مؤلف در کتاب «در جستجوی هوش اخلاقی» درصدد است با بیان مواردی واقعی ما را به فکر وا دارد تا نگاه تازهای به زندگی روزمرهمان بیندازیم، پیشقدم شویم و تمرین کنیم تا دیگر دستخوش هیجانات و پیشداوریها نشویم یا تحت سلطه اتفاقاتی قرار نگیریم که خشمگینمان میکردند یا ما را از خود به در میکردند.
در بخشی از مقدمه ناشر بر این اثر آمده است: «رعایت اصول «اخلاقی» موضوعی تازه و یا ابتکاری جدید نیست و همواره با تعلیم و تربیت همراه بوده است، اگرچه در معنای واقعی آن و هدفی که دارد، بهخصوص در نحوهی عملکرد و آموزش آن، همواره اختلاف عقیده وجود داشته است. اکثر ما معتقدیم که اجتماع امروز از نظر اخلاقی به «انحطاط بزرگی» دچار شده است، با این حال خود را جزء اقلیتی که در این طبقه نیستند، محسوب میکنیم.اگر چه از نظر تئوری قبول داریم که نباید به کسی بد کرد یا بهجای آزار رساندن به یکدیگر بهتر است به یکدیگر کمک کنیم، اما در عمل معمولاً به اصول اخلاقی توجه نمیکنیم.
با اینکه زندگی روزمره همواره مملو از موقعیتهایی است برای عمل به اخلاق، اما بهراحتی از کنار این موقعیتها میگذریم. برای درک این موضوع کافی است به خود نگاه کنیم. اول به رفتارمان و بعد به سیل افکار و احساساتی که دائم از ذهنمان میگذرد: تحقیر دیگران، خودخواهی و راحت طلبی، بدگویی کردن، بیتفاوت بودن به موقعیت دیگران، خوشحال شدن از شکست دیگران، حسادت، کینه و غیره.در این راه نمیتوان طرحی از قبل پیشبینیشده پیشنهاد داد که تمامی موقعیتها را در بر بگیرد، بلکه این بر عهده هریک از ماست که با استفاده از شعور و فکر و استدلال خود، در هر شرایط کنش صحیح را تشخیص دهیم.
با این حال اصول و قوانینی کلی وجود دارند که رجوع به آنها میتواند ما را به انتخاب روش صحیح رهنمون کند. مؤلف در صدد است با بیان مواردی واقعی در ابتدای هر فصل، ما را به فکر وا دارد تا نگاه تازهای به زندگی روزمرهمان بیندازیم، پیشقدم شویم و تمرینکنیم تا دیگر دستخوش هیجانات و پیشداوریها نشویم یا تحت سلطۀ اتفاقاتی قرار نگیریم که خشمگینمان میکردند یا ما را از خود بهدر میکردند.اگر با نگاهی تازه، به جریانات عادی زندگی نظر کنیم، متوجه میشویم که دیگر جریان عادیای وجود نخواهد داشت، و هر اتفاقی سبب میشود جنبههای ناشناختهای از شخصیتمان را کشف کنیم. بخصوص اطمینان و آرامشی به دست میآوریم که فقط معنای زندگی ما را تغییر نمیدهد، بلکه آن را بهگونهای هدایت میکند که در هر لحظه فقط به یک هدف نزدیک شویم که رسیدن به بالاترین درجۀ انسانیت، یعنی «کمال» است.»
در کتاب هوش اخلاقی مؤلف درصدد است با بیان مواردی واقعی ما را به فکر وا دارد تا نگاه تازهای به زندگی روزمرهمان بیندازیم، پیش قدم شویم و تمرین کنیم تا دیگر دستخوش هیجانات و پیشداوریها نشویم یا تحت سلطه اتفاقاتی قرار نگیریم که خشمگین مان میکردند یا ما را از خود به در میکردند. برای شناختن موانع درونی نیاز به یک هوشی فراتر از هوش عاطفی و اجتماعی داریم، هوشی که ما را در شناخت نقاط قوت و ضعفمان یاری میدهد و موجب خودشناسی در ما میشود و آن، هوش اخلاقی است. هوش اخلاقی توان و استعدادی است که هرچه بیشتر در خودمان پرورش بدهیم، واکنشهای ما کمتر آنی و هیجانی میشود و بیشتر مبتنی بر اخلاق اصیل و خرد و عقل سلیم خواهند بود.
مؤلف نیز در مقدمهای بر این کتاب نوشته است: «هوش اخلاقی یکی از مؤلفههای هوش معنوی یا عقل سلیم است. قرار گرفتن دو واژه هوش و اخلاق در کنار هم بیانگر داشتن هوش و مهارت است که با تکیه بر اصول اخلاقی الهی صحیح و عقل سلیم ما را در خودشناسی و در نهایت حل چالشها و مسائل روزمره یاری میدهد. در واقع ما با فراگیری اصول اخلاقی الهی صحیح و عمل کردن مطابق با آنها عقل سلیم یا قوه تشخیص و تمیز خوب از بد را در خودمان پرورش میدهیم. هنگام مواجهه یا یک پیشامد این هوش اخلاقی است که با کمک گرفتن از مهارتهای شناختی عقل سلیم و پردازش سریع اصل اخلاقی متناسب با آن موقعیت موجب بروز رفتاری عقلانی و منطقی در ما میشود...»
نظر شما