شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۶
وحیدزاده: باید از ترجمه عبور کرده و به هویت فرهنگی خود برسیم/ در دانشگاه اعتبار تألیف با ارزش‌های گفتمانی غرب سنجیده می‌شود

محمدرضا وحیدزاده، استاد پژوهش هنر و مؤلف کتاب در گفت‌وگو با ایبنا گفت: ما در دانشگاه هنر که نیازمند پیداکردن منابع برای دانشجویان هستیم، به‌شدت با این موضوع درگیریم. با کمبود منابع روبروییم و منابعی هم که موجود است، نیازهای دانشجوی هدف‌دار و علاقه‌مند ما را تأمین نمی‌کند.

به‌گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ محمدرضا وحیدزاده، استاد پژوهش هنر با موضوع «چالش‌های تألیف در حوزه هنر» نکاتی را در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مطرح کرد که در ادامه می‌خوانید.
 
درباره آثار خود کمی توضیح دهید.

من چندین کتاب دربارۀ هنر نوشته‌ام که اکثراً در زمینه هنر معاصر و هنر انقلاب اسلامی بوده است. کتاب «تاریخ تکوینی شعر انقلاب اسلامی» که در دست چاپ است کتابی تألیفی است با رویکرد تاریخ‌نگاری تکوینی بر اساس نظریات لوسین گلدمن، که حاصل تلاش‌ها و پژوهش‌های من در پژوهشکده تاریخ و فرهنگ اسلامی در سال‌های گذشته است. کتاب تألیفی دیگر من «سبک‌شناسی هنر اسلامی» است که توسط نشر سوره چاپ شده. علاوه بر این دو کتاب دیگر هم نوشته‌ام که در واقع درباره هنر انقلابی جهان است. یعنی با جلد سومی که در دست تألیف دارم، سه جلد از مجموعه ده‌جلدی «هنر و اعتراض» که در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در حال انجام است، نوشته من است. جلد اول که در گذشته چاپ شده «شعر و اعتراض» نام دارد، جلد بعدی که در دست چاپ است و امیدوارم به نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ برسد، «نقاشی و اعتراض» نام دارد و جلد دیگری که در دست نگارش است درباره هنرهای مفهومی است. این آثار نه تألیف به معنای آکادمیک آن است و نه ترجمه. زیرا معرفی و گزارشی از عملکرد هنرمندان و نویسندگان انقلابی، آرمان‌خواه و استکبارستیز جهان است. از منابع بسیاری، از زبان‌های مختلف در نوشتن این کتاب استفاده کرده‌ام، بسیاری از این هنرمندان برای فرهنگ‌ها و جغرافیاهای متفاوت هستند که منابع فارسی درباره این افراد کم داریم. امروزه در صنعت ترجمه بسیار کانالیزه و جهتمند برخورد ‌می‌شود و خیلی وقت‌ها مخاطب با واقعیت صحنه روبه‌رو نیست. گاهی وقتی من راجع به این افراد جست‌وجو می‌کردم، به‌ویژه در نقاشی و هنرهای مفهومی، هیچ‌گونه منبع فارسی پیدا نمی‌کردم و عموماً به‌دنبال منابع لاتین، اسپانیولی و فرانسه می‌رفتم و بسیاری از اطلاعاتی که در این دو کتاب آمده، برای مخاطب فارسی‌زبان اطلاعات دست‌اول هستند.

در فضای نشر و چاپ امروزه هنر، اکثر آثار ما آثاری ترجمه‌ای هستند و کمتر آثاری از جنس تألیف می‌بینیم. به نظر شما مشکل اصلی کجاست؟

نه‌تنها فضای غالب در نشر فضای ترجمه‌ای است و عمده کتاب‌ها به این صورت هستند، بلکه آثار تألیفی که موجود است را باید به‌نوعی ترجمه‌ای نامید؛ زیرا شاید مؤلف به‌سراغ منبعی واحد نرفته باشد و آن را عیناً ترجمه نکرده باشد؛ اما نگرش و نگاه مؤلف بوی برگردان نظرات و گفته‌های غربی را می‌دهد. ما در دانشگاه هنر که نیازمند پیداکردن منابع برای دانشجویان هستیم، به‌شدت با این موضوع درگیریم. با کمبود منابع روبه‌روییم و منابعی هم که موجود است، نیازهای دانشجوی هدف‌دار و علاقه‌مند ما را تأمین نمی‌کند. نکته‌ای هست که می‌گویند «هنر نزد ایرانیان است و بس!» اما واقعا این‌گونه نیست. در واقع چیزی که ما به‌اسم هنر در فرهنگی ایرانی‌اسلامی می‌شناسیم مدت‌هاست منقضی شده و ما وارد دوره تاریخی و عهد جدیدی شده‌ایم. حقیقت این است که اصل هنر در جای دیگر رخ می‌دهد و منابع دست‌اول، گفته‌های نو و حرف‌های اصلی در جای دیگری طرح می‌شود. این یک واقعیت است و نمی‌شود آن را انکار کرد. اما این واقعیت نباید ما را منفعل کند. باید نویسنده، مترجم، ناشر و... پای کار بیایند و این مسیر را با هم بسازند. من نمی‌گویم که ترجمه و آثار ترجمه‌ای بیهوده است. ما به این آثار هم نیاز داریم؛ اما به نظر من باید یک گام جلوتر رفت. در کنار ترجمه باید منتقد و تئوریسین به استقلال نظر برسد و با نگاه انتقادی و مستدل به این آرا نظر بیندازد و هویت مشخصی برای خود بسازد. می‌توانیم بسیاری از آثار را ترجمه کنیم و در کنار آن نظر خودمان هم داشته باشیم. می‌توانیم این‌ها را بومی‌سازی کنیم. اکثر اوقات درد فراتر از این است. گاهی حتی ترجمه درستی هم صورت نمی‌گیرد. افراد مسائلی را ترجمه می‌کنند که به پاسخ آن نیازی نیست و همچنین به‌سراغ ترجمه آثاری نمی‌روند که پاسخ بسیاری از مسائلِ روی‌زمین‌مانده‌اند. ما در دانشگاه هنر دانشجویانی تربیت می‌کنیم که به‌طور هدفمندی برای بازار کار آموزش نمی‌بینند و نمی‌توانیم این افراد را کارآمد و مؤثر، پس از دانشگاه وارد بازار کار کنیم که در آنجا موفق شوند. ترجمه‌کردن فراتر از برگردان از یک زبان به زبان دیگر است. می‌خواهم بحث ترجمه را فراتر ببرم و از یک نگاه ترجمه‌ای، یک نوع نگرش ترجمه‌ای و کپی‌پیستی با شما صحبت کنم. ما نباید ترجمه را کنار بگذاریم؛ بلکه باید فراتر برویم و از ترجمه عبور کنیم و به دیدگاه خود و هویت فرهنگی خود برسیم.

یعنی در زمینه هنر نظریه‌پرداز داخلی نداریم؟

نظریه‌پرداز در این زمینه بسیار کم داریم که مسائل زیادی بر این موضوع اثر دارد. یک مسئله غلبه گفتمان است که بر این مقوله تأثیر می‌گذارد؛ گفتمان غربی که به شکل‌های مختلف به‌قول بوردیو «میدان» را در دست می‌گیرد و آن میدان فرهنگی که می‌سازد، جریان فکری ما را مغلوب می‌کند. بوردیو فیلسوف معاصر فرانسوی اصطلاحی تحت‌عنوان «میدان‌های قدرت» و «میدان فرهنگی» دارد. در میدان فرهنگی مناسبات قدرت جور دیگر تعریف می‌شود. این‌گونه نیست که ابزار سیاست‌گذاری تو چه چیزهایی است؟ گاهی خارج از این مناسبات تعریف می‌شود. ممکن است تو نمایشگاه کتاب برگزار کنی، تو در تخصیص یارانه به ناشران ابتکار عمل نشان بدهی؛ ولی اتفاق اصلی جای دیگر رقم می‌خورد و آنچه اعتبار علمی و فرهنگی را تعریف می‌کند مقوله دیگری است و تأیید را شخص دیگری باید اعطا بکند. مسئله مهم‌تر، پخته‌خواری است. وقتی منابعی در اختیار داری و جریان علمی تو پرقدرت از سوی دیگری در حال اتفاق است، اگر جای سفتی برای تکیه‌دادن و قدم‌گذاشتن داشته باشی، خطر نمی‌کنی. ریسک ورود به راه‌های ناپیموده و میدان‌های خطرناکی چون حوزه نظریه‌پردازی را به خود نمی‌دهی و سعی می‌کنی هر چه دردسترس است را ترجمه کنی. در واقع حس خوبی دارد که به‌عنوان یک فرد، خطر نمی‌کنی، زحمت آنچنانی نمی‌کشی و از سمت دیگر تعریف و تمجید هم می‌شنوی. حس تنبلی رضایت‌بخشی دارد که امروزه در این عرصه به ذهن اکثر افراد نفوذ کرده است. وقتی می‌توان این‌گونه اعتبار علمی کسب کرد، چرا باید خطر کنی؟

در واقع در جامعه دانشگاهی امروز ما می‌گویند که اگر ترجمه کنید و نظرات خود را این‌گونه تبیین کنید، باز هم برای جامعه علمی پذیرفته است؟

نه! نه اینکه بگویند اگر ترجمه کنی برای ما پذیرفته است؛ بلکه می‌گویند فقط بدین صورت می‌پذیریم، اعتبار اصلی آنجاست و حرف‌های تو با معیار و ارزش‌های گفتمانی غرب مقایسه می‌شود که چقدر نظرات تو با آنها مطابقت دارد، چقدر به مطالعه آن‌ها پرداخته‌ای، چقدر تکرار کرده‌ای، چقدر مشابهت بین حرف تو با نظرات فیلسوفان و صاحب‌نظران هنر غربی وجود دارد و... این اتفاقات در سیستم ما کسب‌کننده اعتبار است و شخصی که جسارت می‌کند و حرف نو و جدید می‌زند، حتی نگاه انتقادی به بعضی از این نظرات دارد، با استقبال روبه‌رو نخواهد شد. جسارت، هزینه‌بردار است و به این دلیل تنها بعضی افراد به‌سمت آن می‌روند. در واقع مشکل اساسی در فضای فرهنگی ماست که تأثیر بر نظام آموزشی و حوزه هنر هم می‌گذارد.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها