سه‌شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۳
داستان سفری جاده‌ای برای بخشیدن ثروت آلوده به نازیسم

در «یوروتراش» کریستیان کراخت، سفر جاده‌ای بهانه‌ای می‌شود برای روبه‌رو شدن با گذشته‌ای آلوده به نازیسم، آزار و ثروت نامشروع. طنز تلخ و اعتراف‌های بی‌پرده، این جست‌وجوی رستگاری را به روایتی فراموش‌نشدنی بدل می‌کند.

سرویس بین‌لملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: کریستیان کراخت، نویسنده سوئیسی که از سوی منتقدانی چون جاشوا کوهن «بزرگ‌ترین نویسنده نسل خود به زبان آلمانی» خوانده شده، در رمان جدید خود، «یوروتراش» (Eurotrash)، که در اکتبر ۲۰۲۴ منتشر شده، خواننده را به سفری تراژیک-کمیک و بی‌رحمانه در دل تاریخ شخصی و خانوادگی خود می‌برد. این رمان که به فهرست بلند جایزه بین‌المللی بوکر ۲۰۲۵ راه یافته، یک خودزندگی‌نامه داستانی (اتوفیکشن) است که در آن نویسنده‌ای به نام کریستیان، پس از سال‌ها به زوریخ بازمی‌گردد تا از مادر هشتاد ساله و بیمار خود که به‌تازگی از یک آسایشگاه روانی مرخص شده، مراقبت کند.

این بازگشت، نقطه آغاز سفری جاده‌ای با یک تاکسی کرایه‌ای در سراسر سوئیس است؛ سفری که هدف ظاهری آن بخشیدن ثروت هنگفت و آلوده خانواده حاصل سرمایه‌گذاری در صنعت اسلحه به غریبه‌هاست، اما در باطن، به تلاشی برای رویارویی با گناهان، اسرار و زخم‌های نسل‌های گذشته بدل می‌شود. کراخت با این فرض که «او و مادرش بدترین نوع آدم‌ها هستند»، روایتی می‌سازد که میان کمدی سیاه، اعترافات دردناک و نقدی گزنده بر فرهنگ معاصر در نوسان است.

سفری برای خرج کردن پولِ مرده

محور اصلی رمان «یوروتراش»، سفر جاده‌ای کریستیان و مادرش است؛ مسیری پرپیچ‌وخم که نه برای بازگشت به خانه، بلکه برای گریز از آن و پاک کردن لکه ننگ گذشته طی می‌شود. آن‌ها کیسه‌ای پلاستیکی حاوی میلیون‌ها فرانک سوئیس را با خود حمل می‌کنند تا این «پول مرده» را خرج کنند، اما این عمل تطهیرگرانه به سادگی ممکن نیست. این سکراخت با طنزی تلخ، صحنه‌های پوچی خلق می‌کند که در آن‌ها تلاش برای بخشش ثروت، به بن‌بست می‌خورد.

درون‌مایه این سفر، کندوکاوی در روانشناسی یک رابطه پیچیده است. کراخت با جزئیات دقیق، پویایی عشق و کینه میان این دو شخصیت را به تصویر می‌کشد. آن‌ها در عین وابستگی، مدام یکدیگر را آزار می‌دهند، اما در لحظاتی غیرمنتظره، در برابر یک دشمن مشترک یا در مواجهه با شکنندگی جسمانی، پیوندی عمیق میانشان شکل می‌گیرد. یکی از قدرتمندترین نمودهای این رابطه، صحنه‌ای است که در آن کریستیان، با وجود تمام تنش‌ها، مجبور می‌شود کیسه کولوستومی مادرش را تعویض کند. این لحظات، رمان را از یک شوخی صرفاً روشنفکرانه فراتر برده و به آن بعدی انسانی و تکان‌دهنده می‌بخشد. در طول سفر، خاطرات گذشته برملا می‌شود: آزارهای جنسی دوران کودکی، روابط سادومازوخیستی و مهم‌تر از همه، سایه سنگین پدربزرگ و پدرِ حامی نازی‌ها که ثروت خانواده بر بنیان همکاری آن‌ها با رژیم بنا شده است.

تاریخ، خانواده و بازی‌های فراداستانی

«یوروتراش» تنها یک روایت خطی از یک سفر نیست؛ کراخت هوشمندانه ساختار رمان را با واقعیت در هم می‌آمیزد و مرز میان داستان و زندگی را مخدوش می‌کند. راوی داستان، نویسنده‌ای به نام کریستیان است که در دهه نود رمانی به نام «فیزرلند» (اولین رمان واقعی خود کراخت) نوشته است. این بازی‌های خودارجاعانه با پیشرفت داستان پیچیده‌تر می‌شود. در جایی، راننده تاکسی به آن‌ها پیشنهاد می‌دهد که می‌تواند درباره‌شان کتابی بنویسد؛ ایده‌ای که مادر و پسر به‌سرعت رد می‌کنند. در ادامه، مادر قدرتی فراطبیعی برای پیش‌بینی آینده پیدا کرده و حتی راوی را به خاطر ضعف‌های نوشتاری‌اش سرزنش می‌کند: «برو فلوبر بخوان، می‌بینی چطور باید نوشت. از استادها یاد بگیر.»

این تکنیک‌های فراداستانی، رمان را به اثری آگاهانه تبدیل می‌کند که پر از ارجاع به تاریخ آلمان، شکسپیر، اساطیر و فرهنگ عامه است. کراخت با صدای راوی متکبر و در عین حال خودآگاهش، ریاکاری و پوچی طبقه مرفهی را که در آن رشد کرده، به سخره می‌گیرد. او در بخشی از کتاب، شام یادبود پدرش را توصیف می‌کند: مهمانانی که در سکوتی سنگین نشسته‌اند و تنها صدای خدمتکارانی یونیفورم‌پوش که نام غذاهای پرزرق‌وبرق را با فخرفروشی اعلام می‌کنند، این سکوت را می‌شکند. این صحنه‌ها یادآور سریال «وراثت» (Succession) است، اما با راوی‌ای که با هوشیاری بیشتری به نقد این تجمل توخالی می‌پردازد. در نهایت، «یوروتراش» با پایانی هوشمندانه، به این سفر ظاهراً بی‌هدف ساختاری اجتناب‌ناپذیر می‌بخشد و نشان می‌دهد که حسابرسی با تاریخ، حتی در شخصی‌ترین سطح آن، فرآیندی بی‌پایان و دردناک است.

منابع: گاردین و آمازون

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها