سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «تابستانها در دماوند باغی را اجاره میکردیم و عمه بیشتر شبها برای ما سعدی، شاهنامه و صحیفه سجادیه میخواند، معنا میکرد و ما حفظ میکردیم. بیشتر حافظهام از بوستان، شاهنامه و صحیفه، متعلق به تابستانهایی بود که خانوادگی به دماوند میرفتیم. آنجا هوای خنک و رودخانه بسیار زیبا و خوش صدایی هم داشت و آبی زلال در جریان بود.»
روایتی کوتاه از مهدی فیروزان، مدیرعامل «شهرکتاب» و موسس نزدیک به ۲۰ استارتآپ در حوزه سرمایهگذاری. از معروفترین استارتاپهای فرهنگی و کتابمحور این مجموعه میتوان به «فیدیبو»، «شنوتو»، «جاروب»، «بهخوان» و «لایوبوک» اشاره کرد. اقدامات فیروزان در زمینه تاسیس استارتاپهای کتابی از سال ۱۳۹۰ آغاز شد.
همانطور که از روایت کوتاه این چهره فرهنگی ازدوران کودکی برمیآید، تاثیرگذاری مهدی فیروزان بر حوزه فرهنگ، بهویژه کتاب را باید در شیوه تربیت و نگاه و توجه خانواده به کتابخوانی و البته در دسترس بودن کتاب بررسی کرد. خودش متاثر از همین تربیت معتقد است: «از بهترین کارها برای اینکه بچهها با میراث غنی ادبیات فارسی مأنوس بشوند، این است که با ادبیات فارسی آشنایشان کنید. در دنیا شاید سومین میراث غنی جهانی باشد و زبان فارسی اگر اولین نباشد از حیث قدرت و ظرفیت و واژگان قطعاً یکی از اولینهاست. فرزندان از ما عملی میتوانند یاد بگیرند و آشنا بشوند. همین که پدر مادر برای بچهها برنامه شبنشینی داشته باشند که حفظ کنند کافی است. من اینطوری با ادبیات فارسی مأنوس شدم درحالی که در ژن ما صنعت نشر، فرهنگ مطالعه و معنا کردن وجود داشت. خیلی سخت بود! آن موقع لغات سنگینی در شاهنامه یا متون فارسی بود که عمه من چون معلم بودند و معنا میکردند، من یاد میگرفتم. این شروع حضور من است در دنیای بیانتهای کلمه؛ در دنیای بیانتهای تولید فکر و این شیوه ادامه پیدا کرد.»
فعالیتهای فرهنگی فیروزان، سالهای قبلتر از ورود به شهرکتاب، انتشارات سروش، فرهنگستان زبان و ادب پارسی و … آغاز شده بود؛ دبستانی که بود، مجله دیواری میساخت و بعدها با احمد مسجد جامعی و وحید نیکخواه، فیلمساز «چکاد» نشریه ۱۶ صفحهای تولید میکردند و میفروختند. تجربه ۱۲ سالگی فیروزان در چاپ نیز گام بلندی برای یک نوجوان بود.
پدرش سردبیر یک مجله انگلیسی بود؛ بنابراین از همان سن کم، مهارت مصاحبه گرفتن برای یک مقاله چاپی را یاد گرفته بود. آموخت و در نهایت ۱۳ ساله که شد، مهارتهایش را در چاپخانه به کار گرفت و موفق شد، بر چاپ مجله پدرش نظارت کند.
ورود به «شهر کتاب»
مسیر جدید مهدی فیروزان، سال ۱۳۸۰ شکل گرفت. این مجموعه سال ۱۳۷۵ تاسیس شده بود؛ البته با همراهی فیروزان به پیش میرفت. عضویت وی به عنوان یکی از مدیران موسسه «شهر کتاب» سال ۱۳۸۰ آغاز شد.
فیروزان درباره شهر کتاب میگوید: «شهر کتاب تنها فروشگاه زنجیرهای است که مالک ندارد. مدیر به معنای هیئتمدیره ندارد. همه فروشگاههای کتاب، همه فروشگاههای زنجیرهای یک هیئتمدیره و یک رویکرد، یک مدیر و یک مؤسس دارد. امروزه شهر کتاب را مردم است که ادارهاش میکنند. یکی از مهمترین خصوصیاتی که من برای خودم میتوانم اسم ببرم این است که من ممکن است که عقاید و رویکردهای داشته باشم اما هیچگاه آن در شغلم تاثیر و انعکاسی نداشته. حالا هم در شهر کتاب رویکردهای گوناگونی سرمایهگذاری کردهاند. کارشان را میکنند و هیچکدام هم رویکردهای خودشان را در شغلشان نیاورهاند. این عجیب است. یعنی اینجا یک دیانای در شهر کتاب وجود دارد، یک ژنومی وجود دارد که عقاید مختلف دور هم جمع شدهاند ولی خروجیاش یک عقیده است و آن فرهنگ است.»
از نوآوریهای تاثیرگذار بر کسب و کار کتاب در ایران، کنار هم قرار دادن کتابفروشی و سوپرمارکت فرهنگی و هنری است. هدف اصلی، ایجاد یک مسیر جدید برای درآمدزایی بود. شیوهای که در برخی کتابفروشیها خیلی زود تاثیر گذاشت و دو مفهوم کتابفروشی سنتی و کتابفروشی مدرن را برسرزبانها انداخت.
مهدی فیروزان، سال ۱۳۹۸ در گفتوگو با خبرنگار (ایبنا) درباره فرهنگ سازمانی و ساختاری شهر کتاب گفته بود: «نخستین نقشه راهِ شهر کتاب، توجه به فروشگاههای بزرگ، طبقهبندی و دسترسی آسان به کتاب، ایجاد مشتری و بازار جدید برای کتاب بود. براساس این فرهنگ و ساختار متفاوت و تعدد فروشگاه، نیروی انسانی زیادی را پرورش دادیم که با کتابفروشیهای سنتی تفاوت داشت. کارشناسان کتاب با مشتری همراهی میشدند و در یک فرآیند گفتوگومحور مشتری را به مقصود خود راهنمایی میکردند و اگر مشتری راهنمایی نیاز نداشت، راحت و آزاد بود که هر قدر میخواهد بین قفسهها بچرخد و بخواند و بیابد.
ما به دنبال ایجاد تحول بودیم و به همین دلیل در بررسی تاریخ فروشگاههای کتاب، از شهرکتاب بهعنوان نسل چهارم کتافروشیها یاد میشود. بازارسازی شهر کتاب، سهم کتاب در سبد خرید مردم را افزایش داد. این نوع بازارسازی به مردم امکان داد تا ساعات پایانی روز به خرید کتاب اقدام کنند؛ بنابراین در ساعات عصر، شهر کتاب مملو جمعیت شد و البته سهمی را از بازار دیگران نگرفت، بلکه سهمی را برای خود و مشتریان جدیدی برای کتاب ایجاد کرد؛ بهعبارت دیگر با فعالیت شهر کتاب، میزان فروش کتابفروشیهای سنتی کاهش پیدا نکرد.
به دلیل فرهنگ سازمانی و ساختاری متفاوت، نیروهای تربیت شده این مجموعه بعد از ترک شهرکتاب به هر دلیلی، در کمترین زمان در کتابفروشی دیگر استخدام میشدند و ادامه فعالیت میدادند. شهرکتاب با فرهنگ فروشگاهی و نقشه راه اقتصادی متفاوت با نسل سوم کتابفروشیها آهستهآهسته با ساعت فعالیت متفاوت، اعتماد مردم را جلب کرد. مردم مطمئن بودند هرآنچه از کالاهای فرهنگی بخواهند در این مجموعه در دسترس است.
شهرکتاب در طول این سالها همواره با زمان متحول شده، به عنوان کتابفروشی برجسته، به موازات توسعه، نیروهای انسانی تربیت کرده و در فروشگاههای مختلف خود به کار گرفته است. از سوی دیگر در بخش تحقیق و توسعه، شهرکتاب به تاثیر رکود اقتصادی جهان که معمولاً با تاخیر دو-سه ساله به ایران میرسد و همچنین تحریمها که مزاحم بخشی از مراودات طبیعی و مشروع اقتصادی شد، توجه کرد.
سالهای ۸۷ و ۸۸ به این نتیجه رسیدیم که دولت متاثر از رکود اقتصادی بینالمللی، مجبور به حذف یارانه کتاب میشود و کتاب به دلیل گرانی کالاهای اساسی از سبد خرید خانوادهها حذف خواهد شد؛ بنابراین به این فکر افتادیم که باید طرحی نو بیندازیم تا مجبور به تعطیلی فروشگاهها نشویم. متاثر از رکود اقتصادی و البته توسعه نشر الکترونیکی، فروشگاههای زنجیرهای کتاب بسیاری در دنیا تعطیل شدند. همه این موضوعات موجب شد تا برای آینده کتاب در ایران و همچنین آینده شهرکتاب به ایدههای نو فکر کنیم.
در بررسیها به این نتیجه رسیدیم که باید فروشگاه کالاهای فرهنگی ایجاد کنیم تا کتاب محصول اصلی و قلب فروشگاه باشد و دیگر کالاهای فرهنگی کنار کتاب فروخته شوند؛ بنابراین شهرکتاب به یک مال یا فروشگاه فرهنگی بزرگ تبدیل شد. در این مسیر سه نقشه راه طراحی شد؛ نخست اینکه مخاطب به همراه اعضای خانواده در یک زمان امکان داشته باشد تا همه نیازهای فرهنگی خود را در این فضا رفع کند.
این رویکرد تنها راهحل نجات کتاب بود؛ بهعبارت دیگر شهر کتاب علاوهبراینکه فرهنگ فروشگاههای کتاب را همزمان با نسل نخست حیات خود تغییر داد، در نسل سوم توسعه با هدف فروشِ کتاب، عرضه دیگر اقلام فرهنگی ازجمله لوازم و آثار موسیقی، صنایع دستی و لوازمالتحریر را در کنار کتاب در دستور کار قرار داد.»

مرد فیروزهای شهر کتاب
مهدی فیروزان در اداره، شهر کتاب بنا به گفته خودش اسیر کلیشهها نشد؛ وی تلاش کرد با بیرون کشیدن پا از روشهای سنتی، در ایجاد تحول در تعریف کتابفروشی، علاوه بر پیشرو بودن، راهبر نیز باشد.
وی معتقد است: «شهر کتاب، کتابفروشی نیست. شهر کتاب یک «منظومه فرهنگی» است که برای احیا بازار کتاب، به خود شکل و شمایل منظومه فرهنگی داده است. گمان میکنم باید افقهای فکریمان را هماهنگ کنیم. شهر کتاب سازوکاری ایجاد کرده که ۵۰ درصد بازار کتاب را در اختیار داشته باشد و بتواند بفروشد. تاکید میکنم همه مسائل را از یک سو نگاه نکنیم.»
فیروزان، با تاکید بر حمایت از جوانان، توانست الگوی نوینی از مدیریت فرهنگی در حوزه کتاب را ارائه کند و حالا برپایه همین اعتقاد، میدان به جوانها سپرده است اما به قول علی جعفرآبادی، مدیرعامل جدید شهرکتاب: «شهرکتاب بعد از فیروزان نداریم. شهرکتاب با فیروزان و فیروزان با شهرکتاب است.»
نظر شما