احسان عباسلو، نویسنده و منتقد ادبی گفت: اگر منتقدان باری به هر جهت هر چیزی به ذهنشان خطور کرد به زبان بیاورند، نمیتواند کمککننده باشد و نقد نوعی دیالوگ است که به منطق نیاز دارد.
وی افزود: از سال 1300 و بویژه از 1320 به بعد نقد به لحاظ مراوداتی که فرهیختگان یا روشنفکران ما به جهان غرب داشتند، منضبطتر و علمیتر شد و با سبکهای نگارشی آشنا شدند. از نویسندگان این دوره میتوان آثار صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده با کتاب «آرایی در خصوص شیوههای نگارش» را نام برد. وقتی یک نویسنده چگونه نوشتن را میآموزد به زعمی در حال نقد نوشتههای دوران خود است. ما در ایران اگر فردی را جدا از دنیای شغلیاش به عنوان منتقد بدانیم و شغل آن انتقاد باشد، نداریم. منتقدهای ما عمدتاً اساتید دانشگاه هستند که آکادمیک بحث میکنند.
این نویسنده درباره مشکل نقد در ایران، گفت: معمولاً در ایران هر نویسندهای را منتقد میدانند در صورتیکه نویسنده اصلاً منتقد نیست. جهان بینشی و فکری منتقد باید متفاوت از نویسنده باشد. یک منتقد با انتقادهای ادبی و تجربههای زیستی، خودش را به عنوان شاقولی درنظر میگیرد و آثار دیگران را با اثر خود میسنجد. غیر از افراد آکادمیک ما نتوانستیم منتقدی داشته باشیم که بتواند بر مبنای اصول علمی اثری را نقد کند. ما نقد را در لایههای درسهای خود آموزش میدهیم اما نمیتوانیم منتقدی را در معنای درست خود پرورش دهیم.
وی با اشاره به آکادمیک بودن نقد، عنوان کرد: اگر ما هر نوشتهای را نقد بدانیم شیرازه کار از دست میرود درحالیکه میدانیم ادب، آداب دارد و هر چیزی اصول خاص خود را میطلبد. نقد در مفهوم کلی خود که گفتن بدیها و ایرادهای کار است میتواند درست باشد اما نقد ادبی محسوب نمیشود. نقد باید موجب ارتقای اثر شود اما اگر ما باری به هر جهت هر چیزی به ذهنمان خطور کرد به زبان بیاوریم، نمیتواند کمککننده باشد. بنابراین نه خواننده به نتیجهای میرسد و نه مشخص است چه منطقی برای بحث وجود خواهد داشت. در هر حال نقد نوعی دیالوگ است که به منطق نیاز دارد.
توجه به نقاط مثبت و منفی در نقد ادبی
عباسلو درباره گشایش در رمانها، گفت: یکی از مهمترین بخشهای یک داستان، عنصر گشایش است. اگر نقدی شود و نویسندگان بگویند چه ترفندی را در اثرشان برای گشایش به کار گرفتهاند، بسیار مؤثر است اما آنچه که بیشتر نیاز داریم، رویکردهای انتقادی است. ما در ایران کتابی که با رویکرد انتقادی براساس فرهنگ خودمان نوشته شده باشد، نداریم به همین دلیل بیشتر آثارمان وارداتی و ترجمه خواهند بود.
وی در ادامه، بیان کرد: نویسندگان بیشتر دوست دارند تأیید و تشویق شوند و در موارد خیلی اندک پیش میآید که نویسندهای خطای خودش را در اثر بپذیرد. منتقد، دشمن دانا نیست اما رویکردش این است که ادبیات رشد پیدا کند. در نقد نباید فقط نقاط منفی گفته شود بلکه بایدبه نقاط مثبت اثر توجه داشت. متأسفانه چون برداشت عموم این است که نقد یعنی بیان اشتباهات اثر، به همین دلیل همیشه نقاط منفی گفته میشوند و هیچ وقت رابطه نویسنده و منتقد نتوانسته از این لحاظ خوب باشد.
عباسلو در پایان گفت: مشکل منتقدان این است که دغدغۀ ادبیات به مفهوم تخصصی را نداشتهاند و فکر میکنند که دعوت شدهاند تا نظرشان را نسبت به یک اثر بیان کنند و ذهنشان متمرکز بر اثر بوده و نگاه جامع به مقوله ادبیات نداشتهاند. منتقدان تجربههای خودشان را که بسیار از نیازهای ادبیات دور بوده ، مدنظر قرار میدهند به همین دلیل نمیتوانند به مفهوم و اصل کار در ادبیات نفوذ کنند.
نظر شما