سه‌شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۹
مجموعه داستان‌های کوتاه مدرن در «راز موج سوم»

کتاب «راز موج سوم» نوشته نوریه حسینی‌تبار شامل مجموعه داستان‌های کوتاه مدرن مرتبط با مسائل خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، داستان‌های کوتاه مدرن این کتاب به شیوه عینی بیانگر آداب و سنن جامعه در کنار پرداختن به مسائل خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی هستند.
 
نویسنده دراین مجموعه از کاربرد ژانرهای رئال، رئال پارانویا، رئال جادویی، بومی اقلیمی، فانتزی و طنز استفاده کرده و زاویه‌دیدهای اول شخص مدرن، اول شخص گذشته‌نگر، تک‌گویی نمایشی (اول شخص با مخاطب خاموش)، اول شخص غیرمتعارف (شخصیت مرده)، اول شخص جمع (ما)، سوم شخص (او) و راوی غیرهمجنس با نویسنده را به‌کار گرفته است.

این کتاب 20 داستان کوتاه را با نام‌های «یلدا دختری در سرزمینم»، «زرد- نارنجی- سرخ»، «فقط یک چهارراه»، «راز موج سوم»، «گذر از پل»، «کاروانسرای گلی»، «تو بمان»، «سرزمین خوشبختی»، «جنازه بابابزرگ»، «ماهرخ»، «بالاتپه»، «آواز جغدها»، «غروب پاییزی»، «مامان من میشی؟»، «با کاوه»، «او با من است»، «آخرین قطار مترو»، «چوپان فداکار»، «قلعه شناور» و «سکوت صدا» شامل می‌شود.

قسمتی از داستان «مامان من میشی؟»:
«گوشی‌ام زنگ می‌خورد، تا از کیفم درمی‌آورم: مامانت داره زنگ می‌زنه و جواب می‌دهم، می‌گوید: ببین زرشام شرمنده، خواهرم دیر میرسه بیمارستان، من باید وایسم تا بیاد، نمی‌تونم مامان رو با این حالش تنها بذارم، یک ساعتی طول می‌کشه تا بیام پیشتون. می‌ایستیم و زل می‌زنیم به دور سبزه‌میدان، کمی آن طرف‌تر چند تن روی نیمکت بتنی نشسته‌اند و در حال خوردن حلیمی هستند که بخارش در هوا می‌پیچد، چند تن هم از خانمی کنار پیاده‌رو آش رشته خریده‌اند کاسه به دست دنبال جایی هستند تا بنشینند. پسر جوانی که کنار مغازه‌شان هستیم تست عطر را به دستم می دهد: خانم بفرمایید چه عطری می‌خواید، سرد، گرم؟ دشت اولم رو ارزون حساب می‌کنم. سرم را پایین می‌اندازم: برزین بیا بریم یه جای مناسب‌تر. او با برقی که در چشمانش است: حالا که وقت داریم بریم توی بازار؟ من اونجا رو خیلی دوست دارم. با اینکه خودم هم بی میل نیستم: یه وقت خسته می‌شی برای خرید خودتون. به من خیره مانده: نه خسته نمی‌شم، بریم؟ با تردید شانه‌هایم را بالا می‌اندازم: باشه حالا که خیلی دوست داری، بریم. فقط باید حواسمون جمع باشه همدیگه رو گم نکنیم. کاغذی از کیفم در می‌آورم، شماره‌ام را می‌نویسم و به دستش می‌دهم: خب شماره‌ام رو که داری، گوشیت هم که اُوردی. با دیدن تابلو کوچک بازار کفاش‌ها وارد دالان می‌شویم، دستش را از دستم می‌کشد: اِ مگه من بچه‌ام؟ دستم درد گرفت و گوشه پالتوی مرا می‌گیرد. چشم و حواسم به ویترین‌های کوچک مغازه‌هاست وعابرانی که با عجله تنه‌ای می‌زنند و می‌روند. وقتی چرخی‌های باربر داد می‌زنند: بپا بپا نخوره بهت. کنارمی‌ایستیم تا از میان مردم بگذرند. طرح‌ها و رنگ‌های مختلف ترمه مرا به سمت خود می‌کشند و فروشنده‌ای با صدای بلند داد می‌زند: روتختی، رومیزی تو سایزهای مختلف و مشتری جمع می‌کند. چند قدم مانده به تیمچه حاجب‌الدوله بوی خوش قهوه همراهمان می‌شود، می‌خواهم وارد مغازه شوم: برزین دستت رو بده به من دستی در دستم حس می‌کنم، با موهای کم و درشت، فکر می‌کنم: چه دست تپلی داره برزین! اما چرا زودتر متوجه نشده بودم؟ تازه چه زود تا گفتم دستش رو داد بهم و بهونه نگرفت مردی با سری بزرگ و گوش‌های کوچک و موهای حنایی کمپشت با گوشه چشمانم می‌بینم که به من زل زده: مامان من میشی؟ مامان من میشی؟»

نشر پلات کتاب « راز موج سوم» را در 104 صفحه و با بهای 90 هزار تومان عرضه کرده است.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها