سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیصد و پنجاه و دومین شب خاطره که عصر دیروز در تالار سوره برگزار شد، به روایت پهلوان حاج محمد طالبی و رونمایی از کتاب «میاندار» نوشته احمد مصطفایی اختصاص داشت.
حاج محمد طالبی راوی کتاب «میاندار» در مراسم رونمایی از این کتاب گفت: اگر امر آقا نبود این خاطرات هم مکتوب نمیشد و به خاطر همین امر آقا بود که دکتر مصطفایی و دکتر خاطری که تمام لحظات عمرشان در خدمت اسلام بوده است و دیگر دوستان، همه بسیج شدند و ما را پای این کار کشاندند.
وی افزود: خداوند برای سرباز معطل نمیماند. نیاز به بندگانش ندارد ولی توفیقات رو تقسیم میکند که این بنده، چطور کاسۀ گداییاش را پر کند. چطور از این توفیقات بهره بگیرد. بعد از قبول قطعنامه، وقتی شهید زمانی رسید به ما، گفت من چطور دیگر زنده بمانم؟ جنگ تمام شده و حشمت رفته، مسعود رفته، گریه میکرد و همه را یکی، یکی، اسم میبرد. رفت مشهد و چهار روز از پذیرش قطعنامه، دشمن دوباره حمله کرد. من زنگ زدم گفتم زمانی رو پیدا کنید؛ جنگ شروع شده. و انگار رفته بود از امام رضا (ع) خواسته بود چون در مرصاد شهید شد. من وقتی این خاطره را در محضر رهبر انقلاب تعریف کردم ایشان گفتند: اگر ما نرویم جلوی دشمن را بگیریم، آنها میآیند جلوی در خانهمان را میگیرند. شهید زمانی که در مرصاد شهید شد من با خودم گفتم چرا در شلمچه شهید نشد؟ چرا در مهران شهید نشد؟ چرا اینجا شهید شد؟ پس این طور نیست که اگر کسی جلو برود حتماً شهید بشود. پس باید نوبت ما بشود. آنچه که برای ما مقدر شده است برایمان کنار گذاشته شده است.
وی افزود: ما هر جا میرویم باید از عملیات مرصاد بگوییم. مرصاد یک دریا است که یک قطره از آن هم گفته نشده است. دو برابر کل ایران، استان کرمانشاه شهید دارد. ۵۲ درصدش مردمیاند. مثل غزه، بی رحمانه آمدند، زن و بچه و پیر و جوان را زدند. در اسلام آباد ۱۳۷ نفر شهید دادهاند. سر پل ذهاب ۷۰ نفر. کرمانشاه ۱۱۷ نفر و چطور دشمن سد شد؟ عوامل متعددی بود. یکی از موثرین سدهای مقابل دشمن و منافقین، بچههای لشکر سپاه بدر بودند. اینها از کجا آمده بودند؟ اینها را در عملیاتهای مختلف، اسیر کرده بودیم. گفتند ما شیعهایم، مسلمانیم. صدام ما را به زور آورده است. ما میخواهیم با اینها بجنگیم. و شدند سپاه بدر. اینها سختترین عملیاتها را انجام میدادند. خداوند به اینها توفیق داد که مجاهد شوند. و یک عده منافق رفتند از صدام پشتیبانی و مملکت را رها کردند. الان موقعیت این دو گروه کجاست؟ الان شهدای بدر در مشهد هستند اما منافقین کجا هستند؟ آیا یک خانواده منافق میآید به فرزندش افتخار کند؟ این عزیزان سپاه بدر در تنگه اسد، ۱۰۹ نفر شهید دادند. یکیشان تعریف میکرد که بعد از اینکه ما در منطقه شهید دادیم به ما هدیه دادند. گفتم چه بود؟ گفت بعد از مرصاد، امام ما را به ملاقات پذیرفت. به دیدار امام رفتیم و امام به ما یک مژده داد. گفت مجروحین و جانبازان شما شهید هستند. و این ۱۰۹ نفر ما، شد ۱۱۳ نفر. حالا چطور شد اینها در مرصاد شرکت کردند؟ اصلاً لشکر بدر در جنوب مستقر بودند. منافقین حمله را از جنوب آغاز کردند. تا پادگان حمید آمدند. لشکر بدر که جنوب بودند دو گردانش را به آنجا فرستاد. رزمندههای عراق آمدند به سپاه ایران پیوستند. خدا برای کارش لنگ نیرو نمیماند. باید زرنگ باشیم و از فرصت استفاه کنیم. امروز ۳۰-۴۰ سال گذشته است و هر جا نگاه میکنیم یک خاطرات طلایی قشنگ است که دیگر تکرار نمیشود. فرصتاش دیگر پیش نمیآید. وقتی فرصت پیش میآید باید استفاده کنیم.
احمد مصطفایی نویسنده کتاب «میاندار» در ادامه گفت: اندیشه، زمانی که در قالب نوشتار در میآید، ماندگار می شود و چه خوب که نوشتاری، در قالب هنر خودش را جاودانه کند. محمد طالبی برای نسل بعد از جنگ، نماد یک اندیشه و تفکر است. محمد طالبی برای ما یک پدر معنوی و یک مکتب است. این میاندار دوران دفاع مقدس به دفاع مقدس ختم نشد و همچنان این رودخانه زلال بعد دفاع مقدس جاری است و نهالها را سیراب می کند. دلیل این ادعای مرا در کرمانشاه میتوان دید. حاج آقا نماز مغرب و عشا را که می خوانند، بعد از نماز، تشریف میبرند پایین مسجد و ۱۵۰ نفر، نوجوان و نونهال و سالخورده کنار این مرد بزرگ ورزش می کنند. این یعنی این تفکر زنده است. زمانی که یک هیأتی برگزار میشود، بدون اغراق ۱۰ هزار نفر از جوانان کرمانشاهی در آن شرکت می کنند و مداحان مطرح کشور با افتخار و اکثراً بدون چشم مالی داشت در آنجا ادای دین میکنند و این یعنی این میانداری در عرصه فرهنگ و ورزش جریان دارد. بنده به عنوان شاگرد کوچک این مکتب، بر خود واجب دانستم که کار ناتمام دوستان را تمام کنم. چون خیلی از دوستان تلاش کردند که با حاج آقا بنشینند مصاحبه کنند اما نشد. روزی و قرعه به نام من افتاد. ما دو سری مصاحبه گرفتیم قریب به ۴۰ ساعت. آن هم در چه شرایطی. بعد از نماز مغرب و عشا. ساعت هفت میشد ۹ و ۱۰. خانه حاجی مملو از مهمان بود. و تا یک و دو نصف شب، معمولاً کسی از خانه حاجی بیرون نمیرود. ما گاه و بی گاه در این خانه بزرگ شدیم. اصلاً این منزل پر برکت، مثل یک موکب دائمی است. به لطف خدا، سفره همیشه گسترده و فکر میکنم اکثر دوستان، طعم املتهای خاج خانم را چشیدهاند و برای همه ما خاطره است. ۴۰ ساعت مصاحبه در آن شرایط گرفتیم و یک لطفی که خدا به ما کرد، بیماری کرونا بود که توفیقی برای ما شد. خیلی از هیأتها و خیلی از مساجد تعطیل شد اما هچنان این مسجد پر جمعیت، نمازهای پنج گانه را برگزار میکردند. ولی فراغتی برای حاج آقا حاصل شد که وقت داشت و بعد از ظهرها مینشستیم سه چهار ساعت گفتگو میکردیم. از سال ۹۸ شروع کردیم و تدوین اولیه کتاب که تمام شد و رفتیم برای موضوع چاپ کتاب. با مشورتی که گرفتیم قرار شد که سوره مهر کار کند و امروز بعد از پنج سال این خاطرات به انتشار رسیده است.
در این مراسم با حضور عیسی زارع پور وزیر ارتباطات، سردار سرتیپ اسدالله ناصح، سردار محمدحسین سپهر، حجت الاسلام قمی رئیس سازمان تبلیغات، محمدمهدی دادمان رئیس حوزه هنری و افشین زارعی، رئیس حوزه هنری کرمانشاه، برگزار شد و به دست ایشان از محمدطالبی و همسرش تجلیل شد.
نظر شما