاب نشر، ناشی از همین نحوه مصرف یارانههاست. به نظر میرسد که سیاست فعلی حمایت دولت از صنعت کتاب، بیشتر شبیه ارائه کمکهای محدود و مقطعی به برخی افراد است و تعریف واقعی و جامع حمایت از فرهنگ و کتاب را ارائه نمیدهد. به گمان من، وظیفه اصلی دولت فراهم کردن زیرساختها و امکانات لازم برای توسعه این صنعت است، نه صرفاً توزیع منابع یا یارانهها به شکل مستقیم.
آقای حقبین هم به درستی به نقش کتابخانههای عمومی اشاره کردهاند؛ نهادی که از نظر مالی قدرت دارد و میتواند کتابهای مورد نیاز مردم را فراهم کند. اما تجربه شخصی من نشان میدهد، گاهی حتی کتابهایی که مجوز رسمی وزارت فرهنگ را دارند، در کتابخانهها پذیرفته نمیشوند.
مثلاً زمانی که با آقای صالحی به کتابخانهای در محله اختیاریه مراجعه کردیم، مسئول کتابخانه قفسهای که قرار بود کتابهای اهالی محل در آن عرضه شود، گفت: «مسئولان کتابخانه ارائه برخی از کتابها را در این محل قبول ندارند و میگویند این کتابها نمیتوانند در کتابخانه عرضه شوند.»
این نمونه کوچک، ضعف سیاستگذاری و نحوه مصرف منابع فرهنگی را نشان میدهد. نحوه مصرف یارانهها در شرایط فعلی نهتنها به توسعه صنعت کتاب کمک نکرده، بلکه گاهی موجب توقف یا پسرفت آن شده است. در مقابل، تجربه کشورهای دیگر مانند آلمان نشان میدهد که کتابخانهها میتوانند با استفاده از تخفیف ناشران و با تعامل هوشمندانه با کتابفروشیها، دسترسی به کتاب را تسهیل کنند، بدون آنکه فروشگاهها یا ناشران مجبور به دخالت مستقیم شوند.
نقد اصلی من این است که سیاستهای فرهنگی، بهویژه در حوزه صنعت نشر با شعار حمایت از محرومین و اقشار فرودست، همخوانی ندارد و سیاستها در این حوزه سیاستهای خشن سرمایهداری است.
برخلاف کشورهای دیگر که در بحرانها بودجه فرهنگی و کتاب را کاهش نمیدهند، در کشور اولین حوزهای که با کاهش بودجه مواجه میشود، حوزه فرهنگ است؛ درحالی که باید در اولویت و منابع کافی برای پاسخگویی به نیازهای فرهنگی مردم داشته باشد.

عمرانلو: یارانه میتواند هم به تولیدکننده و هم به مصرفکننده کتاب تعلق بگیرد، اما تجربه کشورهای اروپایی نشان میدهد که اغلب هزینههای گمرکی برای کتاب صفر است و هزینه پست اندک؛ بنابراین غیرمستقیم از خریدار حمایت و ناشر نیز تشویق به تولید و صادرات میشود. یکی دیگر از وظایف دولت، توسعه زیرساختها، مانند کتابخانههای عمومی است. این زیرساختها نباید رها شوند؛ بلکه باید برنامهریزی شده و در دسترس برای همه باشند.
نمایشگاهها و کتابفروشیها نقش مهمی در توسعه فروش و دسترسی به کتاب دارند. تجربه نشان داده است که هرچه یارانه بیشتر باشد، استقبال مردم در نمایشگاهها بیشتر خواهد بود، اما لازم است این حمایتها هدفمند و کنترلشده باشند تا از سوءاستفاده و تبدیل شدن یارانه به منبع درآمد شخصی جلوگیری شود.
برای توسعه فرهنگ مطالعه در جامعه، تمرکز بر مدارس و کودکان ضروری است. برنامههای تشویقی و طرحهای یارانهای میتوانند کودکان را به کتاب و مطالعه علاقهمند کنند، زیرا شکلگیری عادت مطالعه از سنین پایین، اثرات بلندمدت بر رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه خواهد داشت. در نهایت، برنامهریزی دقیق و اجرای درست سیاستها مهمتر از افزایش صِرف یارانه است. وقتی چارچوبها و اهداف مشخص باشند، اثرگذاری حمایتها بر تولید، مصرف و فرهنگ مطالعه، پایدار و مؤثر خواهد بود.
پایان بخش دوم و پایانی
نظر شما