یکشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۸
شهدای معروف به حر انقلاب کم نداریم

مرتضی احمر؛ نویسنده گفت: شهید ابوالفضل صفایی از شهدای معروف به حر انقلاب هستند یعنی روش و منشی را قبل از شهادت داشتند اما مسیرشان را تغییر دادند و در نهایت به جبهه می‌رود و شهید می‌شود.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مرتضی احمر نویسنده کتاب‌های «متولد زندان»، «آرامش»، «آخر رفاقت»، «نفر پنجم»، «خاک پای قدم‌هایت» در حوزه دفاع مقدس است که به تازگی هم کتاب «خوش به حال میرزا» را به رشته تحریر درآورده است.

کتاب «خوش به حال میرزا»، روایت شهید ابوالفضل صفایی است که یکی از لات‌های معروف قم بود و خلاف‌های مختلفی را انجام داده بود. او در یک از روزها که چاقوکشی کرده بود از ترس ماموران به سمت کوه خضر قم که آن زمان بسیار دور از قم بود فرار می‌کند و پس از آن به‌واسطه اتفاقات و عنایاتی که شامل او می‌شود، مسیر زندگی‌اش تغییر پیدا می‌کند. درباره همین کتاب گفت‌وگویی داشتیم با مرتضی احمر نویسنده این کتاب که در ادامه می‌خوانید:

- چه شد که تصمیم گرفتید قصه زندگی این شهید را روایت کنید؟

شهید ابوالفضل صفایی از شهدای معروف به حر انقلاب است؛ یعنی روش و منشی را قبل از شهادت داشته است اما مسیرش را تغییر داده و در نهایت به جبهه می‌رود و شهید می‌شود. مثل شهید ضرغام در تهران یا علی ماشاءاللهی در قم. این ویژگی برای من جالب بود. بعد که با خانواده او صحبت کردم، جذابیت بیشتر شد و تصمیم گرفتم داستان زندگی این شهید را روایت کنم. با قصه‌ای که در زمان حال روایت می‌شود و تلفیقی از زمان حال و گذشته است. شخصیت این شهید نکات جالب و ریزی دارد که در کنار لات بودند مخاطب را زده یا منزجر نمی‌کند و دوست داشتنی است. این قصه یک قصه سه خطی نوجوانی است که به اعتیاد مبتلا شده و به روانشناس مراجعه می‌کند و روانشناس این شهید را به او معرفی می‌کند. بحث شیخ جعفر قمی در مصاحبه‌ها آمده بود و من خیلی مطمئن به صحت آن نبودم و احتمالی بوده که این شهید پیش او رفته باشد احتمالات دیگری هم در قصه بوده از جمله نظر کردن امام زمان به او چون تغییر این شهید دقیقاً بعد از نیمه شعبان بوده است.

- نمونه این شخصیت‌ها را در این دوران و جامعه الان می‌تواند دید؟ می‌توان با شخصیت ارتباط برقرار کرد؟

دنبال این بودم که در کتاب امید به خدا را منتقل کنم. بحث ناامید نشدن از برگشت به درگاه خداوند را با نمونه‌ای واقعی مطرح کنم. دنبال این بودم که این را اثبات کنم که هر چقدر هم به دلایل مختلف نوجوان‌ها و جوان‌ها به سمت خلاف کشیده شده‌اند و از خداوند دور شدند اگر تصمیم گرفتند به راه راست برگردند ناامید نشوند چراکه حتماً خدا به آن‌ها در این مسیر کمک خواهد کرد، فقط باید بخواهند. شهید صفایی نمونه این افراد است. حالا چه رگه‌ای در او بوده چه دعایی پشت او بوده است که این گونه شده خدا می‌داند. در جامعه ما هم همیشه وجود داشته و دارد و این قصه قابل تکرار است. بحث امیدوار بودن و نا امید نشدن است.

شهدای معروف به حر انقلاب کم نداریم

- این شهید چطور لاتی بوده که بر سر دوراهی قرار می‌گرفته است؟ همیشه برای خلاف دو دل بوده است؟

شهید صفایی در عین اینکه لات بوده مرام خاصی هم داشته است. لات‌های قدیم یک نوع مرام خاصی داشتند، یک خط قرمزهایی داشتند، به طور مثال کسانی که از سمت کسی آزار و اذیتی می‌شدند یا به ناموس کسی تعرض می‌شد، نزد این شهید می‌آمدند و درخواست کمک می‌کردند. در واقع خیلی از دعواهای این شهید سر این مسائل بود و به نوعی می‌توان گفت مرام پهلوانی هم داشت، شاید مسیر را اشتباه می‌رفته و اشتباه فکر می‌کرده و به ناگاه آن ذات خوبی درونی کمکش کرده است. حتی این شهید با وجود اینکه اعتیاد داشت، اهالی محل به او اعتماد داشتند و اگر مسافرت می‌رفتند خانه خود را به او می‌سپردند. البته اعتیاد هم به خاطر انتقامی بوده که از او گرفتند و خود خواسته نبوده است.

- با توجه به اینکه اینکه کتاب «خوش به حال میرزا» بسیار مورد استقبال نوجوانان و جوانان بوده، نویسنده‌ها برای نسل جدید که جنگ را درک نکردند چه کاری می‌توانند کنند که با شهیدان آشنا شوند و ارتباط بگیرند؟


باید یک ذهنیتی را در ذهن بچه‌های دهه ۸۰ جا بیاندازیم؛ اینکه شهدا هم مثل ما بودند فقط با یک انتخاب درست مسیر درست را انتخاب کردند اگر بتوان این را به نسل جدید خوب فهماند و این شهدا همانطور که بودند بدون اغراق و بزرگنمایی معرفی شوند و نوجوان حس کند این شهید هم مثل اوست و با او رفاقت کند، او را دور از خود نبیند، فکر نکند این شهید از فضا آمده بوده کاملاً ارتباط می‌گیرد. نمونه جدید و بارز آن شهید آرمان علی‌وردی و شهید حججی هستند که بچه‌های دهه هفتادی و هشتادی بودند اما مسیر را خوب شناختند.


من در کارهایم سعی می‌کنم یک قدم جلو تر بیایم و شهید را در قالب داستانی که برای امروز است معرفی کنم، یعنی نوجوان را یک قدم جلوتر بیاورم و راه الگو گرفتن از شهید را نشانش دهم و بگویم به این شکل از شهید الگو بگیرید حالا هر کسی از جنبه دید خود الگو می‌گیرد.

- مستندنگاری که پررنگ‌تر شده ادبیات گویا جای خود را از دست داده و همه نویسنده‌های دفاع مقدس به سمت خاطره‌نگاری یا مستندنگاری رفته‌اند. چرا این اتفاق افتاده و آیا این آسیب است؟

نمی‌شود گفت ادبیات جای خود را از دست داده چون هنوز رمان جای خود را دارد اما چیزی که مشهود است این است که در بحث مستندنگاری شتاب بیشتر شده است چون کمی از نوشتن رمان آسان‌تر است. همچنین مخاطب و بازار، بیشتر مستند را می‌پذیرد و طبیعتاً ناشر هم سراغ سوژه‌هایی می‌رود که بیشتر خواننده دارد. مخاطب هم داستان‌های واقعی‌تر را بیشتر می‌پسندد.


در این کتاب، هم بحث خاطرات هم رمان تلفیقی صورت گرفته است یعنی واقعیت حقیقی و آنچه که وجود دارد، در قالب داستان بیان شده چون گاهی اگر بخواهیم شهیدان را روایت کنیم که اطلاعات کمی از آن‌ها داریم یا در برخی موارد معذوریت داریم برای گفتن آن، این روش بسیار خوب است.

- برخی از محققان با گونه خاطره داستان مشکل دارند و می‌گویند یا خاطره یا داستان نظر شما چیست؟

بله این گونه در ادبیات پایداری مخالفان خود را دارد؛ اما گاهی درباره همه شهیدان به خصوص شهیدان دفاع مقدس که از آن‌ها فاصله گرفتیم و اطلاعات و خاطرات شبیه به هم و کم است. غیر از این راه خاطره داستان راهی نیست. در بحث تاریخ اسلام هم همین است یک قصه تاریخی را برمی‌دارند و از آن داستان می‌نویسند و یا فیلم می‌سازند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها