به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «نقد و بررسی نظریه ایرانشهر دکتر جواد طباطبایی» با حضور حجت کاظمی، مهدی فدایی مهربانی، داریوش رحمانیان و علیاکبر امینی روز یکشنبه ۵ اسفندماه ۱۴۰۳ در تالار استاد عباس اقبال آشتیانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران در این نشست به بررسی نگاه تاریخی دکتر طباطبایی پرداخت و گفت: مفهوم انحطاط در آثار او بسیار پررنگ است. به گفته او، طباطبایی همواره از زوال و شکست سخن میگفت و دیدگاهی بحرانمحور نسبت به تاریخ ایران داشت.
رحمانیان با اشاره به اینکه تاریخ ایران همواره ترکیبی از پویایی و تداوم بوده است، افزود: نگاه طباطبایی به تحولات تاریخی، گاه بیش از اندازه بهسوی اثبات فرضیه زوال سوق یافته است. در حالی که تاریخ ایران، حتی در سختترین دورانها، شاهد نوعی بازآفرینی فرهنگی بوده است.
وی بیان کرد: طباطبایی تأثیر شگرفی بر فضای فکری ایران داشت و توانست مفاهیمی مانند «ایرانشهر»، «انحطاط» و «نسبت ما با مدرنیته» را به گفتمان دانشگاهی وارد کند. به باور او، مهم آن است که با نگاهی انتقادی، آثار طباطبایی را بررسی کرده و از تعصب یا رد مطلق او پرهیز کنیم.

مفهومی تازه از ایران
افسانه حنایی، دبیر کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران و دبیر جلسه، ضمن خوشامدگویی به استادان و حاضران، به اهمیت رویکرد میانرشتهای دکتر طباطبایی اشاره کرد.
وی افزود: نظریه ایرانشهر به مرزهای جغرافیایی محدود نمیشود، بلکه فضایی فرهنگی و تمدنی را در بر میگیرد که دارای ویژگیهای خاص خود است.
حنایی بیان کرد: طباطبایی تلاش کرد مفهومی نوین از هویت ایرانی ارائه دهد که ریشه در سنتهای فکری و تاریخی این سرزمین دارد.

از زوال تا ایرانشهر
مهدی فدایی مهربانی، نویسنده و پژوهشگر در این نشست به بررسی اندیشه سیاسی دکتر طباطبایی پرداخت و گفت: میتوان تفکر طباطبایی را به دو دوره متمایز تقسیم کرد. در دوره نخست، طباطبایی بر تحلیل سنت فکری ایران در چارچوب نظریات مدرن متمرکز بود و نظریه «زوال» را مطرح کرد. به باور او، از زمان خواجه نظامالملک، اندیشه سیاسی در ایران به دلیل غلبه تفکر عرفانی، دچار انحطاط شد. در این دوره، طباطبایی عمیقاً از فلسفه هگل تأثیر پذیرفته بود و تاریخ ایران را در امتداد تاریخ انحطاط تحلیل میکرد.
وی افزود: در دوره دوم، او از مطالعه صرف به سمت ارائه راهکارهای تجویزی حرکت کرد و مفهوم «اندیشه ایرانشهری» را برجسته ساخت. در این دوره، او سه عنصر هویتی ایرانیت، اسلامیت و تجدد را مطرح کرد و بر این باور بود که ایرانیت مهمترین رکن هویت ایرانی است. طباطبایی همچنین به نقد تاریخنگاری وقایعمحور پرداخت و معتقد بود که تاریخ باید بهعنوان عرصه «بیداری» فهم شود، نه صرفاً ثبت حوادث.

تقابل با جامعهشناسی تاریخی
حجت کاظمی، استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی در این نشست به بررسی مواضع طباطبایی نسبت به علوم اجتماعی، بهویژه جامعهشناسی، پرداخت و گفت: طباطبایی نگاهی انتقادی و گاه خصمانه به جامعهشناسی داشت و معتقد بود که برخی جامعهشناسان، با نادیده گرفتن تداوم تاریخی ایران، به تحریف تاریخ این سرزمین دامن میزنند.
طباطبایی مفهوم «ایرانشهری» را نه صرفاً یک جغرافیا، بلکه یک سنت فرهنگی، سیاسی و تاریخی تعریف میکرد که از دوران هخامنشی تا پایان ساسانی استمرار داشته است. از دیدگاه او، این سنت در برخورد با سه جریان فکری ایرانشهری، یونانی و اسلامی تحول یافت و بعدها، با ظهور مشروطه، مفاهیم دولت و ملت در آن بازخوانی شد.
وی افزود: نقد طباطبایی به جامعهشناسی ناشی از تقابل او با پارادایمهایی بود که ملیت را پدیدهای مدرن میدانند. در حالی که از دهه ۹۰، این رویکرد تحت تأثیر نظریههای پساساختارگرا و چپ نوین گسترش یافت، برخی جامعهشناسان تاریخی همچنان معتقدند که احساس ملی و عناصر هویت ملی در دوران پیشامدرن نیز وجود داشته است.

جایگاه طباطبایی در سنت فکری ایران
همچنین علیاکبر امینی، استادیار دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز به جایگاه علمی و فکری طباطبایی پرداخت و گفت: در حالی که طباطبایی یکی از مهمترین متفکران معاصر ایران محسوب میشود، جایگاه او باید در مقایسه با بزرگانی چون عبدالحسین زرینکوب، سعید نفیسی و حمید عنایت سنجیده شود.
امینی افزود: چرا جلسات علمی گستردهای برای اندیشمندان دیگری مانند شفیعی کدکنی و زرینکوب برگزار نمیشود، در حالی که توجه بیش از حد به برخی شخصیتها میتواند ناشی از سیاستگذاریها یا تعصبات شاگردان باشد.
وی همچنین نقدهای طباطبایی به جامعهشناسی را تا حدی شخصی دانست و بیان کرد: تقابل او با این رشته، بیش از آنکه ریشه در مبانی علمی داشته باشد، ناشی از اختلافات فکری با برخی جامعهشناسان برجسته مانند حسین بشیریه بوده است.
در پایان این نشست، حاضران پرسشهای خود را از استادان مطرح کردند. این نشست، با بحثهای پرشور و تبادل آرا به جلسه علمی مهمی در نقد اندیشه طباطبایی تبدیل شد.
نشست «نقد و بررسی نظریه ایرانشهر دکتر جواد طباطبایی» فرصتی برای بازخوانی اندیشههای این متفکر برجسته بود. گرچه او تأثیر انکارناپذیری بر مطالعات تاریخی و فلسفه سیاسی ایران گذاشت، اما دیدگاههایش نیز محل مناقشه و نقدهای جدی بوده است. آنچه مسلم است، گفتمان طباطبایی همچنان در فضای فکری ایران زنده است و نقد و بررسی آثار او، به شناخت عمیقتر هویت و اندیشه ایرانی کمک خواهد کرد.
نظر شما