چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۱
امروز ظهور کربلا در قدس است

گروه بین‌المللی هندیران، نشست ادبی «غزه تنها نیست» را در پیام‌رسان اجتماعی بله برگزار کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیدمسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی در ابتدای این نشست ادبی که شامگاه دوم آبان با حضور جمعی از اهالی اندیشه و قلم کشورهای حوزه ایران فرهنگی برگزار شد، طی سخنانی گفت: از جمله دلایل تشکیل دولت اسرائیل توسط غرب در فلسطین یکی رهایی مردم مسیحی اروپا از دست یهودیان بود که اختلافات مذهبی و سیاسی زیادی با هم داشتند و دیگر مدیریت و تسلط بر منطقه خاورمیانه و مداخله در آنجا به وسیله حضور دائمی نیرویی دست‌پرورده در این منطقه بود.

وی تاکید کرد: هرچند سکوت شرم‌آور و خاموشی مدعیان حقوق بشر در قبال کشتار و نسل‌کشی‌های مستمر فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها از آغاز تشکیل این رژیم جعلی و نامشروع تا اکنون بر کسی پوشیده نیست اما شدت قبح کشتار دسته‌جمعی و جنایات هولناک این رژیم کودک‌کش در غزه و بمباران بیمارستان المعمدانی به گونه‌ای بود که انکار این فاجعه بزرگ بشری توسط هیچ‌کس و به هیچ وجه امکان‌پذیر نبود و نخواهد بود، به گونه‌ای که حتی سازمان‌ها و مقاماتی همانند جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، شارل میشل، رئیس شورای اتحادیه اروپا، امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، رهبر حزب کارگر انگلیس، نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا و وزارت خارجه کشورهای آلمان و اسپانیا جهت حفظ ظاهر مجبور به محکوم کردن این جنایت آشکار و این فاجعه بزرگ بشری شدند.

علوی‌تبار افزود: آنچه باعث استمرار اشغالگری رژیم اسرائیل و سلاخی و آوارگی دائمی و روزافزون مردمان مظلوم فلسطینی شده، در وهله اول حمایت تمام و کمال برخی از کشورهای غربی به‌ویژه کشور آمریکا از جنایات هولناک این رژیم، سپس سازشکاری ننگ‌آمیز دولت های وابسته و بی‌اختیار عرب منطقه و خیانت و سکوت این کشورها در قبال مردم و آرمان‌های فلسطین است که البته در دهه‌های اخیر با اتکا به جمهوری اسلامی ایران و تشکیل نیروی اسلامی و پرقدرت محور مقاومت، ارکان وجودی و ماهیت رژیم صهیونیستی هر روز ضعیف‌تر و به نابودی نزدیک‌تر شده است

در این نشست شاعرانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، امیر عاملی، سیدمسعود علوی‌تبار، محمدعلی یوسفی، سیدمهدی بنی‌هاشمی‌لنگرودی، نغمه مستشارنظامی، حمیده پارسافر، مهسا ایمانی، خدیجه دیلمی، سارا عبداللهی‌فر، فاطمه نانی‌زاد، لیلی حضرتی، سمانه رحیمی، فائزه زرافشان، ساراجلوداریان، و فاطمه ناظری حضور داشتند و جدیدترین سروده‌های خود را در رابطه با مظلومیت غزه و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی ارائه دادند که برخی از آنها را با هم مرور می‌کنیم:

شعر علیرضا قزوه

جنازه‌ها مصراع های شعرند

غروب، پرتقال خونی له شده ست

و هزار ترکش

بر گیجگاه ماه نشسته ست

صبح اسب سپید بی‌سواری ست

گلابگیران خون است

و سرهای بریده

یکی یکی به شیشه‌های گلاب تبدیل می‌شوند

به دار کشیده‌اند ناقوس‌ها را

ستارگان کوچک

دنبال مادرانشان می‌گردند

در چشم‌های ساکت طفلان غزه

چقدر باران و شعر ته‌نشین شده است

و این جنازه دختری به نام اسماست

نامش را هفت بار بر بدنش نقاشی کرده بود

بدون آنکه دنیا بداند

اسماً، اسماالحسنی ست

و کودکان غزه

شاعران فردایند

تمامشان از معراج آمده بودند

و صداشان در زیر خاک

تا هنوز

سمفونی بلند بیداری ست

آنها نمرده‌اند

تنها خودشان را به خواب زده‌اند

شاید دارند قایم باشک بازی می‌کنند و

سرود دسته‌جمعی می‌خوانند

اگرچه غیر سلیمان و باد و شاعران

کسی صداشان را نمی‌شنود

اینجا گل‌ها به سن تکلیف نرسیده

پرپر می‌شوند

اینجا به دور ماه سیم خاردار کشیده‌اند

اینجا به دور صداها سیم خاردار کشیده‌اند

کلید شهری را به دریا انداخته‌اند

در بندری بی‌کشتی

با کشتی‌هایی از اشک ستارگان

و زخم‌ها فانوس‌های دریایی‌اند

سحرگاهان ماه

چون جنازه‌ای باد کرده

نگاه می‌کند به شب غزه

به بیمارستان المعمدانی

در زیر خاک چقدر چراغ قوه چشمان کودکان

روشن خاموش می‌شود

و غزه

سر بریده کودکان است

افتاده در کنار آیینه‌ای شکسته

و پریزیدنتی

سیگار صبحگاهی‌اش را

در چشم کودکان غزه خاموش می‌کند

خروس‌ها دیگر نمی‌خوانند

پدر دنبال دستگیره در می‌گردد

درهای دربه‌در

خم شده‌اند در درگاهی

بخواب کودک من

کودک نمی‌خوابد

به جای گریه حتی قهقهه می‌زند

ستاره‌های شامگاهی از فراز کوه برآمده‌اند

و قبه الصخره قهقهه طفلان است

نگاه کن

غزه دوباره کمی لاغرتر شده است

اما با صورت استخوانی‌اش می‌خندد

شبی گذشت که محشر بود در زیر خاک و خاکستر

شبی گذشت و غزه کوتاه نیامد

و شیشه‌های شکسته می‌خندند

خروس‌ها می‌خندند

باران‌ها می‌خندند

حتی جنازه‌ها و آوارها با هم قهقهه می‌زنند

**

چشم‌ها را ببندید

در غزه شب می‌شود

جاسوسان و غاصبان و مافیا بیدار می‌شوند

امشب دوباره به کدام زخم

شلیک می‌کنند؟

شعر رضا اسماعیلی

قدس است به فتنه مبتلا، بسم الله

ای خیل مجاهدان! به پا، بسم الله

امروز ظهور کربلا در قدس است

برخیز به شوق کربلا، بسم الله

شعر سیدمسعود علوی‌تبار

من دردم و نام غزه را از من پرس

فریاد مدام غزوه را از من پرس

من آهم و من سوزم و من شعله غم

اندوه تمام غزه را از من پرس

شعر محمدعلی یوسفی

بمب از پی بمب آمد و موشک، هیهات

شد غرقه به خون هزار کودک، هیهات

کو دخترکم؟ عروسک زیبایم

ویران شده دنیای عروسک، هیهات

شعر حمیده پارسافر

کمی هذیان و تب در سینه دفتر به جا مانده

قلم گنگ است و از شعرم، فقط جوهر به جا مانده

تو آن سیمرغ قاف دوردست آرزوهایی

چرا از تار و پودت خاک و خاکستر به جا مانده؟

چنان خمپاره‌ها در استخوان‌هایت فرو رفتند

که در گوشم صدای پتک آهنگر به جا مانده

به تیر ِ هیچ صیادی تنت پرپر نخواهدشد

اگرچه در قفس بعد از تو مشتی پر به جا مانده

چه سِرّی در نهان دارند این شب‌های سردرگم

که در تفسیرشان، لب‌ها «هُوالَابتر» به جا مانده

تمام عمر، در من جاری است این رنج ِبی‌پایان

که از پروانه‌هایت، شعله‌ای پرپر به جا مانده

تنی این سو و آن سو سر به جا مانده است بر خاکت

و هر سو مادری با چشم‌های تر به جا مانده

به روی کودکانت آب را هم بسته‌اند آری

هنوز از کربلا یک جلوه دیگر به جا مانده

شعر سمانه رحیمی

دیدم به چشم خویش جولان ستم را

بارانِ ظلم بی‌امان و دم به دم را

دیدم هجوم وحشی کفتارها را

شرم سکوت و خفت سرهای خم را

ای سازمان بی‌رگ و بی‌ریشه کافیست

دیگر زمین بگذار این کهنه قلم را

بگذار دنیا یک نفس آرام باشد

تا کی بخواند غزه آواز عدم را

بگذار تا در بر بگیرم بار دیگر

قنداقه خونین طفل کوچکم را

باید برایش باز لالایی بخوانم

بردارم از چشمان او آوار غم را

تا صبح پیروزی فقط یک گام مانده

ای نور حق یاری رسان این یک قدم را

خورشید می‌تابد دوباره بر فلسطین

با خاک یکسان می‌کند کاخ ستم را

تنها تو را داریم پس نشکو الیکَ

تعجیل کن یارب ظهور منتقم را

شعر فاطمه نانی‌زاد

صدر اخبار غم، فلسطین است

صحبت از قبله نخستین است

صوت قرآن به گوش می‌آید

چه صدایی چقدر غمگین است

شاخه‌های شکسته زیتون

آیه‌ها، آیه‌های والتین است

کوچه‌ها در روایت فتحند

خانه‌هایی که طور سینین است

دست‌ها در تلاطم فریاد

چشم‌ها خوشه‌های پروین است

کودکان زخم‌خورده و معصوم

مکر اهریمنان چه ننگین است

آتش و دود، خون و خاکستر

صورت خاک خسته، پرچین است

صبح صادق دمیده خواهد شد

شب پایانی شیاطین است

می‌رسد آن امان جان و جهان

مرد موعود قصه‌ها این است

شعر سعیده کرمانی

امروز کمی کودک من شد خندان

بهتر شده بود بعد از آن بمباران

رفتم دو دقیقه زود هم برگشتم

کو کودک و کو دکتر و بیمارستان؟

شعر سارا عبداللهی‌فر

ای قدس پیام سرخ داری امروز

گلبانگ ظهور و اقتداری امروز

از نام علی به لرزه آید صهیون

آماج ستیزِ، بی‌قراری امروز

از خونِ شهید لاله روید بسیار

خورشید ظفر اُمید، در هر پیکار

کابوس قیام خون گرفته دشمن

ای قدس هوای گریه دارد تکرار

پریشان شد زمین از لاله قدس

به دامن نقش غم زد هاله قدس

گرفته در بغل تابوت گل را

که بارد آه از هر ناله قدس

شعر فائزه زرافشان

صداتو به ناحق بریدن ولی

زبون نگاه تو گویاتره

ببین هر چی فریاده از حنجرِ

پر از خون یک غنچه‌ی پرپره

اگه سر رو بالشت خیس می‌ذاریم

اگه قلبامون مثل نارنجکه

واسه برق چشمای معصومیه

که از گوشه‌شون اشک و خون می‌چکه

یه جایی توی ضجه‌ها گم شده

صدای خوش و خرم خنده‌هات

خودم گم شدم بس که گشتم عزیز

تو ویرانه‌ها دنبال ردّ پات

کی می‌فهمه که لرزش اشک تو

داره کاخ ظالم رو می‌لرزونه

کی می‌دونه خشکی لب‌های تو

داره ریشه ظلمو می‌خشکونه

غبار غمت مثل باروتیه

که اسرائیلو شعله‌ور می‌کنه

ما فرزندای عباسیم که تو جنگ

دل عاشقش رو سپر می‌کنه

محاله که ما تن به ذلت بدیم

یا پیروز می‌شیم یا می‌میریم

نه خوابه، نه رویا، حقیقت اینه

که بیت‌المقدس رو پس می‌گیریم

شعر لیلی حضرتی

وقتی نگاه سبز تو را دار می‌زدند

صد یاکریم مرگ تو را جار می‌زدند

نقشی برای بال پرنده برای تو

سمت تمام پنجره دیوار می‌زدند

حتی پرندگان قفس مانده غریب

در ساحل نگاه شما زار می‌زدند

در کوچه‌های شهر شما مردمی عجیب

با پنجه‌های خون به رگ تار می‌زدند

خون می‌چکید از رگ شهر شما و باز

بر زخم‌های کهنه به تکرار می‌زدند

از زخم‌های تیره ناگفتنی که باز

بر آشیان کودک بیمار می‌زدند

وقتی نگاه سبز تو را دار می‌زدند

صد تازیانه بر دلم انگار می‌زدند

شعر سارا جلوداریان

در این خاک مقدس، دفن کردی باغ زیتون را

تو با چشم خودت دیدی، لبالب غزه در خون را

تو با چشم خودت دیدی که روح عشق را کشتند

الهی هیچ لیلایی، نبیند داغ مجنون را

چه فرقی بود، بین روز روشن با شب تاریک

که زیر شعله خورشید، حس کردی شبیخون را

میان تلی از باروت و آتش، طاقت آوردی

طبیبی نیست تا درمان کند این زخم گلگون را

چنان وابسته‌ات هستم که در پای تو می‌ریزم

شکوه کوه الوند و خروش شط کارون را

من از ویرانه‌های دولت فرعون، فهمیدم

که دست غیب، یاری می‌کند موسی و هارون را

دوباره در پناه آسمان‌ها، خانه می‌سازی

دوباره روی ایوان می‌نشانی، ماه گردون را

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها