جمعه ۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۲
نگاهی به نمایش «قاب»/ واکاوی روابط خانوادگی در ژست‌های دروغین

در نمایش «قاب» تماشاگری که پس از تحمل سکوت و اکت‌های جنسی دو شخصیت دختر و پسر خانواده؛ حالا با واقعیتی مهلک روبرو می‌شود. رازی که در متن فرشت نیست و در این اجرا بر آن تاکید چند باره می‌شود.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - رویا سلیمی؛ سکوت طولانی و ژست‌های بی حرکت و سپس با معنی و در نهایت متهورانه، شروع نمایشی نوشته کرول فرشت با کارگردانی زهرا محمدی است. نمایشی که در دراماتورژی خود از متن اصلی عبور کرده و معانی پنهان و تابوی متن را به روشنی در ابتدای اثر روی صحنه اجرا می‌کند. هر چند که نویسنده نمایش «قاب» کرول فرشت معرفی شده، اما درواقع اقتباسی از نمایشنامه‌ای با نام «ژست جلوی دوربین» اوست. شروع نمایشنامه تلاش برای گرفتن ژست‌های مناسب برای عکسی خانوادگی است. آنها به بهانه بازگشت مری - دختر خانواده - دورهم جمع شده‌اند. این دورهمی قرار است با گرفتن عکسی یادگاری کامل شود. اما هر چه پیش می‌رویم تضاد و اختلافات عمیق خانوادگی و فردگرایی زندگی مدرن آنها را از یکدیگر دور کرده است.

دوربین بر اساس میزانسن کارگردان، تماشاگر اضمحلال روابط خانوادگی است. خانواده‌ای که علی‌رغم تلاش، نمی‌توانند در قابی مشترک کنار یکدیگر ظاهر شده و با لبخندهایی هر چند مصنوعی دور هم بودنشان را جشن بگیرند. لنز دوربین میانجی برداشتن لایه سطحی دور هم بودن آنها می‌شود. شکاف‌ها و اختلافات را نمایان می‌کند و در نهایت رازی را برملا می‌سازد. دوربین برملا کننده همان واقعیت اجتناب‌ناپذیر و غیرقابل انکاری است که در مقام چشم ناظر، لایه‌های پنهان شخصیت‌ها را آشکار می‌کند. هر چند آنها سعی دارند در ژست‌های مختلف با لبخندهای مصنوعی خود را به یکدیگر نزدیک کنند؛ اما ثبت چنین لحظه دورغینی از دروبین در مقام چشم ناظر برنمی‌آید.

دوربینی که به راحتی عکس‌های متعدد از گیاه و نباتات می‌گیرد، در هنگام دورهمی خانواده‌ای از دورن متلاشی، نمی‌تواند به ثبت واقعیت لحظه اکنون بپردازد. این دوربین در مقام تماشاگر نیز ظاهر می‌شود. گویی تنها دوربین ناظر در صحنه به حقیقت پایبند است و نمی تواند سردی و عدم ارتباط موثر میان خانواده را در قابی دروغین ثبت کند. پایبندی دوربین به حقیقت، تضاد میان انسان و جهان پیرامونش را شکل می‌دهد. او حتی در همین قاب محدود نیز نمی‌تواند بر عدم انسجام روابط آگاه باشد و گاهی وجود شی بی جان و بی کارکردی مانند کاناپه را عامل اصلی محقق نشدن یک عکس یادگاری گرم خانوادگی می‌داند. گویی او نیز خود به نبود گرمی روابط خانوادگی وقوف نداشته و دوربین باید متذکر این نقصان اساسی در زندگی بحران‌زده او باشد.

اما در نمایش «قاب» تماشاگری که پس از تحمل سکوت و اکت‌های جنسی دو شخصیت دختر و پسر خانواده؛ حالا با واقعیتی مهلک روبرو می‌شود. رازی که در متن فرشت نیست و در این اجرا بر آن تاکید چند باره می‌شود. این برداشت‌ها از مضمون نمایشی کوتاه و دراماتیک از فرشت، در اقتباس کارگردان نمایش «قاب» به کلی رنگ دیگری به خود گرفته است.

هر چند فرشت کانادایی در نگاه انتقادی خود به خانواده رو به زوال عصر مدرن طعنه زده و با نگاهی غمناک سردی و عدم ارتباط موثر میان آنها را در پشت دوربین نظاره‌گر خود به تاسف می‌نشیند، در نمایش «قاب» به نظر می‌رسد اثر به ضد خود تبدیل شده است. این اقتباس آزادانه برداشت‌هایی بر متن اصلی افزوده که آن را در نشان دادن مضمون مورد انتقاد فرشت چند پله تنزل داده و نمایش همدلانه خانواده‌ای شکست خورده را به خانواده‌ای تبدیل می‌کند که در آن ارتباط با محارم به رسمیت شناخته می‌شود. در متن «ژست جلوی دوربین»، ارتباط جنسی میان خواهر و برادر مطرح نمی‌شود. آنچه مطرح می‌شود تنها بارداری دختر است و در نهایت این خبر پایان نمایش فرشت را تشکیل می‌دهد. اما در نمایشی که مخاطب ایرانی از متن فرشت می‌بیند، این رخداد به نقطه ثقل اثر تبدیل شده و افتتاحیه نیز با اکت‌هایی مشخص بر این عمل تاکید می‌کند. تاکید کارگردان تا جایی است که در نیمه پایانی نمایش، به صراحت بر باردرای دختر از برادرش پرده برداشته می‌شود و جالب اینکه پدر و مادر نیز نسبت به چنین واقعه هولناک و غیر اخلاقی خانوادگی هیچ‌گونه واکنشی اعم از منفی و مثبت نداشته و به ادامه ژست جلوی دروبین خود می‌پردازند.

اما رسمیت یافتن این رخداد وقتی صورت می‌گیرد که پدر خانواده پشت دوربین قرار گرفته و دختر و پسر در قابی دو نفره ظاهر می‌شوند و گویی خانواده این ارتباط نامشروع را تایید و ثبت می‌کند. تابدینجا مواردی از مسئولیت کارگردان در برجسته کردن عناصر متن به وسیله مکث، سکوت و در نهایت اعلام بی پرده، نمایشنامه «ژست جلوی دوربین» را از معنای ابتدایی خود تهی کرده و معنایی متناقض با آن را تولید می‌کند. معنایی که اگر در نگاه نخست بر تاسف فروپاشی خانواده در غرب حکایت داشت، در دل جامعه ایرانی و در نسبت با مخاطب ایرانی، مضامینی فراتر از تاسف بر سردی روابط خانوادگی، بلکه روابط نامشروع در دل خانواده‌ای بحران زده به رسمیت شناخته می‌شود که نه تنها تاسفی را در بر ندارد، بلکه آن را قاب گرفته و به یادگار می‌گذارد.

هر چند برداشت و اقتباس از آثار می‌تواند در هر سطحی انجام پذیرد، اما خالی کردن اثر از روح خود و تبدیل آن به ضد خود، اساس اقتباس را زیر سوال می‌برد. به نظر می‌رسد معرفی فضا و مکان غربی و شخصیت‌هایی با نام غربی، تمهیدی برای اجرای چنین مضامینی در دل سالن‌های نمایشی تهران است.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد ابراهیمی DE ۱۷:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۶/۰۸
    بسیارروان وزیبا وحرفه ای نقدشده بود

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها