سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۰
شکست انقلاب مشروطه به دلیل نزاع میان تجددطلبان بود/ مهم‌ترین کتاب در دفاع از مشروطه کدام است؟

رضا صمیم، دانشیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی گفت: می‌خواهم از این ایده رایج بداهت‌زدایی کنم که شکست انقلاب مشروطه به دلیل تضاد تجددطلبان و تجددستیزان بود. من فکر می‌کنم تجددستیزان در عرصه سیاست‌گذاری آنچنان قدرتمند نبودند. شکست انقلاب مشروطه به دلیل نزاعی میان خودِ تجددطلبان بود که صرفا تاکتیکی نبود.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): احمد بستانی، استادیار دانشگاه خوارزمی سخنرانی خود را با عنوان «مشروطه‌خواهی و الهیات سیاسی شیعه؛ ملاحظاتی درباره دستاورهای فکری مشروطه» آغاز کرد: بحث من درباره الهیات سیاسی مشروطه است؛ این بحث مربوط می‌شود به دستاورهای علمای مشروطه و قراردادن آن در میان مباحث گسترده‌تری درباره مساهمت آنان به شکل‌دهی تجدد سیاسی در ایران معاصر. 

نقش آن‌ها در این زمینه اصلا مورد مطالعه قرار نگرفته است و بیشتر مورخان و فقیهان انجام داده‌اند به بررسی آن‌ها پرداخته‌اند. از میان پژوهشگران اندیشه سیاسی تا حدی فقط مرحوم سیدجواد طباطبایی به این مسئله توجه داشت. او این بحث را مطرح کرد که در مشروطه تلاشی انجام گرفت که فقه به نظامی حقوقی تبدیل شود اما این بحث را بسط نداد. فکر می‌کنم ایراد کار او این بود که به نظریه‌های الهیات سیاسی کمتر توجه داشت. در کار او دوگانگی وجود دارد و گاهی توجه الهیات سیاسی در آثار او دیده می‌شود.  

او ادامه داد: به طور کلی این مسئله از منظر الهیات سیاسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به مشروطه به عنوان یک اتفاق مهم فکری کمتر نگریسته می‌شود. الهیات سیاسی نوعی الگو در مطالعات اندیشه سیاسی است که در دهه‌های اخیر بیشتر مطرح شده و مناسبات میان الهیات و سیاست و فرایندهای سیاسی مانند سکولاریزاسیون را مطالعه می‌کند. اینجا الهیات معنای گسترده‌تری دارد و لزوما منحصر به دین نیست.

من فکر می‌کنم مطالعه مشروطه از این جهت بسیار مهم است و اندیشه علمای مشروطه‌خواه چیزی فراتر از تراشیدن توجیه دینی برای مشروطه‌خواهی بود. از نظر رابطه میان فقه و سیاست، فقه شیعه چهار مرحله را از سر گذرانده است؛ مرحله اول از عصر غیبت کبری تا آغاز دوره صفویه شروع می‌شود، مرحله دوم با دوره صفویه شروع می‌شود و الگوی جدیدی از همکاری فقها و پادشاهان شکل می‌گیرد، مرحله سوم با مشروطه شروع می‌شود و مرحله چهارم نیز با دوره جمهوری اسلامی آغاز می‌شود.  
اهمیت اندیشه علمای مشروطه‌خواه در این است که از نظر الهیاتی راهی را باز می‌کنند که در آن مسئله استبداد تبدیل به مسئله‌ای اساسی می‌شود. از این نظر نهضت مشروطه نهضتی ضداستبداد بود تا انقلابی عدالت‌خواهانه یا آزادی‌خواهانه. 

نائینی مهم‌ترین کتاب در دفاع از مشروطه را نوشته است

وی افزود: اهمیت نائینی در این است که جایگاهی اساسی در این بحث دارد. او مهم‌ترین کتاب در دفاع از مشروطه را به زبان فارسی نوشته است که این نکته بسیار اهمیت دارد زیرا اغلب آثار در آن دوره عربی بوده‌اند. شیوه استدلال او برای دفاع از مفاهیم مدرن سیاسی اهمیت دارد؛ بخش مهمی از کار او عملی اجتهادی نیست یعنی بیشتر به نظر می‌رسد که در اثر او گاهی ترفندهای خطابی بیشتر می‌شود یا گاهی از یک روایت یا مفهومی استفاده می‌شود که نمی‌توانیم در سنت اسلامی آن را پیگیری کنیم و بر اساس فقه سنتی توضیح دهیم. او گاهی مفهومی سنتی مانند ملت را به معنای مدرنش به کار می‌گیرد. 

نکته دیگر که ابتکار مهم نائینی بود تمایزی است که او میان منصوصات و اموری که برای آن‌ها نصی وجود ندارد قائل شد؛ یعنی برای برخی امور احکام شرعی مشخص وحود دارد و برای برخی وجود ندارد. کار مهم نائینی این بود که نشان داد بخش مهمی از مسائل مروبط به سیاست و حقوق اساسی در درون اموری قرار می‌گیرد که نصی برای آن‌ها وجود ندارد و در حوزه اباحات قرار می‌گیرند. از نظر نائینی شکل حکومت نیز در این حوزه قرار دارد. استراتژی نائینی امروزه ساده به نظر می‌رسد اما از نگاه الهیات شیعی بسیار مهم به نظر می‌رسد. او نقش مهمی در تثبیت ایده مشروطه داشت. 

احمد بستانی برای جمع‌بندی به بیان نکته‌ای انتقادی پرداخت: چالش اول این الگو این است که به رغم همه استدلال‌های او، کار او در نهایت نمی‌تواند پایه‌ای گزندناپذیر-مثل مفهوم حق طبیعی در غرب- برای اندیشه خود بنیان بگذارد. 

رویکرد فلسفه سیاسی به وضعیت اندیشه مشروطه

سپس شروین مقیمی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بیان سخنرانی خود با عنوان «گذار از نص به روح؛ پیرامون خصیصه اصلی تجددطلبی روشفکران مشروطه» پرداخت: اصولا مورخان اندیشه مشروطه در ایران همواره دوگانه‌ای را میان روشنفکران در نظر گرفته و آن‌ها به دو گروه اصلاح‌طلب (مانند ملکم خان یا مستشارالدوله) و رادیکال (مانند آخوندزاده) تقسیم کرد‌اند. من فکر می‌کنم اگر با رویکرد فلسفه سیاسی به وضعیت اندیشه مشروطه نگاه کنیم متوجه می‌شویم که این دسته‌بندی درست نیست و در واقع تفاوتی میان این روشنفکران وجود ندارد. 

او ادامه داد: آن‌ها استراژی‌ای واحد مبنی بر خارج‌ کردن عاملان الهیات سنتی از صحنه دارند اما تاکتیک‌های متفاوتی را انتخاب می‌کنند؛ تاکید بر این تفاوت‌ها آن قدر پررنگ شده است که باعث می‌شود فکر کنیم آن‌ها از نظر بنیادی متفاومت هستند. مهم‌ترین خصیصه استراژی آن‌ها این است که همگی می‌کوشند دوگانه‌ای را بسازند؛ آن دوگانه در تقابل قراردادن روح دین و نص آن است. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که برای متجددشدن هیچ راهی نداریم که در سنت قدمایی شکاف بیندازیم. 

وی افزود: شیوه‌ای که آن‌ها به کار می‌گیرند متاثر از سنتی است که در غرب هم فیلسوفان سیاسی مدرن مانند اسپینوزا آن را دنبال می‌کردند؛ اسپینوزا در «رساله الهیاتی-سیاسی» از مسیحیت استفاده می‌کند زیرا در آن روحی جهانشمول وجود دارد که می‌توان از طریق آن از قوانین شرعی منصوص فراتر رفت. این استراتژی در همه روشنفکران مشروطه مشترک است اما بیان‌های متفاوتی پیدا می‌کند. مسئله آن‌ها روحی است که مقابل جسم قرار می‌گیرد اما برخلاف مسیحیت نمی‌توان این تفکیک را قائل شد. تلاش روشنفکران مشروطه این بود که با ساختن این دوگانه، به اعتبار روح از جسم جدا بشوند.

شکست انقلاب مشروطه به دلیل تضاد تجددطلبان و تجددستیزان بود

سپس رضا صمیم، دانشیار پژوهشکده مطالعات اجتماعی و فرهنگی به بیان سخنرانی خود با عنوان «بازصورت‌بندی نزاع میان جریان‌های سیاسی-اجتماعیِ اثرگذار بر انقلاب مشروطه» پرداخت: نگاه من در مقابل نگاه دکتر مقیمی قرار دارد. دلیل آن نیز به تفاوت روش‌شناختی منظر ما برمی‌گردد؛ من با جامعه‌شناسی تاریخی به تحلیل مسائل می‌پردازم و برایم نزاع نیروها در مادی‌ترین شکل آن اهمیت دارد. به همین دلیل ایده برای من در اولویت قرار ندارد. 

او ادامه داد: می‌خواهم از این ایده رایج بداهت‌زدایی کنم که شکست انقلاب مشروطه به دلیل تضاد تجددطلبان و تجددستیزان بود. من فکر می‌کنم تجددستیزان در عرصه سیاست‌گذاری آنچنان قدرتمند نبودند. شکست انقلاب مشروطه به دلیل نزاعی میان خودِ تجددطلبان بود که صرفا تاکتیکی نبود. این نزاع را از زمان کسانی مثل آخوندزاده در سطوح گوناگونی می‌بینیم تا به نیمه دوم سلطنت رضاشاه می‌رسیم.

وی افزود: برای اینکه بفهمیم این نزاع کجاها رخ می‌دهند نیازمند شناسایی عرصه‌ها هستیم و یکی از این عرصه‌ها حوزه عمومی است؛ منظور من از حوزه عمومی به شکل نمادین نشریات است. در نشریات این نزاع را می‌بینیم. نزاع‌ها در دوره رضاشاه بسیار شفاف می‌شود و به همین دلیل من از آن زمان شروع می‌کنم. در سال 1312 این نزاع در بالاترین حد خود قرار دارد. یکی از این نزاع‌ها دعوا میان رجال سیاسی تجددطلب در قالب کابینه‌های دولت است؛ مثلا دعوا میان تیمورتاش و فروغی.

مجله آینده در سال 1312 یک اقتراح دارد؛ مسئله این است که آموزش عالی در اولویت است یا آموزش ابتدایی. دعواهای روشنفکران در این بحث بسیار گویا است؛ مانند بحث میان تقی‌زاده و میرزا ابوالحسن فروغی. تقی‌زاده معتقد است که آموزش همگانی مهم است و فروغی با او مخالف است زیرا فکر می‌کند که کشور نیازمند حکیمان و دانشمندان است. تقی‌زاده معتقد است بدون آموزش عامه ملت، تمام اقدامات اصلاحی به یک طبقه خاص منحصر می‌شود. 

می‌توان گفت گروهی از تجددطلبان معتقد بودند که برابری از طریق همگانی‌شدن امکانات و از بین رفتن شرایط بازتولید امتیازات انحصاری ممکن می‌شود اما گروه دیگر نظری متضاد دارد و معتقد است که می‌توان برخی ساختارهای تولید امتیازات نابرابر را نگه داشت. من فکر می‌کنم این تفاوت استراتژیک است. 

این اختلاف در عرصه مجلس شورای ملی نیز دیده می‌شود؛ زمانی که برای تصویب قانون القای القاب و مناصب نظامی و کشوری بحث می‌شود. این قانون به این دلیل تصویب شد که دولتی بر سرکار بود حامی تجددطلبی طرفدار رفع نظام تبعیض بود. در قانون اعزام محصل به خارج نیز این نزاع دیده می‌شود. تقی‌زاده معتقد است که همه باید به این امکان دسترسی داشته باشند و طرفدار امتحان سراسری است. 

قانون دیگر قانون تاسیس دانشگاه تهران است؛ برخی تجددطلبان معتقدند کار دانشگاه بازتولید نظام نخبگی نیست بلکه امکان‌پذیرکردن کنش اجتماعی است. این نگاه را در کتاب عیسی خان صدیق می‌بینیم؛ او معتقد است که افراد در دانشگاه می‌توانند به یکدیگر پیوند بخورند و مهارت بیاموزند. گروه دیگر خواهان بازتولید نظام تبعیض است. به تدریج نیروی گروه تجددطلب راستین کم می‌شود و در واقع شکست انقلاب مشروطه در 1312 رخ می‌دهد.

تجربه مشروطه‌خواهی میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی

در پایان حامد عامری گلستانی، استادیار دانشگاه آزاد اهواز به بیان سخنرانی خود با عنوان «تجربه مشروطه‌خواهی میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی» پرداخت: طالبوف یکی از جدی‌ترین متجددان ایرانی است. کتاب‌های او بسیار اهمیت دارند. طالبوف هنگام بحث از تجدد و مشروطه مانند دیگر روشنفکران است اما در موقعیتی قرار می‌گیرد که هیچکدام از آن‌ها در آن نبوده‌اند. با پیروزی مشروطه طالبوف به دلیل خدماتش به آزادی به عنوان نماینده ایالت آذربایجان در مجلس شورای ملی انتخاب می‌شود. 

او ادامه داد: من برای تجربه مشروطه دو وجه در نظر می‌گیرم؛ یکی قانون‌خواهی و دیگری دولت‌سازی. طالبوف در جایی قرار گرفته است که این دو وجه با هم بروز پیدا می‌کنند. طالبوف می‌گوید منظور از قانون تنظیمات نیست. طالبوف با مشاجرات مفهومی پیش از مشروطه آشناست و نگاهی انتقادی دارد. او معتقد است که علت ناکامی و شکست‌های مشروطه‌خواهان را در بی‌بنیادبودن قانون در ایران می‌داند و دلیل اصلی نیامدن او به مجلس شورای ملی نیز احتمالا همین است. طالبوف نابسمانی مفاهیم و مناسبات میان گروه‌ها را به دقت بررسی می‌کند. تجربه او نسبت به متقدمین و متاخرین متفاومت و متمایز است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها