نویسنده «شبی که انتو با درد خویش آشنا شد» در این باره به خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر گفت: این رمان درباره کرونا؛ همان ویروس دهشتناکی است که مردم را مجبور کرد در خانههایشان محبوس شوند.
احمد آرام ادامه داد: محوریت رمان بر حول یک زن و شوهری میچرخد که در مجتمعی شلوغ زندگی میکنند و هر روز با یک چالش جدید روبهرو میشوند اما این بار آنها و مردم و آدمهای مطرحشده در رمان با واقعیتهایی روبهرو میشوند که هرگز به آنها فکر نکرده بودند.
این نویسنده و داستاننویس جنوبی افزود: وهمِ این فضا باعث میشود تا اتفاقهای دیگری در این رمان بیفتد که برای خواننده غیر قابل انتظار است؛ مانند پایان آن.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «اندکاندک از ماندن در خانه لذت میبردیم و وقتی به خودمان آمدیم، فهمیدیم که داریم به این کار عادت میکنیم. درست مانند پرندگانی که هنگام طوفان سهمگین ترس برشان میدارد و جرئت ندارند از آشیانهشان بیرون بزنند، ما هم عادت کردیم چمباتمه بزنیم در سه کنج خانههامان. بهراحتی فهمیدیم که ما مردم عادتکردنیم؛ عادت میکنیم و خیال برمان میدارد که این عادتکردنها حق ماست: عادت میکنیم، پس هستیم…»
به گزارش ایبنا؛ احمد آرام، نویسنده، داستاننویس و نمایشنامهنویس جنوبی و کارگردان و مدرس تئاتر و سینماست. وی اولین داستانش را در سال ۱۳۴۸ در مجله فردوسی منتشر کرد و در سال ۱۳۵۷ به استخدام اداره فرهنگ و هنر درآمد. آرام بعد از مدتی کار را در اداره فرهنگ رها کرد و برای تحصیل در رشته سینما به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به عنوان کارشناس آمار در دانشگاه علوم پزشکی مشغول به کار و نهایتاً نیز از همین دانشگاه بازنشسته شد.
احمد آرام دانشآموخته دوره کارشناسی بازیگری- کارگردانی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. از افتخارات این نویسنده جنوبی میتوان به کسب عنوان شایسته تقدیر از نخستین دوره جایزهادبی یلدا (۱۳۸۰)، رتبه سوم در بخش داستانکوتاه هفتمین دوره جایزهادبی اصفهان (۱۳۸۸) و بهترین مجموعهداستان در سومین دورهجشن فرهنگ فارس برای مجموعه داستان «غریبه در بخار نمک» اشاره کرد.
آرام در داستانهایش با بهکارگیری روایتی وهمآلود و درآمیختن رویا و واقعیت و عناصری از فرهنگ بومی جنوب ایران، صداها و تصاویر تازهای خلق کرده است. «غریبه در بخار نمک» (مجموعه داستان- نیمنگاه، ۱۳۸۰)؛ «مردهای که حالش خوب است» (رمان- افق، ۱۳۸۳)؛ «آنها چه کسانی بودند؟!» (مجموعه داستان- افق، ۱۳۸۷)؛ «همین حالا داشتم چیزی میگفتم» (مجموعه داستان- چشمه، ۱۳۸۹)؛ این یارو، آنتیگونه (نمایشنامه- نوح نبی، ۱۳۸۹)؛ «به چشمهای هم خیره شده بودیم» (مجموعه داستان- کتابسرای تندیس، ۱۳۹۰)؛ «حلزونهای پسر» (رمان- افق، ۱۳۹۳)؛ «بیدار نشدن در ساعت نمیدانم چند» (مجموعه داستان- نیماژ، ۱۳۹۵)؛ «باغ استخوانهای نمور» (رمان- نیماژ، ۱۳۹۶) و… از جمله آثاری است که این نویسنده جنوبی تا کنون راهی بازار کتاب کرده است.
نظر شما