سه‌شنبه ۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۸
رجایی؛ الگوی ساده زیستی

بااینکه می‌توانست در ایام نخست‌وزیری، به هتل‌های معروف شیراز برود و به قول امروزی‌ها، سهمش را از سفره انقلاب بردارد، این کار را نکرد، بلکه به پتوی سربازی و زمین خالی بسنده کرد، چون به انقلاب مردم مستضعف ایران ایمان داشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ دکتر سید مسعود خاتمی از آن دسته از پزشکان متعهدی است که از همان شروع انقلاب و شکل‌گیری غائله کردستان به همراه برخی دیگر از دوستان پزشک خود و در راستای رسالت مقدس خدمات‌رسانی پزشکی به مصدومان، عازم مناطق غرب کشور شد و حتی برای مدتی نیز توسط عناصر تجزیه‌طلب دموکرات زندانی و در بازداشت به سر برد.
وی پس از آزادی و با شروع جنگ تحمیلی نیز به‌سوی جبهه شتافت تا بتواند سهمی در درمان رزمندگان مصدوم داشته باشد و به دلیل نشان دادن توانمندی‌های خود از سال ۱۳۶۳ تا پایان جنگ به‌عنوان مسئول بهداری کل سپاه به ایفای نقش پرداخت.

وی در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «طبیب زندان دولتو» به بیان خاطره‌ای از شهید رجایی پرداخته که به مناسبت سالروز شهادت ایشان در حادثه تروریستی انفجار دفتر نخست‌وزیری توسط منافقین کور دل در هشتم شهریور ۱۳۶۰ منتشر می‌شود:

در ایام تعطیلات نوروز بود که آقای رجایی که آن زمان نخست‌وزیر بود، به شیراز آمد. ایشان جلساتشان را در استانداری برگزار می‌کرد و خیلی پرکار بود.

به شهرستان‌ها هم سرکشی می‌کرد ولی اصرار داشت شب‌ها بیاید و در مقر سپاه بخوابد. در یک جای ساده، روی پتو می‌خوابید و صبح دوباره می‌رفت دنبال کارهایش.

بااینکه می‌توانست در ایام نخست‌وزیری، به هتل‌های معروف شیراز برود و به قول امروزی‌ها، سهمش را از سفره انقلاب بردارد، این کار را نکرد، بلکه به پتوی سربازی و زمین خالی بسنده کرد، چون به انقلاب مردم مستضعف ایران ایمان داشت.

خواست به پاسدارها بفهماند که تا وقتی مانند نیازمندان و ستمدیده‌ها و زحمت‌کش‌ها، سختی‌ها را تحمل‌کنیم، انقلاب پابرهنگان و کوخ‌نشینان پیروز خواهد شد و در غیر این صورت، فقط خداوند متعال باید به دادمان برسد.
آقای رجایی در سپاه خیلی خوب محبوب بود و همه بچه‌ها واقعاً دوستش داشتند و کاملاً احساس می‌کردند که ایشان از طبقه و جنس خودشان است.

ارادت به خانواده‌های شهدا

تمام مدتی که آقای رجایی در شیراز بود، رفتارها و صحبت‌هایش با مردم، خیلی آموزنده بود. ایشان وقتی وارد فرودگاه شد و صف مسئولان را دید، بدون توجه به آن‌ها، اول به‌جایی که چند نفر از خانواده شهدا ایستاده بودند، رفت و با آن‌ها احوال‌پرسی کرد. بعد به سراغ مسئولان رفت. این‌ها برای ما خیلی آموزنده بود. رجایی برای ما الگو و اسوه بود و حرف‌هایش خیلی پرمعنی بود.
 
منبع:
باقری، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: طبیب زندان دولتو، روایت: سید مسعود خاتمی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحات ۹۶، ۹۷

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها