گفتگو با محمدحسن زورق به مناسبت شهادت امام حسن(ع)؛
صلح امام حسن(ع) همچون قیام امام حسین(ع) در مسیر حفظ سیره امامت بود
یک استاد تاریخ اسلام به ارکان سیره امامت اشاره کرد و صلح امام حسن(ع) را همچون قیام امام حسین(ع) در مسیر حفظ این سیره دانست. او گفت امام حسن در شرایطی بود که کوفه را امت نمیدید و برای همین نمیتوانست امامت آن مردم را به عهده بگیرد و از همین رو صلح با معاویه را پذیرفت.
به گفته او اهل تشیع مخالف وضع موجود بودند و اهل سنت که همان حنبلیها بودند، با شرایط موجود موافق بودند. اهل جماعت هم سومین دسته از مردم بودند که شامل حنفیها، مالکیها و شافعیها بودند و جزو قشر خاموش جامعه به حساب میرفتند. زورق به این موضوع اشاره کرد که امروزه دیگر اهل جماعت را ذکر نمیکنند و به نوعی در اهل سنت، ادغام شده است و این مسئله از طرف عربستان سعودی، رقم خورده است و امروزه نیز مذهب دولتیشان، حنبلی است. مشروح این گفتگو را در ادامه میخوانید:
برخی تصور میکنند که امام مجتبی(ع) در عرصه سیاسی موفق نبودند و ایشان را با امام حسین(ع) مقایسه میکنند، تحلیل شما چیست؟
این پرسش مهمی است چون برخی گمان میکنند امام حسن در عرصه سیاست موفق نبودند و اینکه صلح امام از موضع ضعف بوده است. کسانی که اینطور تصور میکنند سیره امامت را نمیشناسند. نمیدانند امام در مقابل نهاد امامت چه وظایفی دارد.
سیره امامت از چهار عنصر اصلی و اساسی تشکیل شده است. یک، اطاعت است. امام باید امامت خود را ابراز کند. چرا باید ابراز کند؟ چون شناخت امام حق مردم است. کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. بنابراین، اگرچنانچه مردم باید بتوانند امام را بشناسند و اگر تکلیف دارند که امام را بشناسند، خب، امام هم مکلف است امامت خود را ابراز کند. این اولین عنصر در سیره امامت است.
دومین عنصر در سیره امامت انذار است. امام، مردم را انذار میکند، به مردم آموزش و آگاهی میدهد. تلاش میکند مردم به آزادی دست پیدا کنند. معنای آزادی هم این است که بین انسان و خدا، هیچ مانعی نباید وجود داشته باشد. بزرگترین مانع در راه مردم به سوی خدا، نظامات سیاسی ستمکار، جبار و مخالف حقوق مردم است. در عنصر انذار امام تلاش میکند مردم به صورت یک امت در بیایند. امت یک جامعه هدفمند، جهتمند، خودآگاه و خداآگاه است که تصمیم گرفته در مسیر سیر الیالله حرکت کند.
عنصر سوم، انتظار است. امام، منتظر ظهور امت میماند. یعنی منتظر میماند که مردم به آن درجه از خودآگاهی و خداآگاهی برسند که تصمیم جمعی بگیرند و اراده مطلق اکثریت مردم بر این قرار بگیرد که در مسیر خدا حرکت کنند، و تبدیل به یک امت خودآگاه و خداآگاه شوند. این مرحله سوم است.
مرحله چهارم اقدام است. یعنی وقتی امت تشکیل شد و اکثریت مطلق مردم تصمیم گرفتند که راه خدا را انتخاب کنند و در آن مسیر به رهبری امام حرکت کنند، آنگاه امام زعامت و رهبری عموم مردم را به دست میگیرد و مردم را در مسیر خدا و در راه خدا به حرکت در میآورد. این چهار عنصر امامت است. ما این چهار عنصر را در زندگی تمام امامان مشاهده میکنیم.
اولین امام اسلام، حضرت رسول (ص) هستند. اگر حضرت رسول امام مردم در راه خدا نبودند، و در نتیجه امام مردم در رهبری نبودند، به پیامبری مبعوث نمیشدند. همه پیامبران اماماند اما همه امامان پیامبر نیستند. پیغمبر، با اعلام نبوتش، امامتش را ابراز کرد. 13 سال در مکه مردم را انذار کرد و منتظر امتش ماند. و وقتی اکثریت مطلق مردم مدینه صادقانه و عاشقانه آمادگی خود را برای حرکت در مسیر خدا اعلام کردند، پیامبر امامت و رهبری آنها و ایجاد نظام سیاسی را برعهده گرفت و مردم را رهبری کرد.
حال به زندگی دومین امام اسلام و اولین امام بعد از رحلت پیغمبر نگاه کنیم یعنی حضرت علی (ع). امامت حضرت علی در بزرگترین همایش تاریخ اسلام یعنی واقعه غدیر، ابراز شد. در جای دیگر هم صورت گرفت اما این واقعه، رسمیترین و بزرگترین مراسمی بود که امامت حضرت علی در آن ابراز شد. حضرت علی 23 سال مردم را انذار کرد چه در زمانه خلیفه اول، چه دوم و چه سوم. راه را گفت، چاه را گفت، گفت که من امام هستم و شما مسیر اشتباهی در پیش گرفتهاید. او 23 سال منتظر ظهور امتش باقی ماند.
وقتی که اکثریت مطلق مردم مدینه طبق تمام اسناد تاریخی، رو آوردند به امامت حضرت علی و گفتند که ما میخواهیم مسیری که تو میروی را انتخاب کنیم، و از مسیر خلفای پیشین منصرف شدیم، حضرت علی زعامت و امامت مردم را بر عهده گرفت. به دوران سه خلیفه، برزخ صغیر هم گفته میشود. بعد از برزخ صغیر، امام علی مجددا امامت را احیا کردند.
سوالی که مشخصا در مورد حضرت امام حسن علیه السلام مطرح می شود، مسئله صلح با معاویه است که همواره دیدی که مطرح هست این است که از موضع ضعف این پذیرش اتفاق افتاده است و رویکرد سلبی بوده به عبارتی این صلح از روی اجبار بوده است یا از موضع قدرت؟
امام حسن(ع)، امامت خودشان را ابراز کردند. هم در واقعه غدیر، حضرت رسول به امامت امامان پس از حضرت علی اشاره کردند و هم در زمان حضرت علی مطرح شده بود. خود امام حسن هم ابراز کرده بودند. اما امام حسن در موقعیتی قرار گرفتند که دیدند کوفه، دیگر یک امت نیست. مردم، رسما و علنا اعلام میکردند که ما نمیخواهیم مسیر امامت را ادامه بدهیم. از خصوصیات جنگ صفین این است که طرف اردوگاه معاویه، رسما اعلام میکردند که ما دنیا را میخواهیم و یاران حضرت علی هم رسما میگفتند که ما آخرت را میخواهیم.
به تدریج با شهدایی که وجود داشت و فشارهایی که معاویه میآورد و حرکتهای تروریستیای که معاویه انجام میداد کم کم کفه دنیاطلبی سنگینتر از کفه حرکت به سوی خدا شد. نتیجهاش هم این شد که امام هم نتوانست رهبر مردم باشد. امام نمیتواند رهبر کسانی باشد که نمیخواهند راه خدا را پیش بگیرند. الگوی بسیاری از افراد در آن زمان، معاویه شده بود. میگفتند معاویه، قهرمان است، معاویه تیزهوش است.
امام حسن در شرایطی قرار گرفت که دید نمیتواند امام مردم باشد. آن هم مردمی که تصمیم میگیرند امام را ترور کنند. اگر معاویهای هم وجود نداشت امام حسن ترور میشد چون مردم دیگر امت نبودند. حال اینکه صلح امام حسن با معاویه از موضع ضعف بوده یا موضع قدرت؟ صلح امام حسن با معاویه نه از موضع قدرت بود و نه از موضع ضعف. از موضع قدرت نبود چون مردم حمایت نمیکردند و قدرتی وجود نداشت. آن هم به شکل عینی و ظاهری که متشکل باشد و مردم فرمانبرداری کنند. از موضع ضعف هم نبود. معاویه یک ورقه سفید را امضا کرد و برای امام حسن فرستاد؛ امام حسن هم شرایط خودشان را نوشتند و این شد عهدنامه.
درباره همسران امام حسن علیه السلام و کسی که ایشان را مسموم کرد توضیحاتی بفرمایید؟ از انگیزههایی که برای این کار وجود داشت بگویید.
درباره انگیزه همسر امام حسن(ع)، باید گفت که این موضوع مربوط میشود به غلبه ملیگرایی و قدرتطلبی بر اسلامگرایی. این زن، دختر اشعثابن قیس بود. اشعث همان کسی است که پرچم افتراق و دودستگی را در اردوگاه حضرت علی بلند کرد و مسئله حکمیت را بدون صحبت با امام علی با عتبتهابن ابوسفیان مطرح کرد. خود این اشعث بعد از ماجرای حکمیت جزو تیم ترور حضرت علی شد.
ابن ملجم یک ماه در خانه اشعث سکونت داشت. دو پسر او نیز شدند قتله امام حسین و دخترش هم قاتل امام حسن شد. اما درباره اینکه چرا این اتفاق افتاد باید گفت امامفروشی مد شده بود. یعنی هر کسی به یک شکلی سعی میکرد خودش را به معاویه نزدیک کند و منفعتی ببرد.
معاویه هم به دختر اشعث پیغام داد و گفت که این پول و سم را بگیر و شوهرت را بکش تا تو را به عقد پسرم درآورم و ملکه زنان عرب شوی. این زن هم باور کرد و همین کار را کرد و امام حسن را به شهادت رساند. وقتی هم که به سمت معاویه رفت، معاویه به او گفت تو نواده رسول خدا را کشتهای، چگونه اجازه بدهم با پسرم همبستر شوی.
نظر شما