فاطمه حسنی، پژوهشگر ادبی یادداشتی را به مناسبت برگزاری همایش پروین اعتصامی نوشته و در اختیار ایبنا قرارداده است.
وی شاعری است که از خود و خواهشهای نفس خود و از دلبری و دلربایی زنانه نمیگوید، از مکاتب فلسفی آگاه نیست و قصد تبلیغ و ترویج مرام و مسلک خاصی را ندارد، بلکه خطیب و مبلّغ افکار جدید است و از شعر و هنر خود تنها چشم اصلاحات اخلاقی و اجتماعی دارد. هنر بزرگ او در آن است که توانسته افکار و عقاید جدید را با متانت و استحکام و لطف بیان در همان قالبهای معمول و معهود عروض فارسی بریزد.
در اشعار وی یک نوع دلتنگی و ملال خفیف نهفته است. این همان لحن قناعت و غنای عرفانی قدیمیهاست که با یک اعتراض ملایم بیان شده است. در مجموع پروین شاعریست معاصر که آرکائیسم در اشعار او بسامد بالایی دارد و کهنگرایی یکی از موتیفهای دیوان اشعار او به شمار میآید.
هنر از دیرباز مقولهای مورد توجه اندیشمندان بوده و در طول تاریخ تعاریف متنوع و گوناگونی از هنر و آنچه که هنر خوانده میشده، ارائه شده است. لفظ هنر در زبان سانسکریت از دو واژه (هو) به معنای نیک و هرچیز خوب که فضایل و کمالاتی را در پی دارد و (نر یا نره) به معنای زن و مرد تشکیل شده است. با گذشت زمان این واژه به زبان فارسی راه یافته و در اوستا به شکل (هونر) درآمده است ( از صفات اهورامزدا به معنای نیک و خوب).
در فارسی میانه و پس از آن در دوره اسلامی نیز به صورت هنر مشاهده میشود که معنای انسان کامل و فرزانه و همچنین کمال و فضیلت را در بردارد. در لغتنامه دهخدا هنر به معنای علم، معرفت، دانش، فضیلت، کمال، کیاست، فراست و زیرکی آمده است.
هنر در ادبیات و در نزد شاعران کلاسیک و همچنین شاعران معاصری که تحت تأثیرپذیری از ادبیات کهن قرار گرفتهاند مفهومی فراتر از آنچه که امروز نامیده میشود را در بردارد و اغلب جنبههای خوب و فضیلتهای معنوی وجود انسان را شامل میشود و این امر قدمتی دیرینه دارد و تقریباً در تمامی آثار کلاسیک هنر در این معنا به کار رفته است.
نقش هنر در دیوان پروین بسیار پررنگ است و میتوان هنر را یکی از موارد پربسامد دیوان اشعارش شمرد. پروین، همانند شاعران کلاسیک و یا تحت تأثیر آنها هنر را در معنای کهن یعنی همان فضایل اخلاقی به کار میبرد و در این راستا وی اغلب هنر را در بافتی قرار میدهد که در مقابل آن امری ناپسند ذکر شود و هنر بیشتر جنبهمعنوی دارد.
هنر از دید پروین هر آن چیزی است که سبب برتری و کمال انسان میشود و انسانیت را در پی دارد. یکی از مهمترین دلایلی که هنر را در دید پروین برجسته و مهم ساخته است میتواند همان جهانی بودن این مسأله باشد.
به طور کلی واژه هنر و مشتقات آن 78 بار درخلال 73 بیت در دیوان پروین دیده میشود. واژه هنر بهتنهایی 59 بار در دیوان پروین اعتصامی دیده میشود، بسته به فضای اشعارش تلقی وی از هنر متفاوت است اما از دیدگاه پروین هنر همواره در برگیرنده معنایی مثبت و امری پسندیده و مقبول است که در مقابل امری ناپسند قرار میگیرد.
با توجه به اشعارش هنر در مقابل عیب و عار به کار میرود و نداشتن هنر و بیهنری عیب و ننگ محسوب میشود در حالیکه فرد باهنر از عیوب به دور است و هنر هیچگاه با عیب و عار جمع نمیشود:
همسر پرهیز نگردد طمع / با هنر انباز مکن عار را
بار و بنه مردمی هنر شد / بار تو گهی عیب و گاه عار است
در اشعار پروین هنر فضایل و کمالات نیک بشری است ودر مقابل هوا و هوس به کار میرود و هنر در مقابل هوس کامیاب است: «دست هنر چید، نه دست هوس/ میوه این شاخ نگونسار را»
از نگاه پروین هنر مقولهای قدیمی و با ریشهای کهن است و از نظر اهمیت برتر و بالاتر از عقل قرار میگیرد و عقل را یارای رسیدن به پایهی هنر نیست: «پایه قصر هنر و فضل را / عقل نداند ز کجا ابتداست»
ازمنظر وی هنر مایه اصلی ثروت و غنای انسان است و به عنوان ثروت معنوی، ارزش بسیار بالاتری از ثروت و مال مادی و دنیوی دارد. هنر ثروت وجودی انسان است:
آن را دیبه هنر و علم در بر است / فرش سرای او چه غم ار زانکه بوریاست
در آسمان علم، عمل برترین پر است / در کشور وجود، هنر بهترین غناست
پروین هنر را تنها ملاک تمایز انسان از حیوان میداند:
با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار / تنها هنر تفاوت انسان و چارپاست
از نگاه پروین هنر غذا و نیاز جان و دل آدمی است و به جنبه برتر وجود انسان تعلق دارد و در آسمان وجود انسان هنر حکم خورشید را دارد و منبع نور در وجود آدمی است و دل و جان به واسطه هنر زنده میشود:
مگذار که میرد ز ناشتائی / جان را هنر و علم همچو نانست
زیب یابد سر و تن از ادب و دانش/ زنده گردد دل و جان از هنر و عرفان
پروین هنر و علم را ابزاری در دست انسان میداند. از نگاه وی در این جهان تنها هنر میتواند به ما کمک کند:
تو بدین کارگه اندر، چون یکی کارگری / هنر و علم به دست تو چو افزاری چند
پروین معتقد است که برای به دست آوردن هنر باید سعی و تلاش را پیشه کرد و هنر بهراحتی و از راه خور و خواب به دست نمیآید:
گوی علم و هنر اینجاست، ولی بیرنج / دست هرگز نتوان برد به چوگانش
بر شاخ هنر چون خوری/ تو که کارت همیشه خواب و خور است
پروین هنر را ثمره و حاصل اصلی وجود و وقت انسان میداند. وقت و عمر محدود آدمی با کسب هنر پر بار میشود:
وقت فرخنده درختی است، هنر میوه / شب و روز و مه و سالند چو اغصانش
عمر را باید رفو با کار کرد / وقت کم را با هنر، بسیار کرد
از منظر پروین یار و یاور واقعی انسان هنر است و هنر میتواند در حکم راهنما و رهبر باشد و انسان را از گمراهی نجات دهد:
در هر رهی فتاده و گمراهی/ تا نیست رهبرت هنر و فرهنگ
یاری از علم و هنر خواه، چو درمانی/ نه فلان با تو کند یاری نه بهمان
پروین مواردی از قبیل نیکنامی، سعی و علم را نیز هنر میداند:
شاخ و برگت نیکنامی، بیخ و بارت سعی علم/ این هنرها، جمله از آموزگار آوردهای
پروین اعتصامی در دیوان اشعار خود یک بار از واژه هنرمند استفاده کرده است. وی واژگان مترادف با هنرمند مانند اهلهنر، صاحبهنر و هنرپیشه را نیز در اشعار خود به کار برده است اما این واژه مانند واژه هنر از بسامد قابل توجهی برخوردار نیست:
هرجا که هنرمند رفت گو رو / گر کابل و گر چین و قندهار است
کارگران طعنه میزنند به کاهل / اهلهنر خنده میکنند به نادان
با توجه به توضیحاتی که پیشتر در مورد هنر از دید پروین بیان شد کاملا میتوان دریافت که هنرمند از لحاظ او چه کسی است پروین هنرمند را دانا میبیند فردی که از فضایل اخلاقی و علم و دانش که همان هنر خوانده میشود برخوردار است.
بیهنری در دیوان پروین اعتصامی صفتی منفی و ناپسند به شمار میآید و همچنین بیهنر کسی است که از فضایل معنوی برخوردار نیست و به جنبه برتر وجود انسان یعنی جان توجه ندارد و درگیر مادیات و خواهشهای تن است و دربیتی نیز پروین صفت بیهنر را برای روزگار به کار میبرد:
این بیهنر آسیای گردنده / سائیده هزارها سر و گردن
نظر شما