سرویس بینالملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: اوشن وونگ، شاعر و رماننویس ویتنامیآمریکایی که با کتاب «ما بر زمین لحظهای باشکوه هستیم» به شهرت جهانی رسید، در آستانه انتشار رمان دومش «امپراتور شادی»، از سه نوع خانوادهای میگوید که در زندگیاش نقش داشتهاند: خانواده هستهای، خانواده انتخابی، و آن حلقه کمتر بحثشده اما پایدار یعنی «خانواده کاری» که اطراف تعهدات شغلی شکل میگیرد.
در این رمان، شخصیت ۱۹ سالهای به نام های، رابطهای پرتنش با مادر مهاجر ویتنامی خود دارد؛ مادری که گمان میکند پسرش با رفتن به دانشگاه آرزوهایش را برآورده کرده، غافل از اینکه او در واقع به کمپ ترک اعتیاد رفته است. دنیای رمان با پرتره زنده و طنزآلود کارکنان یک فستفود، «هوممارکت»، کامل میشود: از مدیر مشتاق کشتیگیر شدن، تا مشتریانی که طیفی از متظاهر و طلبکار تا بیخانمان و درمانده را دربرمیگیرند.
وونگ که در نوجوانی خود در رستورانهای فستفود زادگاهش ایستهارتفورد کنتیکت کار کرده، میگوید روابط کاری خاصیت ایجاد صمیمیتهای غیرمنتظره را دارند: «کار، ناشناسی، و هشت ساعت شیفت طولانی که در آن مجموعهای تصادفی از آدمها گرد هم میآیند.» او خاطراتی از گفتوگوهای ناگهانی دارد که هنوز در ذهنش ماندهاند، برای وونگ، چنین لحظاتی همزمان هم تکاندهندهاند و هم هدیهای نادر از اعتماد انسانی.
رمان امپراتور شادی برشی از زندگی طبقه کارگر آمریکا است که عواطف شخصیتهای خود را با همان حساسیت و غنا به تصویر میکشد که خوانندگان از رمان نخست اوشن وونگ، ما بر زمین لحظهای باشکوه هستیم، به یاد دارند. آن کتاب که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، با تیراژی معادل ۵۰۰ هزار نسخه در بریتانیا و یک میلیون نسخه در سراسر جهان و ترجمه به ۴۰ زبان، وونگ را به ستارهای ادبی بدل کرد. مانند امپراتور شادی، آن اثر هم بر تجربههای شخصی نویسنده استوار بود.
تجربه مستقیم وونگ از دشواریهای زندگی، روایتش را زنده و پر از بینشهای تیزبینانه درباره شیوه بقا در میان فقرای آمریکا کرده است. امپراتور شادی با ظرافت فریبهای ذاتی این زیست سخت را تصویر میکند؛ از “غذای خانگی” رستوران فستفود که در واقع خوراک از پیشپخته و گرمشده است، تا دروغهای دلخراش های به مادرش. وونگ میگوید: «اغلب، شاید تحت تأثیر الاهیات، فریب را امری فاسد میدانیم. اما در زندگی من، و چیزی که میخواهم در این کتاب بکاوم، این است: فریب نیکوکارانه چیست؟ همه این آدمها یکدیگر را فریب میدهند، اما هدفشان کمک به همدیگر است، و البته کسب چیزی از هم. ما معمولاً افراد فقیر را قربانیان منفعل میبینیم، اما برای بقا در اقتصاد خشن آمریکا، به میزان شگفتانگیزی خلاقیت و نوآوری نیاز است.»
مادر وونگ آنقدر عمر کرد که موفقیتهای اولیه فرزندش را ببیند. او با جوایزی چون کمکهزینه مکآرتور (گرنت نابغهها) و جایزه تی.اس. الیوت غرق در افتخار شد و لشکری از خوانندگان وفادار یافت، از جمله بسیاری از جوانان. سم اسمیت در یک پادکست با او مصاحبهای انجام داد که تحسین و هیجان را نمیتوانست پنهان کند. بیورک هم چنان شیفته کارش شد که شخصاً به مدیر برنامهاش نامه نوشت تا او را ببیند؛ دیداری که اواخر ۲۰۱۹ رخ داد، درست زمانی که کمتر از یک ماه تا مرگ مادر وونگ مانده بود و بیورک نیز شش ماه پیش مادرش را از دست داده بود. بیورک به او توصیههایی برای کنار آمدن با شهرت کرده است، موضوعی که وونگ از آن به عنوان «یکی از بزرگترین چالشهایم» یاد میکند.
وونگ وقتی در نیویورک تدریس نمیکند—او استاد شعر مدرن و شاعرانگی در دانشگاه نیویورک است—در مزرعهای متعلق به دهه ۱۷۸۰ در ناحیه روستایی ماساچوست زندگی میکند، با برادر کوچکترش که بعد از مرگ مادر به سرپرستی او درآمد، و شریک دیرینهاش، وکیل پیتر بیِنوفسکی. «دو سگ کنار بخاری داریم؛ دوستانمان دکترها یا کشاورزان محلیاند. بعد ناگهان باید برای مصاحبه یا مراسمی به تالاری با هزار تماشاگر بروم. هرگز با این وضعیت راحت نیستم چون خیلی حالت شبهدوستانه پیدا میکند. مردم فکر میکنند مرا میشناسند. اما بیورک گفت مسیرم درست است و باید کوچک نگهش دارم.» بهگفته او، جوایز «میتوانند زندگیات را عوض کنند. آنها بادآوردههای اقتصادی هستند» —گرنت مکآرتور ۶۲۵ هزار دلار ارزش دارد— «اما به گذشته تعلق دارند، نه به ارزیابیِ اینکه الان چه کسی هستی.»
در حالی که رویکرد وونگ به شهرت فروتنانه است، دامنه جاهطلبی او در نوشتن چنین نیست: امپراتور شادی از هر نظر گستردهتر و بلندپروازانهتر از آثار پیشین اوست. این رمان لحظاتی با حساسیت عاطفی طاقتفرسا دارد، فصل کابوسواری در یک کشتارگاه، گریزهایی به حوزههای نادیدهگرفتهشده در ادبیات جدی و حتی شوخطبعی نیز دارد. «نمیتوانستم این کتاب را بهعنوان اولین اثرم بنویسم. مهارتش را نداشتم. میخواستم از طنز استفاده کنم و طنز بسیار سخت است. اگر ما بر زمین لحظهای باشکوه هستیم بیانیه هنری و فلسفی من بود، امپراتور شادی تلاش من برای عملکردن به همان است. راه رفتن به مراتب دشوارتر از حرف زدن است.»
داستان امپراتور شادی در شهر خیالی ایست گلَدنِس، کنتیکت میگذرد، اما روایت از آنجا به گذشته و کشورهای دیگر هم سفر میکند، در خاطرات و دغدغههای شخصیتهای مهاجرش. سونی، پسرعموی های، شیفته جنگ داخلی آمریکا است، و گرازینا در اپیزودهای زوال عقلش به خاطرات مقاومت علیه اشغال شوروی در لیتوانی برمیگردد. وونگ میگوید این راهی بود برای حرف زدن از همه جنگهای داخلی و ایستادن در برابر سلطه فرهنگیای که آمریکا با اسطورهسازی از جنگ خودش در فیلمهایی چون گتسبورگ به جهان تحمیل کرده است.
او از حذف کتاب ما بر زمین لحظهای باشکوه هستیم از کتابخانههای منطقه مستقل کانرو در تگزاس گفت. وونگ میگوید توجیهها برای حذف کتابش مبهم و متغیر بودند. «اول گفتند صحنههای صریح دارد. ولی خب کلی کتاب صریح دیگر هم هست. بعد گروهی از دانشآموزان شروع کردند به اعتراض در جلسات هیئتمدیره. پس بهانه تازهای آوردند: مشکل در گردش کتابهاست یا اینکه کسی آنها را امانت نمیگیرد. اینطور موضوع را لجستیکی و بوروکراتیک جلوه میدهند.این واقعاً دیستوپیایی است، چون افرادی که اصلاً کتاب نمیخوانند حالا دارند آینده ادبی کودکان را کنترل میکنند.»
به گفته وونگ، برای بسیاری از دوستانش، رسیدن به رِزیدِنسیهای نویسندگی یا پیدا کردن جایی برای کار سخت است. بسیاری از آنها از نظر اقتصادی آسیبپذیرند و میان شغلها بیمه درمانیشان را از دست میدهند. «من گفتم: ببین، این فضا هست. لازم نیست منتظر بورس یا گرنت بمانی، حتی لازم نیست با من حرف بزنی. برو داخل و کارت را بکن.»
و در پایان او این کار را «یک تجربه تازه از مفهوم خانواده» میخواند، چون در آمریکا نویسنده بودن چالش عظیمی است: «کسی کمکت نمیکند که موفق بشوی. پس یک دعوتنامه باز به دوستانم دادهام—فقط کافیست زنگ بزنند. من اتاق را آماده میکنم. بیایید.»
نظر شما