«مرگ در ایران»، سفرنامه اولین عکاس و جهانگرد سوییسی که قدم به ایران گذاشته، به فارسی ترجمه و منتشر شد. نام «مرگ در دوردست» برای نسخه فارسی این کتاب برگزیده شده است. آنهماری شوارتسنباخ در این اثر سفر خود را به ایران (در سال ۱۹۳۳ میلادی، (زمانی که دختری ۲۵ ساله بوده) شرح میدهد.\
این کتاب شرح سفر ماجراجویانه نویسنده جوانش به ایرانی دستخوش آشوب است. درست در زمانی که پهلوی اول در ایران به قدرت رسیده، فرمان «کشف حجاب» داده و کلاه شاپو را برای مردان اجباری کرده است.
شوارتسنباخ نام «مرگ در ایران» را برای این کتاب برگزیده است که نشان از مرگ دوست ایرانی او در سفرش به ایران دارد؛ اما ناشر ترجمه فارسی برای پیشگیری از سوءتفاهم خواننده ایرانی نام «مرگ در دوردست» را بر روی جلد این کتاب درج کرده است.
این نویسنده سوییسی، شرح سفر ماجراجویانهاش به ایران را با یک یادداشت آغاز کرده و در ابتدای آن نوشته است: «این کتاب چندان دل خواننده را شاد نخواهد کرد. حتی مثل کتابهای غمانگیزی هم نیست که اغلب تسلی بخش خاطر خوانندگان است. زیرا بسیاری باور دارند که با تحمل صادقانه رنج، بهرهای اخلاقی خواهند برد.» و پایان یادداشت کوتاهش اینگونه است: «گاهی باید به همین دردهای تلخ چسبید، درد غربت و پشیمانی، اما دیگر مفهوم گناه خود را نمیفهمیم. بیهوده به آغاز کار میاندیشیم. (چه کسی مرا به این راه کشانده است؟)، باید بار دیگر بی هیچ اجباری از خواب غفلت بیدار شد و هیچگاه نباید چنین هراسی را ستود. ب این سان باید دم نیک بختی جهان را حس کرد. بار دیگر باید زیست.»
نام این کتاب و یادداشت نویسنده آن آکنده از حس ناامیدی است. وی زمانی که به ایران سفر کرد از تب مالاریا رنج میبرده و سایه اعتیاد به مخدرهای مسکن در کتاب او مشهود است.
فیروزآبادی (مترجم این کتاب) موخرهای برای «مرگ در دوردست» تحریر کرده و در آن به زندگی و آثار شوارتسنباخ پرداخته است. او درپایان این موخره چرایی انتخاب ایران توسط نویسنده برای سفری پرماجرا را اینگونه تشریح میکند: «اما چرا ایران؟ چرا این سرزمین دوردست را برای سفر برمیگزیند؟ بیشک دلیل این امر بکر بودن این سرزمین و فاصلهی آن با دنیای غرب در گذشته است. افزون بر منظرههای شگرف طبیعی، زندگی مردم با باورهای دینی به وجود خداوند احد و واحد و تقدیر است که سبب میشود مردم مشرق زمین مرگ را چون مرحلهای از کمال و رشد انسانی بدانند. در حالی که برای مردم خسته و گریزان از پوچی اروپا، این نزدیکترین مرحلهی زندگی خود را پیوسته پر رمز و راز و ابهام آمیز بوده است. داستان «مرگ در ایران» از این دیدگاه شاید واگویهی تنهایی انسان مدرن اروپایی باشد در اوج نهیلیسم.»
این کتاب ۱۴۱ صفحهای را نشر شهاب در شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و با قیمت ۲۵۰۰ تومان روانه بازار نشر کرده است.
دیگر کتاب این نویسنده با نام «همه راهها باز است» هم توسط همین ناشر با ترجمه مهشید میرمعزی منتشر شده است.
«همه راهها باز است» داستان سفر ماجراجویانه نویسندهاش به افغانستان را نقل میکند. شوارتسنباخ، ۷۰ سال پیش در سال ۱۹۳۹ میلادی، از ژنو سوار اتومبیل شد و همراه دوستش از راه ایران به افغانستان سفر کرد. آنهماری در این سفر، شاهد مناظر و اتفاقاتی بوده که آنها را «سرمست کننده» و «تهدید آمیز» خوانده است.
کتاب شعرگونه «همه راهها باز است» حاصل سفر اوست. نسخه ویرایش شده این رمان پس از نزدیک به ۷۰ سال با عنوان «Alle wege sind offen» در سوییس منتشر شد و اکنون ترجمه فارسی این کتاب در ایران نیز چاپ شده.
معرفی کاملتری از این کتاب در بخش «عناوین مرتبط» این صفحه در دسترس است.
شوارتسنباخ کیست؟
آنهماری شوارتسنباخ در سال ۱۹۰۸ میلادی در ژنو متولد شد. تنها ۲۳ سال سن داشت که در رشته تاریخ و ادبیات مدرک دکترا گرفت. از آن پس بود که ماجراجوییهای او شروع شد. او ابتدا در سال ۱۹۳۳ و در ۲۵ سالگی به عنوان روزنامهنگار سفری طولانی را به مشرق زمین آغاز كرد. ترکیه، روسیه، سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، ایران و افغانستان را با اتومبیل و قطار زیر پا گذاشت و گزارشهای مطبوعاتی و عکسهایی دیدنی برای مجلات سوییسی تهیه كرد.
او چهار بار به ایران سفر کرد. بار اول در سال ۱۹۳۴، با قطار و از طریق ترکیه. در اولین سفرش به نقاط مختلف ایران سرک کشيد و همراه با یک باستانشناس آلمانی در ری به تحقیق پرداخت.
سفر دومش به ایران در پاییز همان سال و باز هم از طریق قطار صورت گرفت. در همان سفر عاشق یک دیپلمات فرانسوی شد و در تهران با او ازدواج كرد. زندگی به عنوان همسر یک دیپلمات او را راضی نمیكرد و در اکتبر ۱۹۳۵ ماجراجویی را از سرگرفت. دوباره به سوییس رفت. سه سال را در اروپا و امریکا سیاحت كرد. سپس یک همسفر خوب به نام الا مایلارت پیدا كرد و دو نفری در سال ۱۹۳۹ با اتومبیل به ایران و افغانستان سفركردند.
زندگی پر ماجرای شوارتسنباخ، خیلی ساده به پایان میرسيد. او در ۱۵ نوابر ۱۹۴۲، در سن ۳۴ سالگی بر اثر تصادف با دوچرخه جان باخت!
کتابهای او مدتی به فراموشی سپرده شدند؛ اما انتشار دوباره آنها از سال ۱۹۹۳ میلادی آغاز شد و ترجمههای مختلف از آثار او همچنان ادامه دارد.
نظر شما