سه‌شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۵
نبرد بستان، مقاومت مردمی در هفته نخست جنگ

بستان، شهر کوچکی بود که با یورشی بزرگ مواجه شد. دشمن با همه داشته‌هایش به جنگ آمده بود و نقشه‌های شومی در سر داشت. اما مردم به دفاع ایستادند و محاسبات متجاوز را به‌هم ریختند.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، عراقی‌ها بعد از عبور از مرزهای جنوب غربی کشور ما، در مسیر پیشروی به سوی سوسنگرد، در بستان با مقاومت جانانه مدافعان این شهر مواجه و چند روزی متوقف شدند. این توقف، آن‌هم در شهری کوچک در محاسبات‌شان جایی نداشت و از این‌رو برای شکستن مقاومت بستانی‌ها، عملیاتی سنگین و گسترده را به اجرا گذاشتند. ناگفته نماند که دشمن حتی پیش از شروع رسمی جنگ، در تابستان ۱۳۵۹، چند اقدام تروریستی و تخریبی در بستان انجام داده و – حداقل به زعم خودش – میان مردم آنجا رعب و هراس ایجاد کرده بود. آنان پیش‌بینی می‌کردند که این ترس، مردم را فلج می‌کند و دیگر کسی از اهالی به دفاع از بستان نمی‌ایستد. آنچه به این توهم آنان دامن زد، عبور تقریباً بی‌دردسر از تنگه چزابه – در شش کیلومتری دشت آزادگان – بود. مدافعان کم‌شمار تنگه چزابه، از فداکاری و جانبازی دریغ نداشتند و آماده بودند تا آخرین نفر در مقابل متجاوزان بایستند، اما نیرو و امکانات کافی برای بستن راه پیشروی دشمن – دشمنی که به اصطلاح تا بن دندان مسلح بود - نداشتند.
 
ایستادگی در بستان، حسرت پیروزی آسان برای دشمن
جعفر شیرعلی‌نیا در کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» درباره نقشه بزرگ بعثی‌ها برای خوزستان و اهمیت بستان در اجرای این نقشه برای آنان می‌نویسد در نخستین روزهای مهر ماه ۱۳۵۹ «تمرکز اصلی ارتش عراق در جبهه جنوب در استان خوزستان بود. محور اصلی تهاجم عراق علیه ایران (در خوزستان) به سه جبهه تقسیم می‌شد؛ جبهه شمالی از غرب کرخه و به‌روبه‌روی شهر دزفول با هدف رسیدن به دزفول، جبهه جنوبی از مرز شلمچه با هدف تصرف خرمشهر و آبادان و جبهه میانی از دشت آزادگان با هدف رسیدن به اهواز. سوسنگرد مهم‌ترین شهر در مسیر عراقی‌ها برای رسیدن به اهواز بود. بستان قبل از سوسنگرد بود و حمیدیه بعد از سوسنگرد. حزب بعث از مدت‌ها قبل، روز آغاز جنگ علیه ایران را یوم‌الرعد نامیده بود و استراتژی‌اش جنگ سریع بود. در این استراتژِی، استان خوزستان بایستی در مدت کوتاهی از ایران جدا می‌شد.»
 
ابوالقاسم حبیبی نیز در کتاب «دشت آزادگان در جنگ» می‌نویسد سوم مهر اندک مقاومت مردمی و نیروهای سپاه پاسداران هم شکسته شد و ارتش عراق از سه ناحیه رمیم در غرب و جنوب، ناحیه ابوچلاچ در شمال و ناحیه ملاعب روستای عبیات و شماریه، به بستان هجوم آورد. محور بستان سوسنگرد از نظر نظامی محوری مهم به حساب می‌آید و بهترین معبر برای تهدید مرکز خوزستان (اهواز) از سمت مرزهای غربی کشور تلقی می‌شود. رود کرخه این محور را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کرده است. اما به علت رملی بودن زمین‌های منطقه، برای نیروهای نظامی مشکلاتی را ایجاد می‌کند. تلاش مدافعان بستان و تخریب پل بستان در چهارم مهر نتوانست از پیشروی دشمن جلوگیری کند. بنابراین بستان سقوط کرد و نیروهای عراقی پس از اشغال آن به سوی تپه‌های الله‌اکبر و پل سابله پیشروی کردند. بعد از آنکه بستان به اشغال دشمن درآمد، در پنجم و ششم مهر جنگ‌های پراکنده در روستای عبیات (چهار کیلومتری شرق بستان)، دفار (چهارونیم کیلومتری شرق بستان) و سرانجام، فنیخی و سابله روی داد و خسارات جانی و مالی بر مردم وارد شد.
 
اما پیروزی بعثی‌ها در آن مرحله از درگیری‌ها، پیروزی سست و ناپایداری بود. رزمندگان ما، که بیشترشان داوطلبان مردمی بود و میان‌شان همه‌جور آدمی پیدا می‌شد، نهم مهر ماه در ضدحمله‌ای موثر، بستان را پس گرفتند و نیروهای دشمن را مجبور به فرار کردند. ده روز در سخت‌ترین شرایط ممکن، شهر را نگه داشتند و بعد دوباره با یورش تمام‌عیار عراقی‌ها مواجه شدند. این بار، آتش دشمن سنگین‌تر و تک‌تیراندازهایش پرکارتر بودند. اهالی، تقریباً شهر را خالی کردند و به هدف رسیدن به سوسنگرد، به دل جاده زدند. همزمان، سربازان دشمن به درون بستان ریختند و با آخرین گروه از مدافعان شهر درگیر شدند. یک روز و چند ساعت، نبرد تن به تن ادامه داشت و مردم، آن‌هم با دست‌های خالی رودرروی مهاجمان ایستادند و حسرت پیروزی آسان و سریع را به دل متجاوزان گذاشتند. سرانجام، بستان بار دیگر اشغال شد و این بار برای یک سال و دو ماه – تا زمان اجرای عملیات طریق‌القدس – در دست دشمن باقی ماند.
 
 
بستان و روایت‌های بستان
روایت ماجرای آزادسازی بستان، مناسبت و فرصت دیگری را می‌طلبد. اما حسین نیری در کتاب «قطعه‌ای از آسمان: بستان» می‌نویسد در مدتی که بستان در اشغال عراقی‌ها بود، آن‌ها تغییراتی در شهر ایجاد کردند. پول رایج، دینار عراقی بود. ارتش عراق ساختمان شهرداری بستان را مقر خود قرار داده و پرچم عراق را بالای ادارات دولتی به اهتزاز درآورده بود. بین جاده‌های مناطق مرزی بستان و العماره عراق هم ارتباط برقرار شده بود. این اقدامات بعثی‌ها نشان می‌دهد که آنان آمده بودند که بمانند و صحبت‌های‌شان درباره جدا کردن خوزستان از خاک وطن، نه شعاری تبلیغاتی که یکی از اهداف اصلی آنان بود.
 
اما درباره بستان و جنگ تحمیلی، به جز کتاب‌هایی که در متن به نام‌شان اشاره شد، عناوین خواندنی دیگری نیز وجود دارد. از جمله کتاب «فانوس شکسته: بستان» کاری از مصطفی حیدری، که داستانی از روزهای اشغال این شهر را روایت می‌کند. به گفته نویسنده: «روایت از این شهر در هنگام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تلخ است و من بسیار تلاش کردم میان واقعیت و درام حرکت کنم. قصه‌پردازی برای شهری که حدود چهارصد روز در اشغال رژیم بعثی بود، دشوار است. هر چند قرار بود این کتاب در قالب رمان نوشته شود اما به دلیل تلخ بودن وقایع شهر بُستان نتوانستم خیال‌پردازی رمان‌گونه را جایگزین مستند‌نگاری کنم.» همچنین روی جلدهای سیزدهم و شانزدهم تقویم تاریخ دفاع مقدس (مرکز اسناد انقلاب اسلامی) نام بستان به چشم می‌خورد: جلد سیزدهم «به سوی بستان» و جلد شانزدهم «فتح بستان». در نهایت، «بستان در دفاع مقدس: طریق القدس» از محمدامین پوررکنی را نیز نباید ناگفته گذاشت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها