اسماعیلی افزود: خداوند در قرآن کریم بزرگان دینی را اسوه حسنه معرفی کرده است. با عنایت به این توصیه قرآنی، شایستهتر آن است که ما نیز در شعر خود بزرگان دینی را به عنوان اسوه معرفی کنیم، تا انسان نسل اکنون بتواند شخصیتهایی همچون امام علی (ع) را الگوی زندگی خود قرار دهد. چنان که خداوند در آیه ۱۱۰ سوره «کهف» خطاب به پیامبر (ص) میفرماید: «قُلْ اِنَّمآ اَنَا بَشّرٌ مِثْلُکُمْ یوحَی اِلَی اِنَّمآ الهْکُمْ اِلهٌ واحِدْ … ای پیامبر! به امت بگو که من هم بشری همانند شما هستم»، بشری که مثل بقیه انسانها در کوچه و خیابان راه میرود، با مردم نشست و برخاست میکند، از بازار خرید میکند، در مزرعه بیل میزند، در خانه، همسرداری میکند، لباس میپوشد، غذا میخورد و همه این مسائل، یعنی پیامبر (ص) انسانی است که میتواند، برای انسان خاکی و زمینی الگو قرار گیرد. با عنایت به این دقیقه، شایسته است شاعران آئینی در شعر خویش پیش و بیش از وجوه افتراق، به وجوه اشتراک پیامبر و معصومین (ع) بپردازند و این ذوات مقدس را آنگونه توصیف کنند که برای مردم، محسوس و ملموس باشد.
وی در انتها عنوان کرد: از آغاز تولد شعر پارسی در قرن سوم هجری قمری تلویحا به مقام مولا امیرمؤمنان اشاره شده است و در قرن بعد یعنی سده چهارم، شاهد اولین سرایشهای صریح شاعرانی چون میسری، فردوسی و کسائی مروزی در ستایش مقام ملکوتی حضرت علی هستیم. این چشمه زاینده همچون رودی خروشان بعد از طی کردن قرنهای متمادی همچنان و بدون وقفه تا دشتهای هنر و ادب شعر امروز با شتابی مضاعف در جریان است.
زیبا فلاحی، پژوهشگر ادبی نیز در سخنانی با عنوان «متافیزیک حضور در علم مولا امیرالمؤمنین علی (ع)» بیان کرد: یکی از شرایط ولی مؤمنین کشف و آگاهی نسبت به علوم هستی شناسی است. هنگامی که دانش مولا علی (ع) را در نهج البلاغه مطالعه میکنیم به دانشهایی میرسیم که تخصص در آنها به عیار علم امروز سالها زمان میبرد. امام ما علی (ع)در خطبه ی ۱۶۵ نهج البلاغه و در توصیف رنگآمیزی پرهای طاووس تمثیل و تشبیهاتی بهکار میبرند که گویی در خلقت این پرنده شگفتآور درست نزد خالق اشیا حضور داشتهاند و در هبوط به زبان و نشانهها برای دیگران شرح میدهند.
در این نشست شاعران، خوشنویسان و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، امیر عاملی، رضا اسماعیلی، رضا عبدالهی، سیدمسعود علویتبار، مسعود ربانی، سید حکیم بینش، ایرج قنبری، محمدعلی یوسفی، علیرضا حکمتی، محمدمهدی عبدالهی، نغمه مستشارنظامی، زیبا فلاحی، فاطمه ناظری، سمانه خلفزاده، صبا فیروزی، سارا عبدالهیفر، زهرا آراستهنیا و مریم بشردوست حضور داشتند که در ادامه تعدادی از اشعار قرائت شده در این نشست را با هم مرور میکنیم:
شعر علیرضا قزوه
كاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بيتالله اگر از هند و ايران بگذرد
مهربانا يك دو جامی بيشتر از خود برآ
مستتر شو تا غدير از عيد قربان بگذرد
«خون نمیخوابد» چنين گفتند رندان پيش از اين
كيست میخواهد كه از خون شهيدان بگذرد؟
نغمهاش در عين كثرت، جوش وحدت میزند
هر كه از مجموع آن زلف پريشان بگذرد
پرده عشّاق حاشا بیترنّم گل كند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد
وای روز ما كه در اندوه و حرمان سر شود
حيف عمر ما كه در دعوا و بهتان بگذرد
خون سهراب و سياوش سنگفرش كوچههاست
رستمی بايد كه از اين آخرين خوان بگذرد
كاشكی اين روزها بر ما نمیآمد فرود
حسرت اين روزها بر ما فراوان بگذرد
كافر از كافر گذشت و گبر يار گبر شد
كاش میشد تا مسلمان از مسلمان بگذرد
حال و روز عاشقان امروز بارانیتر است
نازنينا اندكی بنشين كه باران بگذرد
از شراب مشرق توحيد خواهد مست شد
گر نسيم هند از خاك خراسان بگذرد
شعر امیر عاملی
از آن روزی که رو بر قبله توحید آوردم
نمیدانم به دور کعبه یا دور تو میگردم
سحرگه رهروی با من ؛ حدیثی گفت و دانستم
که بی هِمَت اگر نام علی را برده نامَردم
چه غم دارم ز انواع بلا ؛زیرا به لطف او
علی می گویم و هر دَم مُداوا می شود دَردَم
اگر عشق علی کفر است ، ما کافر جهان مومِن
مسلمانم مخوان زاهد اگر زین کُفر برگردم
کدامین معجزه بهتر از این حالی که من دارم؟
شده چون کوره آتَش؛ ز نام او دَم سَردَم
شعر سیدمسعود علویتبار
او جلوه تابناک رب ازلی ست
آیینه ذات هستی لم یزلی ست
از نور ولای ولی اله دانم
دل محو ولایت خداوند علی ست
من تابش خورشید جلی را دارم
من جلوه نور ازلی را دارم
برکون و مکان فخر و مباهات کنم
در سینه محبت علی را دارم
شعر نغمه مستشارنظامی
امیر قافله عشق تخت و تاج نداشت
خیال داشتن تخت و برج عاج نداشت
نخواست گرد زمین روی دامانش باشد
که مالکیت باغ خدا خراج نداشت
سکوت کرد که فریادهای پنهانش
میان حنجره چاه هم علاج نداشت
بهای قصر بهشت است ذکر او هر چند
میان کوفهدلان سکهاش رواج نداشت
به زیر سایهی نخلش رطب چه شیرین است
که برکت شجرش را درخت کاج نداشت
پل قیامتشان بود در سقیفه شکست
علی به بیعت نااهل احتیاج نداشت
شعر زهرا آراستهنیا
از ادب سر خَم نموده پیش نورش آفتاب
حضرت حیدر، عمود الدین، اسد، عالیجناب
جبرئیل آمد به دستش نامه اکمال دین
زد به روی سکه میکائیل نام بوتراب
نور و نور و نور و نور و نور بارید و سپس
خانه ظلمت شد از نوری که باریده خراب
از غدیر خم حقیقت میتراوید و جهان
مست میشد بی حضور هرچه انگور و شراب
گرچه «بَخِّن بَخِّنِ» یک عده پر بود از غضب
شکر حق اینک نصیب ما شده این عشق ناب
«لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»
میشود اوصاف اعلای علی جان صد کتاب
خوش به حال هرکسی که شیعه بودن رسم اوست
در مدار حیدر است و میشود در او مذاب
ما که «أبناء الدلیلیم» و پی حق مبین
در علی دیدیم و میبینیم حق را بینقاب
میرسد هرچند این شادی به داغ میخ در
عاقبت او «دابه الارض» است از وی رو متاب
با علی یعنی که طعم آتش و دست عقیل
خیر بیحدی که آید بعد رنج بی حساب
رنج دنیا گو بیاید یاعلی ذکر من است
پیش عشقش رنج ها مثل حبابی روی آب
پای حیدر مانده ایم و پای عدل و داد او
گرچه از خون شهادت چهرهمان گردد خضاب
شعر صبا فیروزی
در دشت غدیر خم عطر گل و ریحان بود
خورشید و مه تابان آنروز گل افشان بود
تاج شرف و دین بود بر روی سر مولا
آنروز علی مولا با ختم رسولان بود
تا دست علی(ع) حلقه در دست محمد(ص) بود
مُلک و ملکوت حق شادان و چراغان بود
جشن ولیِ اعظم در فرش مهیا بود
هاتف به نوای خوش در عرش غزل خوان بود
ای دوست مبارک باد برساحت تو این عید
عیدی که در آن احمد با حیدر دیّان بود
شعرعاطفه جعفری:
ای فاتح غدیر که رایت به دست توست
سرچشمه ی هرآنچه کرامت به دست توست
بالا گرفت دست تو را شهر علم و گفت
تا هست حق، کلید سعادت به دست توست
در انما ولیکم الله دیده ام
انگشتر عقیق ولایت به دست توست
تو فاتحی و علت آن ذوالفقار نیست
در کارزار تیغ شهامت به دست توست
هم خود کتاب ناطق و هم کاتبی علی
قرآن تویی و کار کتابت به دست توست
من بیگناه نیستم اما به لطف حق
در دادگاه حشر قضاوت به دست توست
شعر سمانه خلفزاده:
ای که در پایت غزل از جنس باران ریخته
در زلال خطبه ات، امواج طوفان ریخته
طرح انگور ضریحت بس که مستی آور است
در حریمت، عاشق و مجنون فراوان ریخته
از کرامات کنیز خانهات این بس که حق
در کلامش شهدی از آیات قرآن ریخته
کاش میدانستم از خُم، حضرت پروردگار
در سبوی حضرت ساقی چه میزان ریخته
هر کجا دُرّ نجف دیدم یقین کردم خدا
لابهلای خاک هم ماه درخشان ریخته
هم اسیران ،هم فقیران را پناهی تا ابد
روی دامان شما اشک یتیمان ریخته
شعر علیرضا حکمتی:
علی(ع) یاور، علی(ع) مثل برادر شد
علی(ع) آيينه ی آل پیمبر(س) شد
امیرالمؤمنین شد نام زیبایش
علی(ع) با لطف، با خوبی برابر شد
شروع دلبریها، دل سپردنها
دوباره عشق ورزیدن میسر شد
جهان آمیزهای شد از گلاب و گل
گلستان شد، جهان باغ معطر شد
چه احوالی، چه احساسی، چه بارانی
چه چشمانی که از این حادثهتر شد
دهان از نام شیرینش به آب افتاد
علی(ع) شیرینی قند مکرر شد
دو دست مهربان تا آسمان رفت و
بلند از ماذنه الله اکبر شد
خدا از هر پریشانی نگه دارد
دلی را که اسیر موی حیدر شد
شعر فاطمه ناظری:
یادت! شکوفهای به درخت دعا شود
نام تو ذکر سبز و بزرگ شفا شود
نظر شما