سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فاطمهسادات عبادی؛ شهر، فرهنگ و کتاب؛ سه مسیر زندگی مادی و معنوی شهروندان که بیش از نقشآفرینی در ساخت آن، مخاطب و مصرفکننده هستند. میبینند، میشنوند و البته فراخور مسائلشان از مدیریت شهری مطالبه میکنند. فقر فرهنگ در معماری کلانشهر تهران، از ۱۸ ورودی به ۲۲ منطقه گسترده است؛ ساریه زارعیان، عضو هیئت علمی گروه «معماری و شهرسازی» دانشگاه آزاد معتقد است: «طراحی شهری براساس کتاب و نمادهای فرهنگی باید بهعنوان یکی از اولویتهای اصلی در توسعه هویت شهری تهران مطرح شود که در حال حاضر چنین نیست.»
او که دانشآموخته مقطع دکترای معماری با تمرکز بر طراحی فضاهای معماری مبتنی بر معیارهای جنسیتی است، به ایبنا درباره تجربههای موفق دیگر نقاط دنیا میگوید که «از نمادهای فرهنگی و هنری، برای ایجاد پیوند عاطفی و تعلقخاطر میان شهروندان و محیط شهری استفاده میشود.» و اینکه «بهنظر میرسد، ظرفیت تهران با توجه به گستره جمعیتی و سابقه فرهنگی، اقتضا میکند که حضور کتاب در منظر شهری، از نصب نمادها تا خلق فضاهای مطالعه عمومی، در طرحها و سیاستگذاریهای شهری، مستمر گنجانده شود.»
حوزه پژوهشی او بیشتر درباره چگونگی تعامل معماری و نابرابریهای اجتماعی و همچنین جنسیت، نظریههای فرهنگی و هژمونی است و دو کتاب «هژمونی در معماری و شهرسازی؛ دیدگاههای آنتونیو گرامشی و تاثیر آن بر معماری معاصر» و ترجمه «معماری، فضا، جنسیت» اثر جین رندل و همکاران را منتشر کرده است. در حال حاضر مشغول ترجمه کتابی با عنوان «بحران، احیا و معماری» است.
- بخشی از سهم مدیریت شهری در توسعه فرهنگ کتابخوانی در طراحی و نصب المانهای کتابمحور بررسی میشود. تهران را از منظر این نمادها چطور میبینید؟
بهنظرم، شهرها میتوانند و باید، نقش فعالی در ترویج کتابخوانی و بازگرداندن کتاب به زندگی روزمره مردم ایفا کنند. از این منظر، شهر تهران بهعنوان پایتخت کشور از دیدگاه المانها و فضاهای کتابمحور، ظرفیت زیادی برای توسعه دارد. نمادهای مستقیم مرتبط با کتاب و کتابخوانی، مانند مجسمههای کتابی، نیمکتهای کتابی یا دیوارنگارههای الهامگرفته از مطالعه، در سطح شهر هنوز محدودند. در ایام خاص مانند «هفته کتاب» یا «نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران» نیز فعالیتهای محدودی به چشم میخورد. هرچند برگزاری این رویدادهای فرهنگی ارزشمند است، اما تاثیر ماندگار و روزمره آنها در بافت شهری کمتر احساس میشود.
بهنظر میرسد، ظرفیت تهران با توجه به گستره جمعیتی و سابقه فرهنگی، اقتضا میکند که حضور کتاب در منظر شهری، از نصب نمادها تا خلق فضاهای مطالعه عمومی، در طرحها و سیاستگذاریهای شهری، مستمر گنجانده شود. چنین رویکردی نهتنها به هویتبخشی فضا کمک میکند؛ بلکه زیباشناسی شهری را ارتقا داده و میتواند در جریان زندگی روزمره مردم و حتی عابران شهری، انگیزههای مطالعاتی را تقویت کند.
- میدانیم، طراحی با محوریت کتاب، روح شهر را جلا میدهد و به مولفههای زیباشناختی و هویتی محلهها کمک میکند، اما این رویکردها چقدر در اولویت مدیریت شهری قرار داشته است؟
طراحی شهری براساس کتاب و نمادهای فرهنگی، باید بهعنوان یکی از اولویتهای اصلی در توسعه هویت شهری تهران مطرح شود که در حال حاضر چنین نیست. در بسیاری از شهرهای موفق جهان، از نمادهای فرهنگی و هنری، برای ایجاد پیوند عاطفی و تعلقخاطر میان شهروندان و محیط شهری استفاده میشود.
این اقدامات نهتنها به تقویت احساس تعلق مردم به شهر کمک میکند، بلکه با زیباسازی فضاها و بهبود عملکرد آنها، منظر شهری خاص و منحصربهفردی خلق میکند. اگر مدیران شهری تهران در طراحیهای منتخب خود بهویژه در حوزه فضاهای فرهنگی به موضوع کتاب و فرهنگ اولویت بدهند، این کار میتواند موجب رونق بازار کتاب، ارتقای سواد فرهنگی و تثبیت ارزشهای اصیل فرهنگی در شهر شود.
چنین رویکردی تاثیرات مثبت خود را در زندگی روزمره شهروندان نشان خواهد داد؛ از جمله از طریق ارتقای کیفیت فضاهای عمومی و تقویت احساس تعلق به فرهنگ کتابخوانی. علاوهبراین، برای جذب قشر جوان به کتابخوانی، طراحی فضاهایی مانند کتابخانههای تعاملی، ایستگاههای کتابخوانی در حملونقل عمومی و فضاهای بازی و آموزش کتابمحور، میتواند نقش موثری در ترغیب این گروه سنی به مطالعه ایفا کند.
طراحی فضاهای عمومی کتابخانهای، ایستگاههای کتابخوانی در مترو، و بهرهگیری از فناوریهای نوین مانند «واقعیت افزوده»، تاثیرات فرهنگی و آموزشی مثبتی بههمراه داشته باشند. همچنین، با برای قشر جوان بهویژه کودکان و نوجوانان میتوان فضاهای خلاقانه و تعاملی طراحی کرد تا آنان بیشتر به کتابخوانی ترغیب شوند. طراحیهای بازیمحور، رنگهای شاد و دیوارنگارههای داستانی میتوانند این گروه سنی را به دنیای کتاب نزدیکتر کرده و حس کنجکاوی را در آنها برانگیزند. این اقدامات با فراهم آوردن دسترسی آسان و جذاب به کتابها و منابع فرهنگی، افراد را به دنیای کتاب نزدیکتر کرده و علاقه به مطالعه را در جامعه گسترش میدهد.
- در پایتخت چند سالی است، با طراحی و نصب تندیس و سردیس مشاهیر ادب و فرهنگ ایران، تلاش شده ضمن حفظ جایگاه این بزرگان، به تبدیل شدن تهران به شهر فرهنگی تلاش شود.
بله گامهای مهمی برای حفظ یاد و جایگاه بزرگان فرهنگ کشور برداشته شده و این اقدامات بدون تردید مثبت و قابل تقدیر است؛ اما برای ایجاد تاثیرات پایدار، لازم است این نمادها به شکلی موثرتر با زندگی شهری و روزمره مردم پیوند بخورند و تعامل ملموستری با شهروندان برقرار کنند. در بسیاری از موارد، این تندیسها صرفاً در نقش تزیینات شهری ظاهر میشوند و هنوز نتوانستهاند به ابزارهایی برای آموزش، الهام و تفسیر فرهنگی تبدیل شوند. برای اثرگذاری واقعی، این نمادها باید بهگونهای طراحی شوند که قابلیت تعامل، دسترسی و درک عمومی داشته باشند.
برای مثال، استفاده از فناوریهایی مانند QR کدها بر روی تندیسها میتواند مردم را به دنیای اطلاعات و زندگی این شخصیتها نزدیکتر کند. برگزاری برنامههای آموزشی یا نمایشگاههای کوتاه در کنار این نمادها نیز میتواند حضور آنها را از حالت صرفاً تزیینی به یک تجربه فرهنگی زنده و پویا تبدیل کند. فکر میکنم، در طراحی این نمادها باید به جذابیتهای بصری و زبانی برای قشر جوان، بهویژه کودکان و نوجوانان توجه ویژهای داشت.
اگر مجسمهها و نمادها با زبان تخیل و تجربه این گروه سنی ارتباط برقرار کنند، میتوانند در آشنایی آنان با فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایران نقش موثری داشته باشند. علاوهبراین، معرفی بیشتر شخصیتهای اساطیری، ملی و فرهنگی به قشر کودکان و نوجوانان در سطح شهر هنوز بسیار جای کار دارد. طراحی فضاهای تعاملی و خلاقانه در این زمینه میتواند ارتباط عمیقتری میان نسل جدید و میراث فرهنگی کشور ایجاد کند.

- به اقدامات انجام شده و ظرفیتهای فرهنگی تهران اشاره شد اما طرحهای اجرا شده چقدر خلاقانه هستند؟
خلاقیت در اجرای نمادهای مرتبط با کتاب و مشاهیر، هرچند در برخی پروژهها دیده میشود، اما در مقیاس کلانشهری، همچنان کمرنگ است. مصادیق خلاقیت را میتوان در طراحی برخی ایستگاههای کتابخوانی در حملونقل عمومی، ایونتهای کتابمحور محلهای یا دیوارنگارههای مشارکتی مشاهده کرد. با این حال، بسیاری از اقدامات در چهارچوبهای تکراری باقی ماندهاند و از ظرفیتهای میانرشتهای مانند ترکیب هنر، معماری و فناوری بهدرستی استفاده نشده است.
از دیدگاه من، راهکار اصلی در این حوزه، ایجاد تعامل مستمر و هدفمند میان شهرسازان، هنرمندان، ناشران و شهروندان است. این همکاریها میتواند منجر به پروژههایی شود که در عین فرهنگی بودن، برای عموم مردم جذاب، ملموس و در دسترس باشند. برای نمونه، تبدیل فضاهای متروکه به کتابخانههای باز، یا استفاده از فناوریهای تعاملی نظیر «واقعیت افزوده» برای ترویج کتابخوانی، میتواند شهر را به فضایی الهامبخش و پویا تبدیل کند.
یکی از ظرفیتهای کمتر استفاده شده، فضاهای انتظار در مترو یا سطح شهر است. این فضاها میتوانند به فضای موثری برای ترویج کتابخوانی تبدیل شوند. برای مثال، نصب نمایشگرهای دیجیتال در ایستگاههای مترو برای معرفی کتابها، یا استفاده از نیمکتها و دیوارهای فضاهای انتظار برای نمایش نقلقولهایی از آثار ادبی، که گاهاً به آن پرداخته شده میتواند لحظات خالی روزمره را به تجربهای فرهنگی تبدیل کند. چنین فضاهایی با صرف کمترین هزینه، بیشترین اثرگذاری را خواهند داشت، زیرا کتاب و اندیشه را در مسیر زندگی روزمره مردم جاری میسازند.
- البته یکی از نکات بسیار مهم در بحث سیاستگذاری فرهنگی و شهری، این است که از محدود شدن شهرداریها، متخصصان و هنرمندان به مناطق خاص و برخوردار پیشگیری شود.
بله دقیقاً. تمرکز بیش از اندازه بر مناطق مرکزی، در واقع نوعی هژمونی فرهنگی ایجاد میکند که ظرفیتها، استعدادها و نیازهای فرهنگی سایر بخشهای شهر را نادیده میگیرد. این تمرکز نامتوازن، به مرور، به شکلگیری نابرابری فرهنگی منجر میشود؛ بهطوریکه نمادهای فرهنگی و المانهای کتابمحور تنها در مناطقی خاص دیده میشوند؛ درحالی که بخش زیادی از شهروندان از چنین فضاهایی بیبهرهاند. توجه به مناطق کمتر برخوردار باید بهعنوان یک ضرورت اساسی در برنامهریزی شهری و فرهنگی مطرح شود. این مناطق، که معمولاً از نظر دسترسی به امکانات فرهنگی و آموزشی در سطح پایینتری قرار دارند، باید در اولویت توسعه فضاهای فرهنگی و کتابمحور قرار گیرند.
ایجاد کتابخانههای محلی، ایستگاههای کتابخوانی و فضاهای فرهنگی کوچک مقیاس در این مناطق میتواند تاثیرات عمیقتری بر رشد فرهنگی، اجتماعی و حس تعلق ساکنان داشته باشد. به باور من، گسترش المانهای فرهنگی در سراسر شهر، نه فقط در محدودههای خاص، به معنای شکستن هژمونی فرهنگی مناطق برخوردار و تحقق عدالت اجتماعی در فضاهای شهری است. وقتی کتاب، هنر و فرهنگ به شکل متوازن در تمام نقاط شهر توزیع شوند، فرصت مشارکت فرهنگی برای همه شهروندان فراهم خواهد شد.
فراهم کردن چنین امکاناتی در مناطق کمتر برخوردار، میتواند به کاهش شکافهای فرهنگی، ایجاد فرصتهای برابر و تقویت انسجام اجتماعی کمک کند. این رویکرد در واقع نوعی بازتوزیع عادلانه سرمایههای فرهنگی در شهر است؛ راهبردی که اگر بهدرستی در سیاستگذاریهای شهری دنبال شود، میتواند تهران را به شهری متوازنتر، آگاهتر و عادلانهتر در زمینه فرهنگی و آموزشی بدل کند. در نهایت، توجه ویژه به قشر جوان بهویژه کودکان و نوجوانان در طراحی فضاهای کتابمحور و فرهنگی، میتواند به توسعه پایدار فرهنگ مطالعه و پرورش نسلی خلاق و آگاه کمک کند. در کنار آن، توجه به مناطق کمتر برخوردار نه فقط یک انتخاب فرهنگی، بلکه یک ضرورت اجتماعی است؛ ضرورتی که میتواند شکافهای فرهنگی تهران را کاهش دهد و فضاهای کتابمحور در این مناطق را به کانونهایی برای رشد، آموزش و امید بدل کند. باید کتاب، هنر و فناوری را در کنار عدالت اجتماعی قرار میدهد تا تجربهای الهامبخش، پویا و ماندگار برای همه شهروندان بهویژه نسل جوان خلق کند.
نظر شما