اصفهان- دومین نشست خوانش متون مشاهیر تختفولاد با محوریت نقد و بررسی کتاب «نقد فلسفه داروین» برگزار شد.
در این نشست محمدحسین غفوری، پژوهشگر دین و فلسفه، گفت: انواع و اقسام مواجهه از سوی علما با نظریه داروین وجود دارد که یک دسته نقلی است و از آیات و روایات استفاده میکنند که کارکرد این مواجههها غالبا درون دینی است. دسته فرادینی آن، بررسی توحید و این مسئله است که نظریه داروین با توحید سازگاری ندارد.
وی افزود: دسته سوم میگویند اصلا این پیشفرض که هر آنچه طبیعی است و هر آنچه توسط علوم کشف میشود و ما به فرایند یک مسئله آگاهی پیدا میکنیم از یَد قدرت الهی خارج میشود، غلط است.
غفوری پیشفرض دیگری را مطرح و بیان کرد: چه کسی گفته هر آنچه نمیفهمیم، کار خداست؟ و هر آنچه خودمان میفهمیم، دیگر ربطی به خدا ندارد؟ با این پیشفرض، مسئله خدا و علوم این میشود که هر قدمی که علوم طبیعی به سمت کشف قوانین عالم برمیدارد، خدا یک قدم باید از تدبیرگری و خالقیت عقب برود. در واقع در این پیشفرض، جایگاه خدا فقط امور غیبی و اعجازگونه و در واقع آنجاست که ما هیچ چیزی از آن نمیفهمیم؛ چه کسی گفته است خدا محبوس در جهلها و ندانستنهای بشر است؟
وی در ادامه بیان کرد: مولف در کتاب میگوید «شأن خداوند اجل است از اینکه هر فلسفهای آن را رد کند و اینکه نظریه نشو و ارتقا(نظریه داروین) هر چقدر هم درست باشد، باز ما را از کردگار بزرگ بینیاز نمیکند». کاری که مولف در بخش اول کتاب کرده است، این است که تک به تک نظرات داروین را میآورد و در همان سطح مثال نقض میآورد و در واقع به شکل جدی مواجهه میکند؛ اما در بخش دوم کتاب، به شکل اثباتی به یک سری از براهین کلامی و گاه فلسفی میپردازد.
غفوری ضمن بیان اینکه از نظر مولف نظرات داروین جایگاه مهمی دارد گفت: او نمیخواهد روبهروی داروین بایستد و آن را کلا رد کند؛ بلکه میگوید این نظریه ارزشی دارد و اگر متاخرین از نظرات داروین برداشت غیرالهی نمیکردند، این دینداران بودند که میتوانستند نظرات او را به جایگاه اصلی و مهم خود برسانند.
وی ادامه داد: بحث اصلی این است که شارحان داروین با تجاوز از بحث تجربی به بحثهای عقلی، میخواهند انسان را در جرگه حیوانات قرار دهند. مولف کتاب میگوید اصل این فلسفه اجمالا غیر از زیادهرویهایش که با دیانت منافات دارد که مهمترین آنها اصل نژاد بشر است، هیچ مخالفتی با دیانت ندارد. باید بگوییم یک تشتت و سردرگمی در نظرات داروین و بررسی آن وجود دارد و حتی مولف نیز درگیر آن است، امری که حاصل رقیب دانستن علوم بشری با علوم الهی است. ولی این چیز جدیدی نیست و در ردپای آن در معارف اسلامی قابل ردگیری است.
غفوری ضمن اشاره به اینکه مولف کتاب یک خیز بلند برداشته است تا این مسئله را حل کند و میان علوم الهی و علوم بشری آشتی و سازگاری برقرار سازد، گفت: علیرغم برداشتن گامهایی بسیار مهم، نمیتوان گفت این مهم را کاملا به ثمر رسانده است و البته چنین انتظاری هم اصلا از ایشان وجود ندارد؛ چرا که این مسئله مهم امروزه نیز چنان که شایسته است مورد تدقیق قرار نگرفته است.
این پژوهشگر فلسفه و تاریخ عنوان کرد: مولف برای نشان دادن عدم منافات نظرات با دین از راه تنزیه و پاک دانستن دامان انسان الهی و مقدس و کلا ساحت دین، از دست ساحت طبیعت وارد میشود و میگوید تفاوت اصلی انسان با دیگر موجودات عقل است و اصلا نمیتوانیم با علوم طبیعی درباره مقوله دین و عقل صحبت کنیم.
غفوری افزود: در کلام مولف میبینیم که معتقد است آنجایی که توهمات ماديين پایان میپذیرد، تازه ابتدای معارف الهی است؛ یعنی تصریح میکند مباحثی که ما در دین مطرح میکنیم، هیچ ربطی به مباحث طبیعی ندارد؛ یعنی ما درباره طبقه بالایی صحبت میکنیم؛ ولی شما درباره اتاق پایینی صحبت میکنید و میان این دو جدایی جدی وجود دارد.
محمدحسین غفوری در پایان بیان کرد: این مواجههای که مجدالعما در راستای عدم تنافی دارد، تا جایی پیش میرود که خودش میگوید تمام علوم و فلسفهها و نظریات موید علوم الهی است و این ما را به جدایی خدا از طبیعت، دین از علم و انسان از قوانین قطعی علوم تجربی نمیرساند و اینجا تازه بحث از یک علم اساسیتر که شامل همه اینها بشود، یعنی علم مابعدالطبیعه، شروع میشود.
نظر شما