سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، انتشارات شهید کاظمی یک ناشر خصوصی است که تاکنون در زمینههای مختلف، نزدیک به ۷۰۰ کتاب تولید کرده است. ادبیات دفاع مقدس، ادبیات مدافعان حرم، رمان دینی، تاریخی، امنیتی و اطلاعاتی، سفرنامه، مستندنگاری، جهاد تبیین و آثار تربیتی، از جمله موضوعاتی است که در این انتشارات تولید شده است. به مناسبت فرارسیدن شب یلدا، با برخی از آثار این انتشارات آشنا میشویم:
«بهشت من کنار توست»
رمان «بهشت من کنار توست» اثر مریم بصیری، داستان دختری است که زندگیاش با یک رزمنده دوران دفاع مقدس گره میخورد. راضیه در کشاکش زندگی بزرگ میشود و یاد میگیرد چطور در بحبوبه جنگ از خودش و خانوادهاش حمایت کند. راضیه در پی زندگی است و زندگی در پی نشان دادن عجایبش به راضیه.
در بخشی از کتاب آمده است:
«رحمان متوجه صدای پایی شد. شک کرد که صدای پای پیرزن را شنیده باشد، اما گفت: «سلام خانم جان!» راضیه هیچ نگفت دستش را گرفت به در و همانجا ایستاد و نگاهی به حیاط مسجد کرد تا ببیند کسی آنها را دیده است یا نه. رحمان مطمئن شد که صدا، صدای پای خانم جان نیست.
- شمایین راضیه خانوم؟
راضیه تنها توانست جواب سلام رحمان را بدهد و دوباره خاموش بماند سر جایش. چشم دوخته بود به چشمان رحمان که دوخته شده بودند روی زمین. خواست برود که رحمان گفت: «راضیه خانوم ما رو هم حلال کنین ما قصدمون خیر بود ولی آقا ناصر آب پاکی رو ریخت رو دستمون.» راضیه آمد چیزی بگوید ولی نه حرفی برای گفتن داشت و نه زبانش می چرخید تا چیزی بگوید.
رحمان آرام رفت، رحمان بدون عصا رفت و جای قدمهایش بزرگتر از همیشه بر روی برفها جا ماند. سوز سردی میآمد ولی راضیه تکیه بر دیوار ایستاده بود و پردة جلوی در را پیچیده بود دورش و گریه میکرد.»
«یادت باشد»
کتاب «یادت باشد» نوشتۀ محمدرسول ملاحسنی، بهتازگی توسط نشر شهید کاظمی به چاپ صد و شصتم رسید.
این کتاب روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی که در ۲۶ سالگی شهید شد. همسر او، فرزانه سیاهکلی مرادی روایتی جذاب و خواندنی از زندگیشان ارائه داده است.
فرزانه روایت را از کمی پیش از آغاز زندگی مشترکشان آورده است، یعنی زمانی که برای کنکور درس میخوانده و اصلاً به فکر ازدواج کردن با هیچکس نبوده است، اما ماجراهای جالب خواستگاری حمید و فرزانه و اتفاقات بعد از آن است که دل فرزانه را میبرد و جواب مثبتش را اعلام میکند. محمدرسول ملاحسنی تمام خاطرات، اتفاقات و بینش آنها را در یک کتاب گردآوری کرده است و نام آن را یادت باشد، گذاشته است.
«هوای این روزای من»
کتاب «هوای این روزای من» خاطرات تفصیلی امیرحسین حاج نصیری جانباز قطع نخاع و فرمانده تیپ هجومی سیدالشهداء در سوریه است. این کتاب من تنها خاطرات امیرحسین حاج نصیری نیست. این فرمانده بازمانده دست دوستان دیگر را هم گرفته است و خاطرات آنها را نیز با خودش به این کتاب آورده است. این کتاب بیشتر از اینکه خاطرات راوی باشد خاطرات مقاومت در حلب و خان طومان و لاذقیه است. خاطرات ناگفته از مصطفی صدرزاده، محمدحسین محمدخانی و شهدایی که رفتند و خاطراتشان را بردند.
کتاب «هوای این روزای من» به کوشش رقیه کریمی (مترجم کتاب پانصد صندلی خالی) پس از دو سال به سرانجام رسیده است و از کودکی راوی تا حوادث و زندگی پس از مجروحیت وی را در بر میگیرد. این کتاب کمک فراوانی به شناخت دقیق و تفصیلی از مجاهدتهای رزمندگان مدافع حرم دراستان لاذقیه و حلب میکند و مطالعه آن به علاقهمندان شناخت دقیق آنچه در جریان دفاع از حرم در سوریه گذشت، توصیه میشود.
«چشم روشنی»
«چشم روشنی» عنوان کتابی است که توسط کوثر لک نوشته شده است. این اثر روایت داستان همسر شهید از زندگی جانباز شهید سیدجواد کمال است.
کتاب از نثری روان و بیانی صمیمی برخوردار است، بهطوری که مخاطب را در اندک زمانی به خود جذب میکند. «چشم روشنی» شامل نوزده فصل از کودکی همسر شهید، خواستگاری، مراسم عقد، آغاز جنگ در خرمشهر، شرح بیماری و مشکلات همسر، تولد فرزندان، ساخت مسجد در شهرک، خاطرات سفر به حج عمره تا شهادت سیدجواد است. هر فصل در صفحاتی کوتاه تنظیم شده و نویسنده شرح زیباییهای شیرین زندگی جانبازان را با تمام فراز و نشیبهایش با هنرمندی به تصویر کشیده است. در لابهلای این سطور شوخطبعی و اخلاق حسنۀ شهید سید جواد نیز مخاطب را به وجد میآورد. در انتهای کتاب عکسهایی از سیدجواد و خانوادۀ ایشان گنجانده شده است.
«درگاه این خانه بوسیدنی است»
کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» اثر زینب عرفانیان شرح حال زنی از شیرزنان روزهای دفاع مقدس را به تصویر میکشد. «درگاه این خانه بوسیدنی است» از خاطرات یکی از مادران شهدا میگوید. مادرانی که فرزندانشان قد کشیدند؛ مرد شدند و به شهادت رسیدند. فرزندانی که هرکدام در یک دنیا خاطره و کتاب میگنجند. خاطرات فروغ مُنهی که سه پسرش را تقدیم این انقلاب کرد.
در بخشی از کتاب آمده است:
«داغ اینقدر سنگین بود که این بچهها را یادم رفت. چند ساعت در خانه آشوب بود. داداش از زبان بچهها نمیافتاد. اشک میریختند و صدایش میزدند. عزیز برای مرگ محمد صبوری کرد و صدایش به گریه بلند نشد. غم داوود کاسه صبر عزیز را هم پر کرد. دستش را میگرفتم تا خودش را نزند، زهرا بیتاب میشد. زهرا را آرام میکردم، علیرضا سر به دیوار میکوبید.
سراغ علیرضا میرفتم، میترسیدم رسول از غصه دق کند. از اینکه آنطور به بچهها خبر دادم پشیمانم. کاش آن پلاک بدون زنجیر را نشانشان نمیدادم. کاش غم را در دلم نگه میداشتم تا بچههایم جلوی چشمم بالبال نزنند. کاش عزیز را آنطور ناگهانی باخبر نمیکردم. کاش میتوانستم آرامشان کنم. کاش لااقل حاجی بود و دستی به سرمان میکشید. کاش آدمیزاد اینقدر ناتوان نبود. کاش و هزار کاش که گفتن هیچکدام دیگر سودی ندارد.»
«برایم حافظ بگیر»
«برایم حافظ بگیر» نوشته زینب سوداچی، روایتی داستانی از زندگی فرمانده مدافع حرم شهید شعبان نصیری، مشاور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است. حاج شعبان بینشی عمیق، هم نسبت به کشور و هم نسبت به جهان اسلام داشت.
او انواع و اقسام جهاد را تجربه کرده بود؛ از جهاد نظامی تا جهادفرهنگی، از جنگ با تفنگ تا جنگ با زبان. در یگانهای مختلف و سازمانهای متفاوت و شهرستانهای مختلف و خارج از ایران هم به خدمت پرداخت.
کمتر کسی است که تمام ابعاد شخصیتی و کاری ایشان را بشناسد و بداند. او مصداق بارز کلام مقام معظم رهبری بود که درباره شهدا فرمودند: «معروفون فی السماء و مجهولون فی الأرض.»
حاج شعبان از همان دسته بود؛ فرماندهای بزرگ و عالیرتبه، در عین حال خاکی و گمنام. او کسی بود که رئیسجمهور عراق به خوبی او را میشناخت، ولی نیروهایی که کنارش میجنگیدند، از درجه ممتازش اطلاعی نداشتند.
سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» از این شهید عزیز این گونه یاد نمودند: «شهید نصیری از اولیای الهی بود که در جامعهی ما مخفی ماند.»
«کاش برگردی»
کتاب «کاش برگردی»؛ زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید است که توسط محمدرسول ملاحسنی نوشته شده است.
نویسنده این کتاب که قبلاً با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت مینشیند و در صفحات مختلف، نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان میکند.
کتاب «یادت باشد» پنجرهای عاشقانه بود برای از خود گذشتن و کتاب کاش برگردی پنجرهای مادرانه است برای از کجا آمدن. «کاش برگردی» روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست.
اگر با مطالعۀ کتاب «یادت باشد» این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه میشود مانند حمید شد، یا چگونه میشود فرزندی چون حمید تربیت کرد، کتاب «کاش برگردی» را بخوانید. این روایت نهتنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست. مادرانهای برای همۀ نسلهاست. آینهای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشههایشان گذشتند تا ما طعم تلخ ناامنی را نچشیم. این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است.
«لبخند اشک»
مجموعه دوجلدی «لبخند اشک» شامل خاطرات خواهران چهل نفر از شهدای معاصر و شاخص جهان اسلام؛ از کشورهای ایران، لبنان، سوریه، عراق و افغانستان است که توسط فهیمهسادات موسوی نوشته شده است.
این خاطرات از تولد شهدا تا ماجراهای بعد از شهادت بصورت داستانهای جذاب تنظیم گردیده است. البته نویسنده در خلال بازگوکردن خاطرات به بسیاری از رخدادهای تاریخی، سیاسی، اجتماعی و حتی اطلاعات گردشگری پرداخته است. این مجموعه دو جلد ی در هشت بخش: تحت عنوان شهدای دفاع مقدس، شهدای انقلاب، شهدای ترور، شهدای مدافع حرم، شهدای سلامت، شهدای امنیت، شهدای مقاومت و شهدای منا تنظیم گردیده است.
در این کتاب خاطرات خواهران شهدایی چون ابراهیم هادی، حاج ابراهیم همت، شهیدان زین الدین، شهیدان جهانآرا، شهید شیرودی، شهید پلارک، شهید فهمیده، شهید کاوه، شهیدصیاد شیرازی، شهید فخریزاده، شهید عماد مغنیه، شهید حججی، شهیدرکنآبادی، شهید قربانخانی، شهید پاشاپورو… به چشم میخورد.
همچنین نویسنده دلنوشتههایی از همسر شهید مهدی باکری، حسین محرابی، ابومهدی المهندس، دختر شهید موسوی قوچانی و… را نیز در کتاب قرار داده است. در بخش شهدای منای نیز عکس شهید قرآنی محسن حاجی حسنیکارگر به همراه متنی از نویسنده به نگارش در آمده است.
نظر شما