حادثه روز هفدهم شهریور ۱۳۵۷ تأثیر بسیاری در جریان حوادث آن مقطع گذاشت. بسیاری از معترضانی که تا پیش از آن به امکان مصالحه با شاه و انجام برخی اصلاحات باور داشتند نیز به این نتیجه رسیدند که همزیستی با این حکومت دیگر ممکن نیست.
بسیاری از مردم خبر برقراری حکومت نظامی را نشنیدند و بسیاری دیگر هم شنیدند و به آن اعتنایی نکردند. در کتاب «نخستوزیران ایران» میخوانیم: «بامداد روز جمعه هفدهم شهریور مردم غرب تهران به دعوت علامه نوری در خیابانهای ژاله و فرحآباد اجتماع نموده دست به تظاهرات پراکنده زدند. تظاهرکنندگان که هر لحظه تعدادشان افزایش مییافت، نه تنها به اخطار مأمورین حکومت نظامی وقعی ننهادند، بلکه در مقام ادامه شعارهای تند برآمده به پیشروی خود ادامه دادند. گاز اشکآور و باطوم مأمورین انتظامی نه تنها تأثیری نبخشید، بلکه مردم را جریتر ساخت و به ادامه راهپیمایی و تظاهرات تحریک نمود. رگبار مسلسلها و شلیک گلولهها از سنگرهای سربازان در پشتبام ساختمانهای رفیع باریدن گرفت. میدان ژاله و خیابانهای اطراف تبدیل به میدان جنگ شد. از همه طرف گلوله میبارید. در مدتی کوتاه، در جویها خون جاری شد و اجساد مشبکشده بیشماری سطح خیابانها و پیادهروهای آن حدود را فراگرفت. کشتن برای سربازان امری عادی بود و برای مردم شهادتطلب، امری عادیتر.»
در همین کتاب، به این نکته نیز اشاره میشود که آمار شهدای آن روز – که «جمعه سیاه» نام گرفت – هرگز به درستی معلوم نشد و روایتهای مختلفی از آن کشتار به جای ماند. معترضان از چندهزار نفر صحبت میکردند و رژیم از صد و چند نفر میگفت. اما آنچه بیشتر اهمیت داشت، بیاعتباری قطعی شعارهای حکومت وقت درباره فضای باز سیاسی و رعایت حقوق بشر بود. امام خمینی(ره) روز بعد، در پیامی از همین حقیقت سخن گفت: «شما ای ملت محترم ایران که تصمیم گرفتهاید خود را از شر رژیم شاه خلاص گردانید و به دنیا نشان دادید که رژیم شاه جایی برای خود ایران ندارد، چنانچه در روزنامههای خارجی هم منتشر گردید. جهان باید بداند که این است فضای باز سیاسی ایران و این است رژیم دموکراسی شاه و این است عمل به دین مبین اسلام در منطق شاه و دولت او. ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدای تعالی کشته میشد.»
سدی که شکسته شد
در شروع متن، به نام جعفر شریفامامی اشاره شد که آن زمان به تازگی نخستوزیری را به دست گرفته بود. دولت او مسئولیت برقراری حکومت نظامی و دستگیری مخالفان سرشناس سلطنت را پذیرفت، اما به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران، او کارهای نبود و کل ماجرا زیر نظر شاه پیش میرفت. مانند یرواند آبراهامیان که در کتاب «مردم در سیاست ایران» مینویسد: «شاه با اعلام حکومت نظامی در دوازده شهر کوشید دوباره نظم را برقرار کند – تهران، کرج، قم، تبریز، شیراز، مشهد، آبادان، اهواز، قزوین، کازرون و جهرم. در نخستین ساعات روز هفده شهریور ماه، شاه، غلامعلی اویسی را – سپهبد بدنانی که به خاطر نقشش در سرکوب تظاهرات هواداری آیتالله خمینی در سال ۱۳۴۲، معروف شده بود به قصاب تهران – به سمت فرماندار نظامی تازه تهران منصوب کرد. اویسی درجا تانک بُرد وسط خیابانهای مرکزی تهران و به سربازهای زیردستش دستور داد به طرف جمعیتی که در میدان ژاله جمع شده بودند، شلیک کنند. روزنامهنگاری اروپایی نوشت کشتار متعاقب این دستور، جوخههای آتش را به یاد آدم میآورد.»
آبراهامیان میافزاید: «هفده شهریور در تاریخ ایران به نام جمعه سیاه یا جمعه خونین ثبت شده است، یادآور یکشنبه خونین سال ۱۹۰۵روسیه. دولت رقم هشتاد و هفت کشته را اعلام کرد، مخالفان رقم بالای چهار هزار نفر. یک روزنامه ایرانیان در تبعید ادعا کرد با عجله بالغ بر سه هزار گور برای قربانیان این واقعه کَنده شده است. اگرچه مردم با کمال میل به تخمینهای بالاتر را باور کردند، محاکماتی که بلافاصله بعد از انقلاب برگزار شد، نشان میدهند رقم واقعی نزدیک به تخمین پایینتر بوده است. شایعاتی گسترده میگفتند بیشتر سربازانی که در میدان ژاله به طرف جمعیت شلیک کرده بودند، اسرائیلی بودهاند چون ایرانیها چنین کار وحشتناکی نمیکنند.» شایعات درست و غلط دیگری هم وجود داشت، که ریشه همه آنها به شکاف بین مردم خشمگین و حکومتِ بیاعتبار برمیگشت.
کشور به مسیری بیبازگشت افتاده بود و کشتار هفده شهریور، نشانهای بارز از آن بود. «اگر هدف حکومت نشان دادن مشت آهنین به قصد ترساندن مردم بود، مفتضحانه شکست خورد. تظاهرکنندگان کماکان در میدان شهر جمع میشدند و مسئولان و مقامات را مسخره میکردند. معترضان کماکان روی دیوارها با رنگ شعارهایی مینوشتند، چون: مرگ بر شاه جلاد.» حتی بسیاری از معترضانی که تا پیش از آن به امکان مصالحه با شاه و انجام برخی اصلاحات اساسی در چارچوب نظام سلطنتی باور داشتند، نگاهشان را تغییر دادند و به این نتیجه رسیدند که همزیستی با حکومتی که دستش به خون مردم ایران آلوده شده، دیگر ممکن نیست. روزنامه انگلیسی فاینشال تایمز، برای اتفاقات آن روز و روزهای بعد ایران، از تعبیر «سد شکسته شده است» استفاده کرد. تعبیر درستی هم بود. سیل مردم میرفت که نظام سلطنتی را سرنگون کند و برگی از تاریخ کشورمان را با انقلابی بزرگ ورق بزند.
نظر شما