یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۰
راهگشای بازتعریف رابطه دین با جامعه مدرن

محمدتقی شریعتی را می‌بایست در زمره‌ کنش‌گران فکری‌ ‌اجتماعی ایران به شمار آورد که بدون تکیه بر ابزارهای رسمی قدرت یا شهرت، نقشی بنیادین در شکل‌گیری یک سنت فکری ایفا کرد.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: محمدتقی شریعتی را نمی‌توان صرفاً به‌عنوان یک معلم، یا صرفاً پدر دکتر علی شریعتی شناخت. او یکی از برجسته‌ترین چهره‌های جریان نواندیشی دینی در دوران معاصر بود؛ شخصیتی که با ترکیب سنت‌های ریشه‌دار دینی با ضرورت‌های نوین اجتماعی و فرهنگی، نقش مهمی در پایه‌گذاری گفتمانی ایفا کرد که دهه‌ها بعد در متن تحولات فکری، فرهنگی و حتی سیاسی ایران نمود یافت.

آغاز راه در بستر سنت

محمدتقی شریعتی در سال ۱۲۸۶ در روستای مزینان، از توابع شهرستان سبزوار متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی او در محیطی مذهبی و سنتی سپری شد. تحصیلات ابتدایی‌اش را در مکتب‌خانه‌های سنتی آغاز کرد و در ادامه برای فراگیری علوم اسلامی راهی حوزه علمیه مشهد شد. اگرچه آموزش‌های سنتی دینی در تثبیت بنیادهای فکری او نقش داشت، اما از همان آغاز، روحیه انتقادی و پرسش‌گر او آشکار بود. این ویژگی موجب شد که به‌مرور از آموزه‌های صرفاً تقلیدی فاصله بگیرد و به سمت تفسیر و تأمل در مفاهیم دینی با نگاهی اجتماعی حرکت کند.

فعالیت‌های آموزشی محمدتقی شریعتی در مشهد، نقطه عطفی در زندگی او و محیط فکری خراسان بود. او نه‌تنها به تدریس در دبیرستان‌ها و مؤسسات آموزشی پرداخت، بلکه با اتخاذ رویکردی متفاوت، آموزش را از سطح انتقال صرف مفاهیم، به ابزاری برای تربیت نسلی آگاه، مسئول و پرسش‌گر تبدیل کرد. کلاس‌های درس او، به‌ویژه در دهه‌های ۲۰ و ۳۰ شمسی، به محفلی برای گفت‌وگوی فکری و طرح پرسش‌های بنیادین درباره نقش دین در جامعه، عدالت اجتماعی، و مسئولیت فرد در برابر تحولات سیاسی بدل شد. از منظر بسیاری از پژوهشگران، محمدتقی شریعتی معلمی بود که به‌درستی مرز میان تعلیم و تربیت، نیز مذهب و جامعه را بازتعریف کرد. این مسئله به‌ویژه در فضای پس از شهریور ۱۳۲۰ و گشایش نسبی فضای سیاسی کشور اهمیت بیشتری یافت، چراکه نیاز به نوسازی مفاهیم دینی همزمان با تحولات مدرن احساس می‌شد.

«کانون نشر حقایق اسلامی»: دین، اجتماع و نقد

در سال ۱۳۲۳، شریعتی به همراه شماری از متفکران مذهبی مستقل، اقدام به تأسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» در مشهد کرد؛ نهادی که هدف آن ارائه قرائتی نوین و عقل‌گرایانه از دین اسلام، فارغ از تعصبات سنتی و ایدئولوژی‌های حکومتی بود. این کانون، برخلاف حوزه‌های علمیه یا انجمن‌های مذهبی محافظه‌کار آن زمان، بر ضرورت پیوند دین با مفاهیم مدرنی چون عدالت اجتماعی، آزادی، آگاهی تاریخی، و مسئولیت سیاسی تأکید می‌ورزید. این کانون همچنین بستری بود برای شکل‌گیری گفتمان‌هایی که بعدها در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، به گفتمان غالب روشنفکران مسلمان بدل شد. بی‌جهت نیست که بسیاری از فعالان سیاسی، فرهنگی و دینی آن زمان، تأثیرپذیری مستقیم یا غیرمستقیم از آموزه‌های شریعتی پدر را در آثار و خاطرات خود بازگو کرده‌اند.

نسبت با قدرت: استقلال در اندیشه و کنش

محمدتقی شریعتی، در زمانه‌ای که حکومت پهلوی می‌کوشید نهادهای دینی را تحت کنترل درآورد یا از طریق تقلیل آنان به مبلغان رسمی، مشروعیت خود را افزایش دهد، از هرگونه همکاری با ساختارهای قدرت امتناع ورزید. او معتقد بود که دین باید در جایگاه نقاد قدرت باقی بماند، نه در خدمت آن. همین رویکرد بود که موجب شد نه‌تنها در برابر تطمیع‌ها مقاومت کند، بلکه هزینه‌هایی چون محدودیت فعالیت‌های فرهنگی و فشارهای اطلاعاتی را نیز تحمل نماید. از این منظر، او نماینده نسلی از متفکران مذهبی بود که در عین پایبندی به باورهای دینی، به‌شدت با تحریف دین در خدمت سیاست مخالف بودند. این موضع‌گیری، در فضای عمومی جامعه ایران که آکنده از تزلزل اعتماد به نهادهای رسمی دینی بود، اهمیت فراوانی داشت.

تأثیر نهادی و بین‌نسلی؛ فراتر از پدر

محمدتقی شریعتی اگرچه از منظر عمومی بیشتر به عنوان پدر دکتر علی شریعتی شناخته می‌شود، اما باید توجه داشت که تأثیر او فراتر از رابطه‌ای خانوادگی است. نه‌تنها علی شریعتی، بلکه بسیاری از کنشگران فکری و اجتماعی مشهد در دهه‌های میانی قرن بیستم، تحت تربیت مستقیم یا غیرمستقیم او قرار داشتند. شریعتی پدر با پرهیز از شعارزدگی، نگاه عمیق و تحلیلی به ارائه مفاهیم دینی پرداخت؛ نگاهی که زمینه‌ساز نوعی از روشنفکری دینی شد که در سال‌های بعد، به‌ویژه در مبارزات اجتماعی و انقلابی، نقش برجسته‌ای ایفا نمود. علی شریعتی در آثارش بارها از نقش پدرش سخن گفته، اما اهمیت این نقش، صرفاً عاطفی یا خانوادگی نبود؛ بلکه در چارچوب فکری و معرفتی قابل تحلیل است. محمدتقی شریعتی با آگاهی از اقتضائات زمانه، امکان بازاندیشی در دین را برای نسل بعد فراهم آورد.

میراث فکری و ضرورت بازخوانی

محمدتقی شریعتی در سال ۱۳۶۶ درگذشت، اما تأثیر او نه‌فقط در تربیت فرزندش، بلکه در ایجاد یکی از پایدارترین جریان‌های فکری ایران معاصر باقی ماند. بازخوانی آثار، سخنرانی‌ها و مواضع فکری او در فضای امروز ایران –که همچنان با چالش‌های مشابه در زمینه نسبت دین و سیاست، سنت و تجدد، و عدالت و آزادی مواجه است– ضروری و حتی فوری به‌نظر می‌رسد. در شرایطی که گاه روشنفکری دینی به ورطه تکرار یا التقاط می‌افتد، و از سوی دیگر، بنیادگرایی مذهبی تلاش می‌کند میراث نواندیشی را مصادره یا حذف کند، مراجعه به الگویی چون محمدتقی شریعتی می‌تواند راهگشای بازتعریف رابطه دین با جامعه مدرن باشد.

راهگشای بازتعریف رابطه دین با جامعه مدرن

تفسیر نوین

از شریعتی، آثار چندی به جای مانده که «تفسیر نوین» مهم‌ترین آنهاست. وی در این کتاب که نخست، در سال ۱۳۴۶ منتشر شد، به تفسیر سوره‌های جزو سی‌ام قرآن کریم پرداخت. شریعتی در این کتاب که حاصل سخنرانی‌های هفتگی او در کانون نشر حقایق اسلامی است، بارها به زبانی ساده، به «اعجاز علمی» قرآن اشاره کرده است. «تفسیر نوین» که متأثر از اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه مولف است، با بهره‌گیری از کتب معتبر تشیع و تسنن، نیز آثار متأخر به رشته تحریر درآمده است. لب کلام شریعتی در این اثر آن است که قرآن کریم در زمان پیامبر اسلام گردآوری شده، نیز ترتیب سوره‌های آن در زمان وی تنظیم گردیده است. به علاوه، اعجاز بیانی، مهم‌ترین وجه اعجازات قرآن است و تحریف‌ناپذیری این کتاب مقدس، اصلی خدشه‌ناپذیر در میان تمامی مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها