دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۴
«کربلایی کاظم ساروقی، آیت حق» شرح حال مردی که به یکباره حافظ کل قرآن شد

مرکزی-کتاب «کربلایی کاظم ساروقی، آیت حق» بازنگری مستندات موجود در واقعه حافظ کل قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی، در یک لحظه است که توسط موسسه اصحاب الثقلین اراک گردآوری و منتشر شده است.

 سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «کربلایی کاظم ساروقی، آیت حق»، بازنگری مستندات موجود در واقعه حافظ کل قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی است که توسط موسسه اصحاب الثقلین اراک گردآوری و منتشر شده است.

این کتاب با محتوای بازکاوی واقعه حافظ شدن کربلایی کاظم کریمی ساروقی در یک لحظه است. کربلایی محمدکاظم کریمی ساروقی، فردی بی سواد بود که مدعی حفظ کل قرآن شد. ادعای وی توسط بسیاری از علما، مقامات دولتی و فرهنگیان وقت امتحان و توسط آنان تأیید شد. به گفته او، در امامزادگان ۷۲ تن شهر ساروق از توابع شهرستان اراک،یکباره حافظ قرآن شده‌ است.

مؤسسه اصحاب‌الثقلین در یک کار پژوهشی در طی دو سال به بررسی چگونگی رخداد این واقعیت و مستندسازی این واقعه و جمع‌آوری اطلاعات مکتوب پرداخته است.

این کتاب در ۳۶۰ صفحه اسناد مکتوب، اسناد شفاهی و جمع‌آوری دست نوشته‌های علمای این ماجرا درمنتشر شده است.

کتاب شامل دو بخش است، بخش اول زندگی‌نامه و ویژیگی‌های شخصیتی، چگونگی حافظ کل قرآن شدن به یک لحظه و سفرها و دیدارهای کربلایی کاظم در اراک، تویسرکان، ملایر، همدان، کنگاور، کرمانشاه، تهران، کاشان، مشهد، قم و کشورهای عراق، کویت و حجاز است و در این بخش علاوه برپرداختن به ویژگی‌های حفظ قرآن کربلایی کاظم مصادیق مشابه وی نیز در تاریخ آورده شده است.

 در بخش دوم این کتاب به صورت تفصیلی مصاحبه‌ها و دیدارهای کربلایی کاظم با علما و اندیشمندان اسلامی، قریب به 31 نفر از ایشان که هم اکنون نیز اغلب زنده هستند از جمله آیت الله ناصر مکارم شیرازی، آیت الله جعفر سبحانی، آیت الله حسین نوری همدانی ،آیت الله رضا استادی و....، پرداخته شده است و گواهی نزدیک به 30نفر از اهالی و آشنایان مرحوم کربلایی کاظم ثبت شده است و حدود 30نفر از علمای وقت از جمله مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به عنوان شاهدان این معجزه با دستخط ایشان ثبت و تصاویر و مستندات در کتاب آمده است.



خلاصه‌ای از داستان حافظ قرآن شدن کربلایی کاظم ساروقی

کربلایی کاظم کریمی ساروقی (۱۳۰۰-۱۳۷۸ق)، مرد بی‌سوادی بود که ناگهان حافظ قرآن کریم شد. او کشاورزی ساده و بی‌آلایش بود که ظاهراً به سبب حساسیت در پرداخت به موقع سهم فقرا (زکات) از محصولاتش، مورد عنایت قرار گرفته و به نحوی معجزه‌آسا حافظ کل قرآن شده بود به گونه‌ای که سوره‌های قرآن را نه تنها از ابتدا بلکه از انتهای آنها قرائت می‌کرد و در عین اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت کلمات قرآن را بی‌درنگ در لابلای دیگر متون تشخیص می‌داد.

کربلایی کاظم به وسیله علما و بزرگان بسیاری مورد آزمایش قرار گرفت و حفظ شگفت‌آور وی از سوی آنها تأیید شد.
وی حدود سال ۱۳۰۰ قمری زاده شد و در شهر ساروق زندگی می‌کرد و مانند بیشتر اهالی آن شهر بی‌سواد بود. شغل وی کشاورزی بود و در نهایت سادگی زندگی می‌کرد. از ویژگی‌های بارز وی ادای به‌موقع وجوهات شرعی بود، چنانکه زکات محصول گندمش را به فقرا می‌داد و حتی اگر می‌دانست صاحب زمینی اهل پرداخت زکات و حق فقرا نیست، مسأله پرداخت زکات را به وی یادآوری می‌کرد و اگر زیر بار نمی‌رفت به‌هیچ‌وجه برای او کار نمی‌کرد. حتی بنا گذاشته بود که نیمی از برداشت خود را به فقرا بدهد.

کربلایی کاظم یک روز عصر بعد از کار روانه روستا شد و به باغ امامزاده مشهور به «هفتاد و دو تن» (محل دفن چندین امامزاده از جمله دو امامزاده به نام شاهزاده جعفر و امامزاده عبیدالله صالح) رسید و برای استراحت روی سکویی در کنار در امامزاده نشست. ناگهان دید دو جوان بسیار خوش رو نزدش می‌آیند و به او می‌گویند: نمی‌آیی برویم در این امامزاده فاتحه‌ای بخوانیم؟ محمدکاظم پذیرفت و با آنها داخل شد. آنها اول به امامزاده جلوتر وارد شدند و فاتحه‌ای خواندند و سپس به امامزاده بعدی رفتند و مشغول خواندن چیزهایی شدند که محمدکاظم نمی‌فهمید. در اینجا وی متوجه شد که در اطراف سقف امامزاده کلمات روشنی نوشته شده است و یکی از آن دو نفر به او می‌گوید:چرا چیزی نمی‌خوانی؟

محمدکاظم گفت: من ملا نرفته‌ام و سواد ندارم.
محمدکاظم گفت: چه بخوانم؟ آن شخص آیه‌ای را خواند و گفت: اینطور بخوان.
محمدکاظم آیه را خواند و برگشت که به آن آقا حرفی بزند و یا چیزی بپرسد ولی دید هیچکس همراهش نیست و خودش تنها در داخل حرم ایستاده و ناگهان دچار حالت مخصوصی می‌شود و بیهوش روی زمین می‌افتد.

هنگامی که به هوش می‌آید احساس خستگی شدید می‌کند و ضمناً به این فکر فرو می‌رود که اینجا کجاست و او در اینجا چه می‌کند؟ و سپس از امامزاده بیرون می‌آید و بار علوفه و گندم را برمی‌دارد و روانه دهکده می‌شود، ولی در میان راه متوجه می‌شود که دارد چیزهایی می‌خواند و آنگاه داستان آن دو جوان را به یاد می‌آورد و خود را حافظ همه قرآن می‌یابد.

وقتی به مردم برخورد می‌کند از او می‌پرسند کجا بودی؟ او چیزی نمی‌گوید و بی‌درنگ نزد پیش نماز روستا به نام حاج‌آقاصابر اراکی می‌رود و داستان خودش را هم می‌گوید. پیش نماز می‌گوید: شاید خواب دیده‌ای شاید خیال می‌کنی؟ محمدکاظم می‌گوید: خیر، بیدار بودم و با پای خودم به امامزاده رفتم و همراه آن دو نفر چنین و چنان شد و حالا هم همه قرآن را حفظ دارم. پس از آن پیش نماز، قرآن می‌آورد و آیات مختلف و چند سوره بزرگ را از او می‌پرسد و او همه را از حفظ می‌خواند. مردم روستا دور او جمع شدند تا ببینند حاج‌آقاصابر در این باره چه می‌گوید. حاج‌آقاصابر پس از امتحانات فراوان، به زبان محلی جمله‌ای می‌گوید که معنیش این است: «کارش درست شده و یک مسأله مهمی برایش پیش آمده، و نظر کرده شده است....».



آزمون در کشورهای مختلف

هنگامی که داستان او از محل زندگیش در جاهای دیگر نقل شد او را به شهرهای ایران مانند ملایر، تویسرکان، همدان، کرمانشاه، کنگاور، تهران، قم، مشهد و نیز کاظمین و کربلا و نجف و کویت و حجاز بردند تا مسلمانان و غیرمسلمانان از نزدیک او را ببینند و با دیدن این معجزه زنده، ایمانشان به جهان غیب محکمتر شود.

وی در محرم سال ۱۳۷۸ق  مصادف با 13 مرداد در قم درگذشت و در قبرستان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به خاک سپرده شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها