یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸ - ۱۳:۲۵
جمالزاده، نخستين نويسنده داستان كوتاه در ايران

محمدعلي جمالزاده در سال 1309 در شهر اصفهان زاده شد و 17 آبان 1376 درگذشت. «دارالمجانين»، «عمو حسينعلي»، «راه آب نامه»، «معصومه شيرازي»، «قصه‌هاي كوتاه براي بچه‌هاي ريش‌دار»، و «قصه ما به سر رسيد» از جمله كتاب‌هاي نخستين نويسنده داستان كوتاه در ايران است.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، هنگامي كه از جمالزاده پرسيده بودند كه در چه سالي زاده شده است؟ پاسخ داده بود: «راستش را بخواهيد بر خودم هم مجهول است» اما با اين همه بر اساس نامه‌ها و اسناد خانوادگي او مي‌توان تولدش را در سال 1309 قمري (1270 شمسي) دانست. پس هنگامي كه او در روز هفدهم آبان 1376 درگذشت، يكصد و شش سال از ساليان عمرش سپري شده بود. 

جمال‌زاده در شهر اصفهان زاده شد. پدرش، سيد جمال‌الدين واعظ، از رهبران و وعاظ مشهور عصر مشروطيت بود. جمالزاده از 10 سالگي به همراه خانواده راهي تهران شد و دو سال بعد به توصيه پدر، براي ادامه تحصيل به بيروت رفت. در آنجا بود كه خبر بمباران مجلس شوراي مشروطه، فرار پدرش به همدان و كشته شدن او به دستور امير افخم، حاكم آن شهر، را شنيد. در بيروت با ابراهيم پورداوود و مهدي ملك‌زاده (فرزند ملك‌المتكلمين) هم‌درس بود. 

جمالزاده درباره سال‌هاي تحصيل در بيروت مي‌نويسد: «ده دوازده ساله بودم كه پدرم مرا براي تحصيل به بيروت فرستاد. چند سالي در آنجا بودم و مشغول تحصيلات متوسطه در مدرسه آنطورا؛ دهكده‌اي در جبل لبنان، شدم. كشيش‌هاي لازاريست آن مكان را اداره مي‌كردند. در آن جا بود كه نخستين‌بار با قلم و نوشتن سر و كار پيدا كردم. با يك نفر از هم شاگردانم روزنامه‌اي به فرانسه با دست مي‌نوشتيم به اسم «لادوويز» يعني شعار. در آنجا من يكي دو بار به زبان فرانسه شعرهايي هم داشتم كه يك قطعه در باب برف بود. در خاطر دارم اوايل شب با شاگردها در اتاق بزرگي پشت ميزها مشغول تهيه تكاليف كتبي خود مي‌شديم و يك نفر از كشيش‌ها ناظر و مراقب ما در بالاي صندلي بلندي نشسته بود و ما از او سخت مي‌ترسيديم. 

جمالزاده در سال 1910 به فرانسه رفت. اما ديرزماني در آن جا نماند و به راهنمايي ممتاز السلطنه؛ سفير ايران، رهسپار لوزان سویيس شد. يك سال در آن جا ماند و سپس به فرانسه بازگشت و ديپلم علم حقوق را گرفت. اين سال‌ها همزمان با آغاز جنگ جهاني اول بود. جمالزاده با شروع جنگ به برلین رفت و به مبارزان ايراني پيوست كه كميته مليون را تأسيس كرده بودند و ايرانيان را به مبارزه با روسیه و انگليس فرا مي‌خواندند. 

همراهان او در كميته مليون كساني مانند پورداوود، محمدعلي تربيت، حسين كاظم‌زاده و حسن تقي‌زاده بودند. چندي بعد جمالزاده از سوي كميته مليون ماموريت يافت تا عازم بغداد و كرمانشاه شود. جمالزاده درباره دشواري‌ها و مشكلات اين ماموريت مي‌نويسد: «در موقع جنگ اول كه عده‌اي از هموطنان براي كارهاي ملي در برلین جمع شده بودند با آن ها بودم. با آن كه از همه جوان‌تر بودم وقتي خواستند يك نفر را براي تبليغات و تاسيس يك روزنامه به زبان فارسي به بغداد و از آنجا به كرمانشاه و ايران بفرستند و قرعه انداختند، قرعه به نام من درآمد و به اسم مستعار «پيشقدم» از راه اتريش، روماني، بلغاري و تركيه عازم بغداد شدم. بسيار مسافرت پر مشكلاتي شد. در اسلامبول به دست نظميه در زندان افتادم. مي‌گفتند اگر مسلماني چرا كلاه فرنگي به سر داري و چرا تركي حرف نمي‌زني؟ وقتي با هزار زحمت ميرزا رضاخان تربيت كه آنوقت در اسلامبول كتابفروشي داشت خودش را به من رساند و در نزد كميسر مترجم شد، ریيس كميسري بلند شد و گفت اگر به اين شخص دو سيلي بزنم خواهي ديد چطور به زبان ما حرف مي‌زند.» 

جمالزاده چندي بعد، با سپري كردن مشكلات فراوان، راهي بغداد مي‌شود و در آن جا به پورداوود مي‌پيونددد. اقامت او در بغداد و كرمانشاه 16 ماه طول مي‌كشد. در بازگشت به همكاري با مجله «كاوه» پرداخت و به چاپ مقالات و يادداشت‌هاي فراوان در آن مجله سرگرم شد. پس از تعطيلي كاوه در سفارت ايران مشغول به كار شد و سرپرستي محصلان ايراني در اروپا را برعهده گرفت. 

در سال 1931 به دفتر بين‌المللي كار وابسته به جامعه ملل پيوست و تا سال 1956 كه بازنشسته شد، به انجام وظايف اداري خود پرداخت. در همان سال بود كه به ژنو رفت و تا پايان زندگي در آن جا ماند. در همه اين سال‌ها تنها چند بار كوتاه به ايران سفر كرد. جمال‌زاده در اروپا به همراه چند ايراني ديگر مجله «فرنگستان» را بنياد نهاد. 

افزون بر آن مقالاتش را در روزنامه‌ها و مجلات ايران، همانند شفق سرخ، كوشش، اطلاعات، يغما و... منتشر كرد. آشنايي او با مستشرقاني چون ماركوارت، گايگر، ميتوخ، اسكارمان و... او را متوجه اهميت تحقيقات تاريخي ساخت. از همين روي او كه بعدها عضو وابسته فرهنگستان ايران شد، نخستين كتابش را كه تحقيقي درباره اوضاع اقتصادي ايران بود، به نام «گنج شايگان» ( 1335 قمري) منتشر كرد. تحقيق تاريخي او درباره روابط ايران و روس نيز درخور اهميت است. ( 1340 هجري– چاپ برلن‌) 

از كتاب‌هاي نخستين نويسنده داستان كوتاه ايران مي‌توان به «بانگ ناي» (داستان‌هاي مثنوي– 1337)، «فرهنگ لغات عوامانه» (1341)، ويرايش «سرگذشت حاجي بابا» (1348) و «اندك آشنايي با حافظ» (1366) اشاره كرد. 

از ديگر مجموعه داستان‌هاي كوتاه و بلند او مي‌توان به كتاب‌هاي «دارالمجانين» (1321)، «عمو حسينعلي» (1321)، «راه آب نامه» (1326)، «معصومه شيرازي» (1333)، «قصه‌هاي كوتاه براي بچه‌هاي ريش‌دار » (1353) و «قصه ما به سر رسيد» (1357) اشاره كرد. 

يكي ديگر از دلبستگي‌هاي جمالزاده، ترجمه به زبان فارسي بود. هر چند او خود را چندان پاي‌بند و متعهد به متن ترجمه شده نمي‌دانست و گاهي از تصرف در متن اصلي دوري نمي‌كرد. از ترجمه‌هاي او اين عناوين درخور يادآوري است: «ويلهلم تل» شيللر (1334)، «سر و ته يك كرباس» (1334)، «خسيس» مولير (1336)، «دشمن ملت» ايبسن (1340)، «جنگ تركمن» گوبينو (‌1357). از جمالزاده بيش از 300 عنوان مقاله و يادداشت در مجلات ايران چاپ و منتشر شده است. 

سرانجام اين نويسنده آغازگر سبك واقع‌گرايي در ادبيات فارسي، در هفدهم آبان 1376 پس از عمري طولاني كه يكسره با نوشتن سپري شد، در شهر ژنو ديده از جهان فرو بست. ايرج افشار درباره كارنامه زندگي او نوشته است: «اين مرد عمرش در سرزمين‌هاي بيگانه گذشت و دلبسته آسايش و زندگي داشتن كنار درياچه لمان (ژنو سوئيس) بود. اما بدانيد به چيزي جز ايران نمي‌انديشيد. خانه‌اش سراپا ايراني بود. معاشرانش ايراني بودند. مركب قلمش هماره نام ايران و زبان فارسي را بر صفحات مطبوعات ايراني جاري مي‌كرد، كتابخانه‌اش را به كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران بخشيد و حقوق تاليف آثارش را در اختيار دانشگاه تهران گذاشت كه به مصارف فرهنگي برسد.» (نادره كاران– ص 891).

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط