پنجشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۱
هم‌سایه در سایه ناتمام

عنوان کتاب «سایه ناتمام» به دو برادر دوقلو همسان اشاره می‌کند که یکی جسم است و دیگری سایه‌اش. این دو برادر از هم جدا نمی‌شدند.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- شیما ناصری: کتاب «سایه ناتمام» سی و یکمین جلد از مجموعه بیست‌وهفتی‌هاست و روایت‌کننده زندگی یکی از جوان‌های سی و چند سال پیش است که برای حفاظت از مملکت و دین و... از زندگی‌شان گذشتند. در طی این چند سال هم نامی‌ از آنها یاد نشده بود را به تصویر کشیده است. زینب پاشاپور روایت زندگی شهید فرشید فرشته صنیعی که طی این سی و اندی سال گمنام بوده است را قلم زده و اثرش توسط انتشارات ۲۷ بعثت چاپ و روانه بازار نشر شده است.
 
این کتاب در ۱۵۲ صفحه به نگارش درآمده و حاوی روایت‌هایی از دو برادر دوقلو را بیان می‌کند که از کودکی تا قبل از شهادت فرشید سایه به سایه در کنار هم بودند. سایه ناتمام دارای فصل‌بندی نمی‌باشد ولی خرده‌روایت‌هایی از زبان فرشید و فرشاد به صورت یک در میان در این کتاب به چشم می‌خورد. وقتی کتاب را تورق می‌کنی در صفحات انتهایی آن شاهد اسامی حسین و احمد می‌شوی و این مطلب در ذهن کسی که هنوز کتاب را از نیمه به بعد نخوانده است علامت سوالی می‌شود که این حسین و احمد چه کسانی هستند؟ وقتی از نیمه کتاب به بعد پابه‌پای زندگی این دو برادر دوقلو می‌شوی، تصمیم می‌گیرند اسامی خود را به حسین و احمد تبدیل نمایند و روایت‌های آخر کتاب یکی در میان به اسم حسین و احمد دیده می‌شود.
 
مطلب دیگری که در این کتاب به وضوح دیده می‌شود و خود نویسنده در مقدمه کتاب به آن اشاره نموده است، بحث استفاده از شش دفتری است که از فرشید به یادگار مانده و حاوی نامه‌ها و مکاتباتش با برادر دوقلویش است که توسط نویسنده با حفظ امانت این روایت‌ها قلم خورده است و این مطالب را در یک سوم پایانی کتاب می‌خوانیم.
 
در همان صفحات اولیه کتاب با اصطلاحات محلی مردم شهر طالقان آشنا می‌شوید که نویسنده در کتابش از آنها برای حفظ اصالت فرشید و فرشاد استفاده کرده است. به عنوان مثال در صفحه ۱۵ کتاب می‌خوانیم: «خانه‌های انکیلادشت مرجان درست روی شیب کوه و خانه‌های شیریج محله پایین دره وسط دو تا کوه ردیف شده بودند و... . هرکداممان با یکی از آن نان‌های گُرِت تازه از تنور درآمده و یک لیوان چای ته‌بندی نمی‌کردیم... .»
 
یا در صفحه ۱۸ می‌خوانیم: «ما چارپا قاشقی دور سفره می‌نشستیم و مامان مرغ را طوری تقسیم می‌کرد که به همگی تکه‌های مساوی برسد و... .» «چارپاقاشقی» از اصطلاحات قدیمی است که در آن برهه استفاده می‌شد و به معنی چهارزانو می‌باشد که نمونه‌های دیگری از این اصطلاحات را در جای‌جای کتاب می‌توانیم مشاهده کنیم و نویسنده برای اینکه برای خواننده معنا و مفهوم این اصطلاحات مشخص شود در پاورقی به معنای آن اشاره کرده است.
 
در ادامه روایت کتاب وقتی هنوز به صفحه چهلم کتاب نرسیدید، متوجه می‌شوید که فرشید و فرشاد وقتی کلاس چهارم، پنجم بودند مادرشان را از دست داده‌اند. آن هم بر اثر سرطان و همین امر در این برهه زمانی برای پسرانی که خواهری ندارند سخت و طاقت‌فرسا تلقی می‌شود و آنها باید یک‌باره بزرگ شوند، مسئولیت قبول کنند و در کنار درس‌ خواندن‌شان، زندگی بدون بدون مادر و مهر مادری را تجربه کنند.
 
موضوع دیگری که در این اثر مشاهده می‌کنیم استفاده نویسنده از یک‌سری اصطلاحات است که باز برای مفهوم‌شان در پاورقی، به معنایشان اشاره شده است. به عنوان مثال در صفحه ۴۱ کتاب می‌خوانیم: «بین معلم‌ها این یکی بیشتر از همه به خودش می‌رسید و به قول نَن‌جون اهل چیتان پیتان و آراویرا بود.» آراویرا کنایه از کسی که به ظاهر خودش می‌رسد.
 
در سایه ناتمام روایت زندگی فرشید و فرشاد از یک زمانی به بعد، براساس اتفاقاتی که در زندگی‌شان می‌افتد و برعکس برادران دیگرشان که در بهترین دانشگاه‌های کانادا و انگلیس و آمریکا درس خوانده بودند، قید درس خواندن در آن دانشگاه‌ها را می‌زنند و بعد از تحصیل در دبیرستان البرز که جزو نخبگان آن مدرسه تلقی می‌شدند، راهی حوزه علمیه می‌شوند. راهی حوزه شدن همانا و سر از جبهه و جنگ درآوردن هم همانا. فرشید و فرشاد راهشان را پیدا کرده بودند ولی در این راه فرشید هست که زودتر از قول خودش؛ فرشاد به مقصد اصلی می‌رسد و در کربلای ۸ سال ۱۳۶۶ در شلمچه به فیض شهادت نائل شد.
 
فرشید در زمانی کودکی خودش را پشت سر می‌گذارد که ایران شاهد تحولات خیلی گسترده و نارضایتی سراسری از رژیم شاهنشاهی است. به‌واسطه شغل پدرش که یک مغزه کتابفروشی روبروی درب اصلی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب داشت و یکی از اصلی‌ترین خیابان‌های تجمعات بود شاهد وقایع آن روزها به طور واضح و ملموس می‌شود. همین امر باعث می‌شود لذت درس خواندن در دانشگاه‌های خارجی همچون برادران بزرگترش را کنار بگذارد و راهی را انتخاب کند تا بتواند به طور جدی در کنار مردم در آن راه قدم بردارد.
 
عنوان کتاب «سایه ناتمام» به دو برادر دوقلو همسان اشاره می‌کند که یکی جسم است و دیگری سایه‌اش. این دو برادر از هم جدا نمی‌شدند، همچون جسم که از سایه جدا نمی‌شود. اما از یک برهه زمانی به بعد سایه از جسم جدا می‌شود و رشد می‌کند و بزرگ می‌شود و این اشاره به فرشید دارد. البته که این رشد و بزرگی‌اش به این معنا نیست که از هم فاصله گرفته‌اند بلکه این سایه هنوز که هنوز است به‌طور خاص و ویژه همراه برادرش است و اتصال این برادر به عالم اصلی و به‌واسطه شهادت باعث جاودانگی این سایه شده و دلیل انتخاب این عنوان می‌تواند این مطلب باشد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها