شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۹
«سیراف»؛ اثبات سیادت دریانوردی ایرانیان بر خلیج فارس

بوشهر - تلاش برای جعل نام «خلیج فارس» در سال‌های اخیر، عمدتاً به دلایل سیاسی و منافع نفتی این کشورها در آبراهه یادشده باز می‌گردد و در عین حال، متأثر از سیاست‌های استعمارگرایانه غرب در این منطقه استراتژیک جهان است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد کنگانی، نویسنده و سیراف‌پژوه: ایرانیان از قدیمی‌ترین اقوامی هستند که در اطراف دریای پارس سکونت داشته‌اند. از زمان استقرار ایرانیان در این سرزمین، تا به امروز نام این آبراه همواره «خلیج فارس» بوده است؛ مسئله‌ای که همه منابع باستانی، کتب تاریخی و جغرافیایی بر آن تأکید دارند.

بر این اساس، تلاش برای جعل نام «خلیج فارس» با هر عنوانی که در سال‌های اخیر از سوی برخی کشورهای عربی صورت گرفته، عمدتاً به دلایل سیاسی و منافع نفتی این کشورها در آبراهه یادشده باز می‌گردد و در عین حال، متأثر از سیاست‌های استعمارگرایانه غرب در این منطقه استراتژیک جهان است؛ منطقه‌ای که همواره به عنوان آبراهی حیاتی، گرم و در نهایت به عنوان مرکزیت نفت‌خیز خاورمیانه مطرح بوده است.

خلیج فارس یا دریای پارس، آبراهی است که در امتداد دریای عمان و بین ایران و شبه‌جزیره عربستان قرار دارد. نام تاریخی این خلیج در زبان‌های گوناگون، همواره معادل ترجمه «خلیج فارس» یا «دریای پارس» بوده است. کهن‌ترین نامی که از این خلیج ثبت شده، همان «نار مرتو» است. همچنین در تنگه هرمز، کتیبه‌ای از داریوش اول هخامنشی کشف شده که در آن به زبان پارسی باستان به این آبراه اشاره شده است. از دوران ساسانیان به بعد نیز این دریا را همگان با نام «دریای پارس» می‌شناختند.

در منابع یونانی، فلاویوس آریانوس، مورخ سده دوم میلادی، از این خلیج باعنوان«پرسیکوس» (Persikos) یاد کرده که همان معنای خلیج فارس را دارد. استرابو، جغرافی دان یونانی سده اول پیش از میلاد نیز، همین نام را به کار برده است. در کتب لاتین قرون وسطی، نام‌هایی چون «پرسیکوس سینوس» یا «پرسیکوم ماره» مورد استفاده قرار گرفته و در سایر زبان‌های زنده دنیا نیز، واژه‌هایی نزدیک به «پرسیکوس» رواج یافته است.

دانشمندان مسلمان - چه عرب و چه ایرانی - نیز در تمامی کتاب‌های جغرافیایی و تاریخی خود، از خلیج فارس با عنوان «بحر فارس»، «البحر الفارسی» یا «خلیج فارس» یاد کرده‌اند. برای مثال، مسعودی، مورخ و جغرافیدان عرب سده چهارم هجری، در سفر خود به خلیج فارس، از این آبراه با نام بحر فارس یاد کرده و دریای عمان را دنباله این دریا دانسته است.

بدین ترتیب، از دوره هخامنشیان، نام رسمی و شناخته‌شده این آبراه «دریای پارس» یا «خلیج فارس» بوده و اسکندر مقدونی، پس از ورود به ایران، خود را به دریای پارس رسانده و در آن کشتیرانی کرده‌است. مورخان یونانی مانند آریانوس (فلاویوس آریانوس، قرن دوم میلادی)، بطلمیوس و دیگران و همچنین نویسندگان رومی، این دریا را به‌نام پارس نامیده‌اند. این نام در طول تاریخ به زبان‌های فرانسه، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، روسی، چینی، ترکی، عربی و سایر زبان‌ها نیز راه یافته‌است.

از این‌رو، «خلیج فارس» اصلی‌ترین و کهن‌ترین نامی است که از دیرباز تا امروز در منابع معتبر تاریخی باقی مانده است؛ چراکه از سده‌ها پیش از میلاد، این نام با واژگان «پارس» و «فارس»، وابسته به نام سرزمین و ملت ایران گره خورده است.

خلیج فارس در طول تاریخ همواره مورد توجه قدرت‌ها و دولت‌های مختلف قرار داشته است. این آبراه ارزشمند که برای قرون متمادی زندگی و معیشت مردمان ساحل‌نشین و ساکنان کرانه‌های خود را تأمین می‌کرد، به دلایل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، همواره از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. در نتیجه، بنادر و جزایر خلیج فارس، بسته به شرایط تاریخی و سیاست‌های حاکمان، در دوره‌های مختلف از اهمیت متفاوتی برخوردار شده‌اند.

در این میان، بندر سیراف را می‌توان به‌حق نگین درخشان این آبراه پارسی دانست. سیراف به‌واسطه عملکرد برجسته، مدیریت کارآمد و نظام حاکم منسجم، جایگاهی بسیار مهم و غیرقابل انکار در معادلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی منطقه و حتی فراتر از آن به دست آورده بود.

ترکیب اجتماعی و بافت فکری و فرهنگی سیراف که ریشه در فرهنگ غنی ایرانشهری داشت، در کنار تخصص مردمانش در علوم و فنون دریانوردی و تجارت و نیز توجه پادشاهان به اقتصاد مبتنی بر دریا و سرمایه‌گذاری در حوزه تجارت دریایی، این بندر را به تدریج به قطب برتر دریایی خلیج فارس تبدیل کرد. سیراف نه فقط پاسخگوی نیازهای اقتصادی حکومت مرکزی و دربار ایران بود، بلکه بستری فعال برای گسترش فرهنگ ایرانی و ایجاد پیوند میان تمدن‌ها و ملل مختلف نیز به‌شمار می‌آمد.

در مقاطع مهم تاریخی، تغییر ساختار جمعیتی ایران که سیراف را نیز متأثر کرد، با رویکرد ایرانی‌اسلامی و مدیریت سیرافی‌ها، باعث تداوم رشد و شکوفایی این بندر شد؛ به ویژه تا قرن چهارم هجری. نام بندر سیراف به طور جدایی‌ناپذیری با نام خلیج فارس پیوند خورده است. بنادری چون ابله (بصره)، مهروبان، جنابه، ریشهر، مسقط و صحار نیز هر یک در دوره‌هایی از بنادر مهم منطقه محسوب می‌شدند؛ اما سیراف همواره جایگاهی ممتاز داشته است. سه عامل کلیدی یعنی موقعیت جغرافیایی، نقش‌آفرینی در مقاطع تاریخی مهم و تداوم رونق، در کنار مدیریت کارآمد و ارتباطات گسترده، از مهم‌ترین زمینه‌های شکوفایی و اقتدار سیراف به شمار می‌رفت.

محمد کنگانی
محمد کنگانی، سیراف‌پژوه

نقش سیراف در گسترش تعاملات فرهنگی ایران با جهان

در دوران پس از اسلام، سیراف جایگاه خود را به عنوان یکی از مهم‌ترین قطب‌های دریانوردی و تجارت جهانی نه تنها حفظ کرد، بلکه ارتقا بخشید. موقعیت ممتاز جغرافیایی و وجود نیاز متقابل میان سرزمین‌هایی چون ایران، هند، شرق آفریقا و چین، بستری پویا جهت شکل‌گیری یک شبکه گسترده تبادلات فرهنگی و اقتصادی فراهم ساخت.

در اسناد و متون تاریخی، از سیراف به عنوان «کلید طلایی تجارت شرق و غرب» یاد شده است؛ زیرا هم پذیرای کشتی‌های بزرگ تجاری از کشورهای گوناگون بود و هم دریانوردان سیرافی پل ارتباطی ملت‌ها و فرهنگ‌های شرق و غرب به شمار می‌آمدند.

تعاملات روزافزون با کشورهای شرق آسیا، موجب شد که فرهنگ ایرانی و اسلامی به تدریج در سرزمین‌هایی چون هند، سیلان و حتی بنادر چین و شرق آفریقا ریشه بدواند. آثار معماری، وجود واژه‌های فارسی و اسلامی در زبان بومی این کشورها، رواج هنرهای ایرانی نظیر فرش‌بافی، نگارگری و حتی شیوه‌های طبخ غذا، نشانه‌های تأثیرپذیری فرهنگی آن‌ها از ایرانیان است.

مطالعات سفرنامه‌ها و تواریخ مانند «سفرنامه سلیمان سیرافی» و «سلسله‌التواریخ» اثر ابوزید سیرافی، تأثیر چشمگیر تعاملات سیرافی‌ها با دیگر فرهنگ‌ها و نقش بی‌بدیل آن‌ها در انتقال فرهنگ ایرانی اسلامی را نشان می‌دهد. برای مثال، شواهد متقنی وجود دارد که برخی از جوامع بندری چین با پذیرش آموزه‌های اسلامی و شیوه‌های زندگی ایرانی، حتی تا قرن چهارم هجری، متأثر از سیراف و بازرگانان آن بودند.

از دیگر ابعاد برجسته این تبادلات، تأثیرات متقابل فرهنگی است؛ بدین معنا که سیرافیان نیز تحت‌تأثیر فرهنگ‌ها، زبان، آداب و رسوم سرزمین‌هایی که با آن‌ها در ارتباط بودند قرار گرفتند. این آمیزش فرهنگی در نهایت به غنای بیشتر تمدنی سیراف و سواحل خلیج فارس انجامید و چهره‌ای چندفرهنگی و مترقی به این منطقه بخشید.

در پایان باید اشاره شود که سیراف، به واسطه جایگاه راهبردی، مدیریت برجسته و نظام حاکم کارآمد، توانست نقش برجسته‌ای در معادلات اقتصادی خلیج فارس و حکومت‌های مرکزی ایران ایفا کند. در بازه‌هایی از تاریخ که اقتصاد ایران مبتنی بر تجارت و دریانوردی بود، بندر سیراف و دریانوردان آن در راس این نظام اقتصادی قرار داشتند و باعث رونق و شکوفایی منطقه شدند. توجه دولت‌های مقتدر ایرانی، چه در دوره باستان و چه در دوران اسلامی، به ظرفیت‌های اقتصاد دریامحور، نقش سیراف را در افزایش اهمیت اقتصادی و سیاسی خلیج فارس و نواحی جنوبی ایران دوچندان کرد.



منابع:
-مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی سیراف جلد اول به اهتمام دکتر عبدالکریم مشایخی
-هنرنامه سیراف؛ مجموعه مقالات همایش ملی میراث فرهنگی و هنری سیراف در پهنه خلیج فارس به اهتمام دکتر محمداسماعیل اسماعیلی جلودار
-فصلنامه تخصصی مطالعات خلیج فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها