بهگزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدرضا آریانفر (متولد ۱۳۳۲) شاعر، داستاننویس و نمایشنامهنویس ایرانی و پدیدآورندۀ آثاری متعدد در قالب شعر، نمایشنامه و رمان است. از جمله آثار او میتوان به مجموعه شعر «جهانی ایمنتر از تبسمهای تو نیست»، نمایشنامههای «دو روایت جامانده» و «نقل آخر» و رمان «بانوی مه» اشاره کرد.
آریانفر آثاری هم در زمینۀ ادبیات جنگ دارد که از جملۀ آنها میتوان به دو داستان بلند با عنوانهای «لیلو» و «سنگ به گاه خواب ماهیان» اشاره کرد. وقایع این هردو داستان در اهواز اتفاق میافتند.
از آنجا که محمدرضا آریانفر متولد خرمشهر است و جنگ را با تکتک سلولهایش درک کرده، در این روزها که اسرائیل خاک کشورمان را مورد حمله قرار داده است، به سراغش رفتیم و از او در مورد حالوهوای این روزهایش پرسیدیم. این شاعر و نویسندۀ معاصر، در پاسخ به این پرسش و بیان احساس خود، این بیت را بداهه سرود و گفت این تمام احساس من است:
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد ز شیرینسخنی نیست!
آریانفر همچنین رباعیای را که در ادامه میخوانید، در مذمت جنگ سروده و آن را بهطور اختصاصی برای ایبنا ارسال کرده است:
درماندهی این زمانهی تنگ چرا؟
آئینه سیاه و زخمی سنگ چرا؟
بگذار که خواب خوش ببیند زمین
باز آتش و باز! چرا چرا جنگ چرا؟
نظر شما