مرتضی لطیفی در حاشیه دومین نشست ادبی «شرح مثنوی مولوی» استان مرکزی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اراک با اشاره به اینکه «شرح مثنوی مولوی» با رویکرد و نگاه به مطالعه میان رشتهای مباحث روانشناختی، جامعه و هستی شناسی و… هر هفته بر برگزار میشود، گفت: اداره کلاسها و نشستهای هفتگی «شرح مثنوی مولوی» با رویکرد و نگاه امروزی و منطبق بر نیاز انسان معاصر انجام میشود.
وی افزود: جدای پاسخهایی که میتوان به این پرسش داد، «پل ریکور»، فیلسوف فرانسوی مفهومی را مطرح کرد به نام «تورم خاطره». ریکور میگوید ما خاطرات، اشخاص، مکانها و لحظاتی را در ذهن خود انباشته میکنیم؛ آنها را با خود حمل میکنیم، به آنها افتخار میکنیم در حالی که هیچ شناخت درست و عمیقی از آنها نداریم. این دقیقاً حکایت بسیاری از ما ایرانیهاست. ما حافظ، مولوی، فردوسی و سعدی را به عنوان پایههای فرهنگ و سنت ادبیاتی خود در ذهنمان داریم. اینها برایمان مانند تابلوها و ویترینهایی از افتخار و فرهنگ و ادب ایران هستند اما به راستی چند نفر از ما با آثار این بزرگان زندگی کردهایم؟ چند بار کتابی چون شاهنامه را کامل خواندهایم؟ چقدر مولوی را بهدرستی فهمیدهایم؟ پاسخش شوربختانه معمولاً «هیچ» است.

این مثنویپژوه بیان کرد: اگر سر صحبت ما با یک اروپایی یا هر غیر ایرانی دیگر باز شود، با غرور و افتخار میگوییم: ما مولوی و مثنوی داریم، سعدی داریم اما اگر از ما بخواهند فقط پنج دقیقه درباره اندیشههای مولوی یا مفهوم عشق در نگاه حافظ توضیح بدهیم، اغلب حرفی برای گفتن نداریم. این همان تورم خاطرهای است که پل ریکور از آن یاد کرده و میگوید تکیه بر میراثهای گذشته، وقتی ارزشمندند که نسل و فرزندان اکنون و آینده، آنها را با شناختی درست و هدفمند، چون چراغ در دست گرفته، راه را روشن کنند و دریابند که کجای تاریخ ایستادهاند و منزلگاه و مقصدشان کجاست.
لطیفی خاطرنشان کرد: مولوی، عارف بزرگ ایرانی، با تأکید بر عشق و دگرخواهی، عشق آگاپتیک یا باران و خوشید وار بر همه چیز، راهی برای ارتباط ژرفتر با معنویت و صلح جهانی میگشاید. فلسفه و ایده عاشقانه او به ما کمک میکند تا با خود و جهان اطراف، پل و پیوند معنادارتری برقرار کنیم. او آدمیان را، فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و ملیت، چونان بخشی از یک کلیت واحد میبیند، گوشزدمان میکند که با اصلاح احولیت، برای کاهش چندگانگی و تعصبات، برای تقویت صلح جهانی بکوشیم. یادمان میدهد که با عشق فراگیر، با روا داری و مدارا و پذیرش به یکدیگر نزدیک شویم.
استاد ادبیات و مدرس «شرح مثنوی معنوی» بیان کرد: تمدن بشری در طول تاریخ درازنای خود با چند تقابل و چالش بنیادین مواجه بوده است. یکی از آنها، جنگ با طبیعت است. ما همیشه خواستهایم بر طبیعت غلبه کنیم. مقاومت، سختی و ستبری نیروهای طبیعی را مهار نماییم. از کندن شگفت تونل در دل کوهها و صخرها گرفته تا خشککردن دریاها. تا جاده و تمدن و آسمان خراش و فتح فضا، تا خیلی چیزهای دیگر همواره به دنبال رام کردن طبیعت و به خدمت گرفتنش برای زندگی بودهایم.
وی ادامه داد: دومین جنگمان، درگیری و جنگ با دیگران بود. با دشمنانی که برای فتح یا ویرانی داشتههایمان آمده بودند. برای دریدن و جویدن گوشتهایمان. در این دو تقابل و تضاد، یعنی جنگ با طبیعت و جنگ با دیگران، در بسیاری از موارد پیروز شدیم اما دریغ که همواره در جنگ با خویش، با خودخواهی، غرور، کینه، دشمنی، حسادت و دیگر بدخواهیهای درونی و بیرونی خویش همواره شکست خوردیم.
زمان نیاز به مولوی دارد
لطیفی عنوان کرد: در چنین زمانهای است که به مولوی و دیگر معلمان معنویت جهان بیشنر از هر زمانی نیازمندیم تا با تقریر حقیقت، در کاهش رنجهایی که همواره انسان به انسان روا داشته است، بکوشیم.
«نی» خود مولوی است!
مدرس «شرح مثنوی معنوی» در مورد حضور «نی» در سروده مولانا گفت: برخی از شارحان مثنوی گفتهاند: «نی» خود مولوی است. که درست هم هست چرا که وی از پنج سالگی تا حدود ۳۴ سالگی حتی تا پایان عمر، کوهی از غربت و جدایی و فراقهای متعدد را بر دوش کشید اما باید توجه کرد که نی فقط خود مولوی نیست. ما در عرفان معمولأ با انسان و روح کلی روبهرو هستیم پس نی، انسان، یا روحی است که در چهارچوب ادیان ابراهیمی و عرفان یهود - مسیحیت و اسلام از عالم بالا به عالم ناسوت یا مادی - خاکی، هبوط کرده است.
لطیفی خاطرنشان کرد: این مورد را در اندیشه ایرانی خودمان داریم، تبعید یا فرود آمدن از «گروتمان» یا خانه خنیا و شادمانی و امنیت. گروتمان در عرفان ایرانی و به ویژه در دین زرتشت به معنای «خانه نیایش» یا «خانه سرود و خنیا» است. بالاترین طبقه بهشت و پنجمین طبقه آسمان، جایگاه خورشید و کاخ نور است. این مفهوم از دو واژه «گرو» به معنی سرود و نیایش و «نمان» به معنی خانه تشکیل شده و به مفهوم روشنی بیپایان اشاره دارد. در این نگاه یا عرفان، آدمی طی هفت خوان یا هفت مرحله به زمین هبوط میکند. می دانیم عدد هفت: هپتا، ترکیب عدد مادینه چهار و عدد سه که نرینه است، نشانگر کمال است.

انسان پس از تشرف به جهان فروردین
وی ادامه داد: انسان پس از تشرف یا رهیافت به جهان فرودین، یا زمین که منطبق بر همان معنای تشرف در سفر قهرمانی، اسطوره شناس بزرگ آمریکایی جورف کمبل و رویارویی با چالشها و موانع و تنگناهای زندگی است دوباره باید طی هفت مرحله به جایگاه نخستین خود که جهان بالاست برگردد. اما «نی» با مراجعه به مطالعات میان رشتهای چون روانشناسی، کیست و چه نقش و جایگاهی در روایت مولانا دارد؟
«نه» معنای دگر «نی»
لطیفی در بخش دیگر سخنان خود گفت: یک معنای «نی»، «نه» است و نماد انسان کمالی است که به همهویتیهای دروغین و غیر اصیل، بدلی، عاریتی، تقلبی «نه» گفته است و هنرش تهی بودن از همه اینها در اخلاق و رابطه درون فردی و میان فردی ست. او به خشم، شهوت، کینه، شهرت و نام، شهوت و هر چیز بدلی و غیر خدایی و غیر معنایی نه گفته است. همه این چیزها را در وجود و درونش، پاک و لایروبی کرده است.
وی اضافه کرد: در روانشناسی مفهوم و مقولهای هست بهنام «همهویتی». یعنی انسان با چیزی که ذاتاً او نیست، یکی میشود؛ با پولش، شهرتش، نامش یا هر چیزی که وی را از خود بیگانه میکند.
«نی» چیست؟
«نی» چیست؟ «نی» چوب و گیاهی است میانتهی که در کنار تالابها میروید و گاه ارتفاعش به پنج یا شش متر میرسد. چون توخالی است، آن را میبرند و از آن سازی درست میکنند. نی در عرفان مولوی کسی که با جهان فرم یا اشکال و اشیا هم هویت یا همانیدگی ندارد. تقریبأ self-actualization یا «خودشکوفای» آبراهام مزلو روانشناس یونگی است که استعدادها و تواناییهای بالقوهاش را بالفعل کرده و به نوعی به مرحلهای خداگونگی، تفرد و کمال رسیده است.
نشست تخصصی هفتگی «پژوهشهای شرح مثنوی معنوی مولانا» هر هفته توسط مرتضی لطیفی در خانه فرهنگ شهرداری اراک برگزار میشود و ورود برای علاقمندان آزاد است.
نظر شما