سهیلا قربانی، پژوهشگر ادبی، یادداشتی را به مناسبت برگزاری همایش بینالمللی پروین اعتصامی نوشته و در اختیار ایبنا قرار داده است.
یکی از مهمترین نظریههای انتقادی در این رویکرد نقد فمینیستی است. این نوع نقد از تاریخ تشکیل خود در میانه قرن نوزدهم تاکنون دورههای متعدد را از نگاه آرمانگرایانه تا خودانتقادیهای بنیادگرا طی کرده است.
نتایج نشان میدهد این شاعر بلندآوازه در هژمونی قدرت مردانه روایت خود شامل احساسات زنانه تصویرهای مبتنی بر عاطفه و احساس لطیف به ابژهها را ارائه نکرده است.
او علیرغم پیشتازی در حوزه درک معارف زمانه نسبت به خویشتن بیگانه بود. نقطه عزیمت این پژوهش بر این پرسش استوار است که آیا اشعار پروین را میتوان از منظر نقد فمینیستی مطالعه کرد؟ دیگر اینکه روابط زبان و اندیشه پروین در مناسبات بین زبان زنانه و ادبیات فمینیسم تا چه اندازه همخوانی دارد؟ البته بهرهگیری از«زیباییشناسی زنانه» در آثار زنان را نمیتوان منکر شد. زبان زنانه، زبانی مناسب برای بیان دغدغهها و آرمانهای زنان است، از این رهگذر تصویر روشنی از زن، آن گونه که هست و آن گونه که باید باشد، ارائه میدهد.
نقد وضعی زنان که همپای زیباییشناسی نوشتار زنانه وارد عرصه مطالعات ادبی زنان شدهاست، بنیانی تاریخی و اجتماعی دارد و براین فرض استوار است که نویسندگان زن در آثارِ خود شرایط خاص تجربههای زنده زنان را در فرهنگهای معین منعکس میکنند. از همین رو در برحی آثار با نگاهی استعلایی آمده است که امروز در جوامع پیشرفته، اساسا جایی برای منزوی کردن زن وجود ندارد.
هرجا که جامعه و حواشی آن بخواهد، زن را نادیده بگیرد، قطعاً خود در مرداب عمیقی که ایجاد میکند، فرو میرود. در نتیجه ادبیات زنان جهانی را به تصویر میکشد که عمدتاً بر اساس اولویتها و ملاحظات منطق مردان تعریف میشود؛ بنابراین نویسندگان زن با برهم زدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با رهیافتهای خود، فرهنگ مردسالار را به چالش بکشد و جایگاه حاشیهای زنان نویسنده در فرهنگ را مورد تامل و نقد قرار میدهد.
از شاخههای نقد فمینیستی، میتوان به نقد «روان تحلیلی» اشاره کرد که برگرفته از آرای فروید است وبیانکننده این مدعاست که جنسیت، امر بیولوژیک نیست، بلکه مبنای آن بر توسعه جنسی و روانی قرار دارد.
در تطبیق آرای برشمرده با اشعار پروین دو سوال به ذهن میآید:۱- آیا پروین تحت هژمونی پدرسالارانه و ترس و فشار او بود؟ ۲- آیا بنا بر تأسی از نظر فروید از روی میل و علاقه به مردانه سخنگفتن، مردانه میسرود؟
نگاهی اجمالی به تاریخ هزارساله شعرفارسی نشان میدهد که مردسالاری و پدرسالاری بر هنر ملی ما ایرانیان، نیز، سایهای سنگین به جای گذاشته است. این مهم در آثار پروین حس میشود. به تعبیری میتوان گفت که شعر کلاسیک ما صدایی مردانه دارد و صدای معدود شاعران زن مثل مهستی گنجوی، قرةالعین و زیب النساء، مخفی در تاریخ ادبیات ما و نجوایی بیش نیست. گویا در فرهنگ پدرسالاری، زنان شاعر و هنرمند جز این راهی نداشتهاند که با ترس و لرز و آن هم با زبان مسلط مردانه از انسانیت خود سخن بگویند.
یکی از دستاوردهای درخشان و انسانی شعر نو فارسی، علاوه برآزادکردن دنیای شعر از قیود قواعد کمی، گشودن فضای تازه برای حضور اندیشه و احساس زنانه در شعر بودهاست.
از نظر تاریخی پروین اعتصامی (۱۲۸۶-۱۳۲۰) شاید نخستین زن شاعر ایرانی در دوران معاصر است که با حفظ سنتهای رایج در شعر فارسی، برخی عواطف و دغدغههای جدید زنانه را در شعر مطرح ساخت.
بهکارگیری شیوههای تکگویی درونی، جریان سیّال ذهن، زمان ذهنی و پیرنگ ضعیف در کنار یکدیگر روایت آشفتهای میسازند که با ذهن راوی هماهنگی دارد و یکی دیگر از مؤلفههای نگارش زنانه است: شیوههای مردسالارانه معمولاً روشهای سازماندهی مقرّر و صحیح قواعد عقلگرایانه منطقی است و تجربه عاطفی و شهودی را رد میکند، تفکّر خطّی را ضروری قلمداد میکند.
برخلاف این گرایش، زنانهنویسی بهصورتی سیّال، سازمان مییابد و آزادانه تداعیگر است. لذا تجربههای انسانیای را میتواند منعکس و نیز ایجاد کند که خارج از حیطه اختیار مردسالاری است. بنابر پژوهشهای جامعهشناسان، تفاوتهای کلامی زنان و مردان، این نکته را ثابت میکند که در حیطه زبان، این دو گروه دو طبقه جداگانه (فرودست و فرادست) را تشکیل میدهند بین فرهنگ و زبان جنسیتزده رابطهای انکارناپذیر وجود دارد.
زبان جنسیتزده پروین به دلیل پیامدهای منفیای که به دنبال خود به اجتماع پس از کودتای پهلوی اول وارد میکند، اهمیت زیادی دارد. جامعه مردسالار دوران پروین، افرادی را که رفتار و کردار برخلاف گفتمان رایج در پیش گرفتهاند، مجازات میکند. در نتیجه امثال پروین به حاشیه رانده میشوند و یا برای اینکه استقلالشان را حفظ کنند، این جامعه را ترک میگویند.
برخورداری از نگرش هنری الزاماً ما را در برابر رنجهای زنانگی حفاظت نمیکند، امّا دست کم اثر جبرانی دارد.
پروین اعتصامی با توجه به محیط مردانهای که در آن زندگی میکرد، ناچار به داشتن کلامی مردانه بود. از طرفی پدر و دوستانش و از طرف دیگر نبود مادر و وجود برادرانش و از همه مهمتر ازدواج ناکامش فضایی بغرنج برای او ایجاد کرده بود. در نتیجه جایی برای گفتن سخنان زنانه وجود نداشت. در این مدت اشتغال، ساختن دیوانی با این زیباییها و با این آب و رنگ دلفریب، خلاصه با این یکدستی و فصاحت و روانی و مزایایی که شمّهای از آن گوشزد شد، کار مردان فارغبال نیست تا چه رسد به مخدرهای که کمتر از درس و بحث فارغ بوده و شاید مشاغل خانوادگی بسیار نیز داشته باشد.
از آنچه در این عبارت آمد، به خوبی میتوان فضای تنگ مردسالارانه و زن ستیزی را دریافت. اینکه زنان جنس دوم هستند و مردان هستند که میتوانند بخوانند و بنویسند و تعقل کنند. به گواه بهار در آثار پروین از عشق به معنای واقعی کلمه، اثری نیست که این مهم میتواند انزجار پروین را در این راستا به ما نشان دهد.
نظر شما