خواندن این خاطرات خالی از لطف نیست و در هر لحظه نزدیک شدن سربازان عراقی با رزمندهها همراه میشویم و ترس و اضطراب آنها به ما منتقل میشود.
نام این کتاب از زمان اولین آزادسازی اسیران ایرانی در بیستوششم مرداد ماه سال ١٣۶٩ برگرفته شده. همچنین تصویر روی جلد یک قطعه عکس سیاه و سفید چروک شده در میدان جنگ است که در آن دو سرباز وطن پشت به دوربین قرار دارند.
نویسنده کتاب مرتضی سرهنگی؛ روزنامهنگار و پژوهشگر ادبیات است. راهاندازی و فعالیت در دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، کار بر روی خاطرات اسارت و اسرای عراقی او را در ردیف برجستهترین چهرههای عرصه ادبیات پایداری ایران قرار داده است.
چهل خاطرهای که از اسیران مختلف گردآوری شده فقط مربوط به افرادی است که پس از آزادی در ٢۶ مرداد ماه، اقدام به واگویی و یا نوشتن خاطرات خود کردهاند.
جعفر ربیعی آزادهای است پس از تحمل ٢٩ ماه اسارت در سال ۶٩ به وطن بازگشت و خاطراتش یک سال قبل از آزادی به چاپ رسید که اولین کتاب در حوزه اسارت بود. کتاب «رملهای تشنه» مجموعه خاطرات اوست و به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است. تمام خاطرات مربوط به کتابهایی است که پیش از این به چاپ رسیده و مرتضی سرهنگی در ابتدا اشاره کرده در هنگام مطالعه آنها لحظات اسارت را علامتگذاری کرده و بعدا در یک کتاب گردآوری کرده است.
همچنین در انتهای لحظه اسارت هر سرباز، قسمتی با عنوان «درباره این خاطره» قرار دارد که در آن نویسنده درباره آزاده و نحوه آشنایی متنی قرار داده است. در بعضی قسمتها هم متون جالبی از کتاب خود آنها ذکر شده است.
از ابتدای کتاب داستان اسیر شدن هر راوی عجیب و دردناک است. بیشتر آنان زخمی شده و پس از آن توان پنهان شدن از چشم دشمن و یا عقب نشینی نداشتند.
برخی مسیر حرکت خود را گم میکردند و به جای مقر خودی از زمینهای تحت اشغال عراق سردرمیآوردند که سرانجام مجبور به تسلیم میشدند.
گروهی دیگر به دلیل تمام شدن مهمات و خالی شدن خشاب یارای مقابله نداشتند و تنها راه باقیمانده تسلیم در برابر خواست خدا بود.
در خاطرهای جالب یک راوی از کسی صحبت کرده بود که پس از محاصر توسط دشمن تمام تیرهای اسلحه خود را شلیک کرد و بعد با سنگ و کلوخ از متجاوزان عراقی پذیرایی میکرد. بعضی دیگر از اسرا هم به دست کوملههای ایرانی به اسارت درآمدند.
نکته مشترک درباره همه این بود که باید در لحظه اسارت مدارک شناسایی و اسلحه خود را از دشمن مخفی میکردند. اسرا برای ارتباط با خانواده خود از رادیو استفاده میکردند و امیدوار بودند که آنها پیام اسیر شدنشان را بشنوند و نگران نباشند.
در آن زمان سربازان عراقی نسبت به نام خمینی و پاسدارها بسیار حساس بودند و این موضوع چندین بار توسط افراد مختلف بیان شده است.
در انتهای هر خاطره نام کتاب، نویسنده و اسیری که در سال ١٣۶٩ آزاد شده است، نوشته شده که خواننده میتواند در این کتاب با ۴٠ جلد کتاب منتشر شده در مورد خاطرات اسارت از سال ١٣۶٨ آشنا شود.
در پاورقی صفحه ١۵٠ آمده است: «در عملیاتها برای اینکه بچهها اشتباهی يکديگر را مخصوصا هدف قرار ندهند، اسم رمز میگذاشتند. در عملیات بیتالمقدس رمز «ژیان» و «ژاله» بود. کلمهای که تلفظ آن برای عراقیها سخت بود. ژیان را که میگفتی طرف مقابل باید میگفت ژاله وگرنه مشخص میشد که عراقی است.»
در خاطرهای از محمدرضا آقامحمدی که در کتاب «کمی تا آخر دنیا» میباشد، درباره سربازی شیعه به نام علی معروف به علیغول صحبت میکند که اهل کربلاست و با اسیران بسیار مهربان است. او با وجود بازرسیهای متعدد برای اسرا باتری میآورد تا بتوانند رادیو گوش کنند. علی غول عاشق امام و حزبالله بود و با کمکهای خود دل ١٧٠٠ اسیر را شاد میکرد.
همچنین در بعضی قسمتها از بدرفتاری و خشونت فرماندهان عراقی نظیر رحیم نسبت به اسرا مطرح شده است.
خواندن این خاطرات خالی از لطف نیست و در هر لحظه نزدیک شدن سربازان عراقی با رزمندهها همراه میشویم و ترس و اضطراب آنها به ما منتقل میشود.
اولین خاطره زمان اسارت در این کتاب متعلق به خلبان محمد غلامحسینی است که در کتابی با عنوان مهمان صخرهها میتوان خاطراتش را خواند. و چهلمین خاطره از زبان علی علیدوست معروف به علی قزوینی روایت میشود.
این خاطرات بدون نظم و ترتیب خاصی نگارش شده است.
کتاب تابستان ١٣۶٩با موضوع جنگ ایران و عراق که در سال ١۴٠٠ به دست انتشارات سوره مهر منتشر شد شامل ٣٢٣ صفحه است و با قیمت ٩۴ هزار تومان به فروش میرسد.
نظر شما