به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بدیع الزمان فروزانفر را به جرئت میتوان از انگشتشمار مولویپژوهانی دانست که حافظه، جستار و نگاه همسوگرش، او را در فرازین جایگاه عرفان پژوهان پارسی نشانده است. او کسی بود که پندارش را با پژوهش و جستار در پهنه عرفان و تصوف درآمیخت و تن به نقد نمیداد. پنداری او مولوی را میمانست که در برابر تازش شمس تسلیمی گدازنده دارد و غلامی را میمانست گوش بهفرمان! در نگاه فروزانفر مولوی و خلیفگانش گوهرانیند فروریخته از آسمان! بدیع الزمان فروزانفر سال ۱۳۱۵ به زندگی مولوی پرداخت؛ شتابزده و بری از جستار و بسنده به یک ماخذ!
این کتاب پژوهشی است پیرامون زندگی، احوال و آثار شاعر و عارف قرن هفتم ه.ق «مولانا جلالالدین محمد بلخی» معروف به «مولوی» که در ده فصل تدوین شده است. نگارنده ضمن تفحص درباره اصل و نسب مولوی، استادان وی را در دوران تحصیل و علت انقلاب روحی و آشفتگیهای عرفانی وی را مورد کنکاش قرار داده است. سپس به شرح دورانی پرداخته که به تربیت و ارشاد گذراند. در ادامه چگونگی وفات مولانا را شرح داده است. همچنین نگارنده مشایخ تصوف، عالمان، ادیبان، شهریاران و امیران معاصر مولوی را معرفی کرده و قسمتهایی از کتاب را نیز به تبیین صورت و سیرت، آثار و معرفی خاندان مولوی اختصاص داده است.
نام مولانا بنابر قول اغلب تذکرهنویسان محمد و لقب او جلال الدین است و تمامی مورخان او را بدین نام و لقب نام بردهاند. احمد افلاکی از بهاء ولد نقل میکند که «خداوندگار من از نسل بزرگ است» و اطلاق خداوندگار با عقیده الوهیت بشر که این دسته از صوفیه معتقدند و سلطنت و حکومت ظاهری و باطنی اقطاب نسبت به مریدان خود در اعتقاد همه صوفیان تناسب تمام دارد از همین نظر است و به همین مناسبت بعضی اقطاب به آخر و اول اسم خود لفظ شاه اضافه کردهاند.
لقب مولوی نیز که از دیرزمان میان صوفیه و دیگران به این استاد حقیقتبین اختصاص دارد، در زمان خود و حتی تا قرن نهم نیز شهرت نداشته و ممکن است این لقب از روی عنوان دیگر یعنی مولاناءروم گرفته شده باشد.
در منشآت قرن ششم القاب را (به مناسبت ذکر جناب و امثال آنها پیش از آنها) با یای نسبت استعمال کردهاند، مثل جناب اوحدی فاضلی اجلی و میتوان گفت اگر اطلاق مولوی هم از این قبیل بود و به تدریج به این صورت یعنی با حذف موصوف به مولانای روم اختصاص یافته باشد و مؤید این احتمال آن است که در نفحات الانس این لقب به این صورت (خدمت مولوی) به کرات در طی ترجمه حال او به کار رفته لیکن در شرح حال وی نه در این کتاب و نه در منابع قدیمتر، مانند تاریخ گزیده و در مناقب العارفین کلمه مولوی نیامده است.
شهرت مولوی به مولانای روم مسلّم است و به صراحت از گفته حمدالله مستوفی و قول اغلب تذکرهنویسان مستفاد میگردد و در مناقب العارفین هر کجا لفظ مولونا ذکر میشود، مراد همان جلال الدین محمد است. احمد افلاکی در عنوان او لفظ سرالله الاعظم آورده و در ضمن کتاب به هیچ وجه بدین نام اشاره نکرده و در ضمن کتب دیگر هم دیده نشده است. مولد مولانا شهر بلخ است و ولادتش در ششم ربیع الاول سنه ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولانای روم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده، لیکن خود وی همواره خویش را از مردم خراسان شمرده و اهل شهرخود را دوست میداشته و از یاد آنان فارغ نبوده است.
نویسنده در فصل اول به آغاز عمر و دوران کودکی مولوی، القاب او، در فصل دوم به ایام تحصیل او سفر به حلب و دمش و روم و در فصل سوم و چهارم به دوران انقلاب و آشفتگی مولوی پرداخته است. در فصل پنجم وفات مولانا و در فصل ششم و هفتم، معاصران با مولانا و سیرت او ا بررسی کرده است. در نهایت در فصل نهم و دهم به آثار مولانا و خاندان او پرداخته است.
انتشارات نور گیتی این کتاب را در ۲۵۹ صفحه و قیمت ۱۹۵ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما