از آثار منفی این اتفاق میتوان به دو نکته اشاره کرد:
- ۱. با بازگوکردن تئوریها و ترجمه نظریههای خارجی وارد یک سیکل معیوب میشویم که همیشه به نشخوارکردن اطلاعات گذشته افراد خارجی میپردازیم و همیشه یک قدم از آنها عقب میمانیم؛ زیرا اطلاعاتی که خارجیها از آن استفاده میکنند بعد از گذشت چند سال به دست ما خواهد رسید؛ زمانی که دیگر از آن عقیده گذار انجام شده است.
۲. با زیادشدن آثار ترجمهای و کمبود تألیف و نظرات ایرانی مخصوصاً در حوزه نظریه، با گذر زمان هنر ایرانی و هویت فرهنگی ایران دستخوش تغییر میشود و بهسوی نسیان میرود؛ زیرا دانشجویان در دانشگاه با منابع و نظریههای غربی آموزش میبینند و بعد از ورود به جامعه با این تفکر هنر خود را به نمایش میگذارند.
اینگونه است که هیچ ناشری انتشار اثر تألیفی را قبول نمیکند. ناشران به ضعیف و قویبودن اثر توجهی ندارند. فقط به این موضوع فکر میکنند که هزینه پیشتولید و تولید آثار تألیفی بسیار بالا خواهد بود و ترجیح آنهاست که با پرداخت هزینه بسیار کمتر اثری کپی از خارج منتشر کنند و به «پختهخواری» روی آورند.
اما هر دوی این گزارهها محل اشکال است. در واقع آثار داخلی با کیفیت تولید میشود و مخاطبان نیز بهدنبال آثار داخلی هستند؛ اما مشکل اصلی در معرفی آثار و نظام دستهبندی کتابها است. برخی افراد میگویند برای جانگرفتن تألیف در صنعت نشر کشور نیازمند یک سامانه برای نمرهدهی به کتابها هستیم تا به یک معیار و تراز شاخص برای رتبهبندی کتابها در ایران برسیم.
مخصوصاً در موضوع کتابهای هنری. کاری که در کشورهای مختلف با سایتهایی مثل گودریدز، آمازون، اولمنتا، ریفله و... انجام میپذیرد. کما اینکه چنین کاری در ایران بههمت دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی صورت گرفته است. بهتازگی در ماه گذشته استارتاپی به نام «ویلیبوک؛ شبکه اجتماعی کتابخوانها» تأسیس شده که افراد پس از خواندن هر کتاب در ساختاری مانند توئیتر میتوانند به معرفی کتاب و گفتوگو درباره آن بپردازند و این امر به معرفی کتاب بسیار کمک میکند.
از جمله راهکارهای پیشرفت تألیف در هنر میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
- ۱. شاید برچسب «غربزدگی» برای عموم مردم ایران شایسته نباشد اما به هر دلیلی، مردم به آثار تولیدی ایرانی بیاعتماد شدهاند. دلیل آن میتواند تغییر ذائقه مردم یا تولید آثار کم کیفیت در مقیاس بالا باشد. در وهله اول باید بین مردم ایران فرهنگسازی گسترده صورت بگیرد که این بیاعتمادی از بین برود.
۲. در مرحله دوم پس از اعتمادسازی، باید به تبلیغات و معرفی بپردازیم تا مردم با کتابهای خوب تألیفی آشنا شوند. این تبلیغات میتوانند در قالب تبلیغات تلویزیونی، پویشهای کتابخوانی، مسابقات، بیلبورد و... صورت بگیرند.
۳. پس از اتمام مرحله دوم ما بازاری از تقاضا برای این کتابها ساختهایم؛ پس حالا نوبت آن است که عرضه را با تقاضا همتراز کنیم. باید ناشران را به این سمت سوق بدهیم که از نویسندگان حمایت کنند و به تولید آثار تألیفی روی بیاورند. با روشهای مطرحشده میتوان به این حمایت دست پیدا کرد. سازمانها و مؤسساتی همچون وزارت فرهنگ میتوانند با محیاکردن زیرساختهایی برای پیشتولید و تحقیقات قبل تألیف راه را برای نویسندگان هموار کنند. همچنین وزارت فرهنگ میتواند به ناشران تکلیف کند تا بهازای هر ده اثر ترجمهای، یک اثر تألیفی تولید کنند.
در ایبنا گفتوگوهایی با ناشران و نویسندگان اتفاق افتاد که هر سمت به بیان دغدغههای خود پرداختند. این پرونده بهدلیل گستردگی موضوع در طول سال نیز از افراد تاثیرگذار حوزه نشر هنر پیگیری خواهد شد. گفتنی است این اخبار در پرونده ویژه تألیف در سایت بارگذاری شده و در ادامه نیز منتشر خواهد شد که با روتیتر «چالشهای تألیف در حوزه هنر» میتوانید به آن دسترسی داشته باشید.
نظر شما