به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کیمیاگر داستان چوپان جوانی است که پائولو کوئلیو از روی شخصیت اول داستان پیرمرد و دریای همینگوی او را سانتیاگو نامیده است. سانتیاگو جوان درس خوانده ای است که خانواده اش آرزوی کشیش شدنش را داشتند؛ اما او با رؤیای گشتن دنیا چوپانی را برای خودش انتخاب کرد داستان اما جایی آغاز میشود که سانتیاگو رؤیای عجیبی می بیند رؤیایی که در آن کودکی او را به سمت اهرام مصر میبرد و از گنجی مدفون با او سخن میگوید این رؤیا تکرار میشود و پیرزنی کولی هم آن را تأیید میکند. کار به جایی میرسد که سانتیاگو گوسفندانش را میفروشد و رهسپار پیدا کردن گنج میشود. سفر او سفری عجیب و پرماجرا در دل صحراست، سفری که باعث آشنایی او با افراد مختلفی میشود که هر کدام در سرنوشت خود گیر افتادهاند.
گرچه اکنون بیستوپنجمین سالگرد کتاب کیمیاگر است اما این کتاب قدیمی نشده و متعلق به گذشته نیست. هنوز هم این کتاب بسیار سرزنده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «پسر به سمت آسمان رو کرد و با فریاد گفت: تو جادوگر پیر از تمام ماجرا خبر داشتی حتی یک تکه طلا تو صومعه گذاشتی تا من بتوانم به این کلیسا برگردم. وقتی راهب مرا با آن لباسهای پاره دید به من خندیدو نمیتوانستی مرا درگیر این ماجرا نکنی؟»
نشر تیرگان اخیراً «کیمیاگر» را با ترجمه مهتاب غرار در ۱۹۸ صفحه و در ۲۰۰ نسخه عرضه کرده است.
نظر شما