ناصر پروانی، نویسنده گفت: مخاطبان عام نسبت به خاص بازخورد عینیتر و واقعیتری به نویسنده میدهند زیرا این مخاطبان بدون بغض، غرض و توجه به دستهبندی فکری نظر خود را درباره خود اثر بیان میکنند.
مخاطبشناسی نویسندگان از چه راههایی است؟
نویسندگان با توجه به بازخوردهایی که به طور مستقیم و غیرمستقیم از جامعه میگیرند مخاطبان را شناسايی میکنند و با در نظر گرفتن میزان دست به دست شدن آثار نیز میتوان مخاطبشناسی کرد. به عنوان مثال وقتی هشتک اسم و نام آثارم را جستوجو میکنم و میبینم جاهای مختلفی در مورد آنها بحث و نظری دادند، متوجه میشوم که کدامیک از آثارم از استقبال بیشتر برخوردار بوده است و گاهی یک سری آثار هستند که در ابتدا بازخورد خوبی دارند اما بعد از دو ماه هیچ بازخوردی از آنها نمیبینیم که این آثار بیشتر تحتتأثیر تبلیغ به طور مقطعی مطرح میشوند. آثاری که ماندگاری دارند و مورد استقبال هستند نمودارشان رو به بالاست و در حقیقت مبلغ چنین کتابهایی نویسنده، قلم و قدرت نوشتارش است.
یک نویسنده چگونه میتواند از مخاطبانش بازخورد بگیرد؟
بازخورد از مخاطبان به شکل مستقیم و غیرمستقیم است. در چند سال گذشته هنرمندان و نويسندگان از طریق شبکههای مجازی هم با مخاطبان خود در ارتباط هستند. من حتی از طریق صفحه اینستاگرام خود نظر مخاطبانم را جویا میشوم و بارها شده از آنها درخواست کردم در مورد اثرم نظر دهند یا خواستم از سه شعری گذاشته شده در صفحهام به شعری که دوست دارند رأی دهند. نویسنده و شاعر با چنین کارهایی بهراحتی میتواند متوجه شود کدام اثرش بیشتر مورد استقبال است. از طرفی دامنه مخاطبان دو گروه عوام و خواص را در برمیگیرد که دوستان اهل قلم، شاعران و نویسندگان و منتقدان گروه مخاطبان خواص را تشکیل میدهند و میتوان از نظر تخصصی آنها بهره گرفت. معتقدم بازخورد خواص به پاکی و خلوص مخاطب عام نیست. عوام بیشتر به اثر نگاه میکنند و در مورد اثر نظر خود را ارائه میدهند و بر این اساس نویسندگان میتوانند از عوام بازخورد عینیتر و واقعیتر بگیرند. عوام بدون بغض، غرض و توجه به دستهبندی فکری نظر خود را درباره اثر میدهند و نظرات عموم نسبت به خواص بدون محاسبه است. به شخصه احترام ویژهای برای نظر مخاطب عام قائل هستم و بیشتر علاقهمندم نظر آنها را جویا شوم. کاش شعر بخوانیم و شاعر نخوانیم و کاش کتاب بخوانیم نه نویسنده. همه ما نویسندگان و شاعران آثار قوی و ضعیف داریم .هیچ دلیلی ندارد چون خانم و آقای فلانی هستم باید مخاطبان از تمام آثارم تعریف کنند. امام علی فرمودند « به گفتار بنگر نه به گوینده آن»
آیا روشهای مختلفی برای مخاطبشناسی هست؟
در روش مستقیم خود نویسنده و شاعر در جریان نظرات مخاطبانش قرار میگیرد. به عنوان مثال در کارگاههایی که دارم در مورد کتابها و شعرهایم نظر افراد را جویا میشوم و گاهی خودشان شعرهایی از من را زمزمه میکنند و این نشان میدهد که آن شعر مورد استقبال قرار گرفته است. گاه هم کتابی از من بینشان دست به دست میشود و این هم نشانگر مورد توجه قرار گرفتن آن کتاب است. مسئله مهم بعدی میزان فروش کتاب است که مقدار فروش آثار نشان میدهد مخاطب به چه نوع ژانر و قلمی علاقهمند است. مسلما وقتی کسی میخواهد بودجهای صرف خرید کتاب کند، سراغ کتابهایی میرود که از آنها بیشتر لذت ببرد اگر عوامل تبلیغی در فروش کتاب دخیل نباشد میتوان گفت میزان فروش را قلم نویسنده تعیین میکند.
مخاطبشناسی تا چه اندازه در اعتلای آثار یک نویسنده مؤثر است؟
اثر هنری و نوشتار باید پویا باشد؛ هنر و ادبیات مثل اقیانوس هستند که مردار را پس میزنند و هر چقدر فرد، شناگر خوبی باشد وقتی با امواج خود را تطبیق ندهد، دریا او را پس میزند. منظورم این نیست که نویسنده ببیند مخاطب چه میخواهد و صرفا به خاطر دل مخاطب بنویسد و از تفکرات اصلی خود جدا شود. چرکنویس تفکرات نویسنده و شاعر اثرش هست و نظرات مخاطب حکم پاکنویس نوشتار صاحب اثر را دارد؛ به همین دلیل با شعرهای مناسبتی مخالف هستم. به عنوان مثال جایی آتش میگیرد و شعری درباره آن سروده میشود. عمر این شعر تا زمان خاموشی آتش است. تمام آثاری که از قدیم تا کنون به جای مانده، منحصر به زمان نبوده و صاحبان چنین آثار ماندگاری برای خود مرز زمان و مکان تعیین نکرده بودند بلکه فراتر از زمان و مکان خود صحبت کردند. ما نویسندگان باید از نظر مخاطب برای قوی شدن قلم خود و باز شدن اندیشه امان استفاده کنیم. منظور این نیست که اندیشه نویسنده صرفا خواسته مخاطب باشد. من از نظرات مخاطبان خود زیاد استفاده میکنم و گاهی خواننده به من گفته کاش از فلان کلمه استفاده نکنید و مخاطبی اظهار کرده فلان کلمه که به کار میبرید خیلی قدیمی است و من با توجه به نظرات مخاطبانم تلاش کردم زبان و قلم خود را امروزی کنم.
آیا منتقدان میتوانند مخاطب اصلی نویسنده باشند؟
هرگز. به شخصه اول برای دل خود مینویسم و بعد برای مخاطبان آن هم مخاطب عام. چرا نویسنده و شاعر باید به خاطر منتقدان ذهن خود را خمیری و شخصیتش را ژلهای کند؟
آیا برای نویسندگان اولویتی در مخاطب اثرشان هست؟
نویسنده خواسته و ناخواسته رده سنی و موضوعی را در نظر میگیرد. به عنوان مثال به هر حال یک سری نویسنده کودکان هستند، عدهای نویسندگان نوجوانان و یک سری هم در مورد دردهای اجتماعی مینویسند. نویسنده ژانری انتخاب میکند و مخاطبش را هم در نظر میگیرد. من ژانر عاشقانه مینویسم و رده سنی این موضوع از ۱۳ سالگی شروع میشود و پایانی ندارد زیرا عشق تا پایان عمر جاری و ساری است. بنابراین رده سنی و موضوع تعیینکننده مخاطبان است.
تا چه میزان جوایز ادبی میتواند نماینده مخاطبشناسی باشد؟
اگر در جوایز ادبی فقط و فقط تراز و استاندارهای ادبی تعیینکننده باشد جواب سؤال مثبت است. به همان اندازه که عوامل دیگر در جایزه ادبی تأثیرگذار میشود، از نماینده مخاطبشناسی جایزه کم میشود .نمونه این مسئله را در جشنواره فیلم فجر میبینیم که فیلمی که منتخب مردم است معمولا بیشتر از فیلمی که منتخب داوران است در سینماها مورد استقبال میگیرد و مخاطبانش بیشتر است؛ البته روش آمارگیری هم باید طوری باشد که روایی و پایایش ثبت شده باشد.
و حرف آخر؟
هر زمان مرز برای هنر و ادبیات قائل نباشیم روز بهروز به تعداد مخاطبان افزوده میشود. ما در نوشتار محدویت داریم و به همین دلیل یک سری از مخاطبان را خواسته و ناخواسته از دست میدهیم. وقتی سفره ادبیات و هنر همه جور غذایی اعم از شیرین، ترش، ملس،تلخ و گس ارائه دهد همه دور این سفره جمع میشوند و وقتی فقط بر سر این سفره غذای شیرین بگذاریم مسلما مخاطبانی که شیرینی را دوست ندارند از دست خواهیم داد.
نظر شما