دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۰
فراستخواه: ویرانه زبان بزرگترین مسئله کنونی ماست/ رحیم زاده: جامعه یک نظریه از فراستخواه طلب دارد

فراستخواه در نشست معرفی و رونمایی کتاب «آرامش در طوفان» گفت: نهادبودگی و دیرندگی تمدن و فرهنگ ما از زبان است و مشکل ما در شرایط کنونی این است که سیاست‌ورزی نیست، چون سیاست‌ورزی به زبان نیاز دارد. در واقع بزرگترین ویرانه‌ای که برای ما ایجاد شده ویرانه زبان است

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست معرفی و رونمایی از کتاب «آرامش در طوفان» به قلم دکترمریم برادران، با حضور استادان فلسفه و علوم انسانی، یکشنبه 9 بهمن 1401 در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.

فریدون رحیم زاده در این نشست با طرح این سؤال که نابغه‌ها چه شکلی هستند گفت: در علوم تجربی با نوابغ آشنایی داریم اما مصداق آن در علوم انسانی برای ما محسوس نیست. اگر انسان حسود نباشد و منصف باشد می‌تواند توانایی‌های افراد را توصیف کند. فراستخواه از نظر من در حوزه ای که در آن کار می‌کند یک نابغه شش دانگ است.

او با اشاره به اینکه چگونه فراستخواه ممکن می‌شود بیان کرد: کانت می‌گوید علم تجربی و فلسفه چطور ممکن می‌شود؟ بنابراین اینجا هم سؤال من این است که فراستخواه چگونه ممکن می‌شود؟ چون بسیاری از ویژگی‌های فراستخواه را ممکن است دیگران هم داشته باشند اما چرا همه آنها فراستخواه نمی‌شوند؟! من در پاسخ می‌گویم، جمع آوری ویژگی‌های مثبت شخصیتی و علمی‌ در فراستخواه او را منحصر به فرد کرده است. در این زمینه که او کار می‌کند به معنای دقیق کلمه منحصر به فرد است.


به گفته این مدرس دانشگاه، او هر وعده ای می‌دهد عمل می‌کند و هر کاری داشته باشید می‌توانید خیالتان راحت باشد که انجام می‌شود حتی گاهی ایشان در وزارتخانه علوم برای ما کارهایی کرده که یک پژوهشکده باید آن را انجام می‌داده است.

رحیم زاده گفت: فراستخواه جمع جبری ویژگی‌هایی مثبتی که درباره او گفت می‌شود نیست، بلکه همیشه مازادی دارد و آن مازاد از جنس خاصی است که فراتر از تعهد، دقت، سواد و ... است. شاید به همین معنا نمی‌توان از او الگو گرفت چون او مازاد همیشه در فراستخواه هست و همه این را متوجه می‌شوند. حالا چرا فراستخواه این گونه است؟

این مدرس دانشگاه بیان کرد: ظاهرا ایشان همیشه در عجله است، تند راه می‌رود، وقتش را تلف نمی‌کند! اول ما فکر می‌کنیم این عجله است اما بعد متوجه می‌شویم او دریافتی از هستی و زندگی و زمان دارد و می‌داند که وقت وجود ندارد. صوفی ابن الوقت نباشد ای رفیق... وقتی که وقت وجود ندارد و شما نگاهت به دنیا این است که اگر زمان گذشت، گذشت! آن وقت نگاهتان به هستی متفاوت می‌شود. آینده همواره به عنوان یک آرزو در ماست و چیزی که وجود دارد حال حال است و اگر وقت گذشت، گذشت! اگر کسی چنین دریافتی از هستی داشته باشد کنش مشابه فراستخواه دارد.

رحیم زاده با بیان اینکه فراستخواه در مواجهه با اندیشه‌ها نقد اندیشه نمی‌کند و همه اندیشه‌ها را می‌خواند و می‌کاود گفت: فراستخواه وقتش را تلف نقد نمی‌کند و به همین دلیل است که وقتی به کثرت و گستردگی ارجاعات او نگاه می‌کنید می‌بینید که او در نقد چیزی نمانده است چون آن زمان برای او کم است. من همیشه فکر می‌کردم تصویر یک نواندیش یا روشنفکر دینی تا دوره‌هایی غالب ترین تصویرش، فراستخواه است اما جالب است که بدانیم که چه اتفاقی رخ داد که او شیفتی به حوزه آموزش عالی داشته است و در این زمینه مقاله و کتاب‌های زیادی نوشته است. چرا کسی که علم دین بلد بوده و فلسفه خوانده و زحمت کشیده و کنشگر اجتماعی بوده می‌آید در یک حوزه کاملا متفاوت و آنجا هم مرجع می‌شود؟ من یاد اسپینوزا می‌افتم که وقتی نفی اش کردند در زیر زمین خانه اش ماند.

او با بیان اینکه فراستخواه به دو پرسش باید درباره خودش پاسخ دهد توضیح داد: نخست اینکه آیا او هم خودش را کنشگر مرزی در حوزه‌های اندیشه، اجتماعی و ... می‌داند؟ دوم اینکه آیا آدمی‌ در سطح فراستخواه تا کجا می‌خواهد تولید منبع برای ارجاع و استفاده دیگران بکند. او یک تولید کننده درجه یک است و همه کارهاش درجه یک و اصیل است. آیین نامه‌ها و کتاب‌هایی که در گوشه ای انبار می‌شوند همواره موضوع یک طرح پژوهشی برای فراستخواه می‌شود. این تولید منبع برای اینکه دیگران استفاده کنند در یک دوگانه دیگر قرار می‌گیرد و آن این است که فراستخواه آیا می‌تواند منبع الهام هم باشد یا خیر؟

رحیم زاده گفت: مرحوم بازرگان،  آیت الله طالقانی، شریعتی و شهید مطهری به لحاظ عمق و گستره و دانشی که فراستخواه در این زمینه‌ها کسب کرده در یک مداری قرار گرفته اند. اما سخن من این است که چگونه می‌شود دسته بندی کنیم که فراستخواه هم منبع الهامی‌ برای دیگران باشد.

او در پایان یادآور شد: خیلی‌ها در این جام جهانی به دلیل مسی طرفدار آرژانتین بود و می‌گفتند عالم فوتبال یک جام به مسی بدهکار است اما فراستخواه یک نظریه به جامعه بدهکار است و امیدوارم او بتواند نظریه ای که جامع نظرات او باشد را تدوین کند. مثلا کنشگر مرزی بودن که او طرح کرده آیا می‌تواند نظریه باشد یا خیر؟ فراستخواه نام ناپذیر است و به همین دلیل است که دیگران فراستخواه را دوست دارند و او را جدی می‌گیرند.
 

مقصود فراستخواه نیز در این نشست طی سخنانی بیان کرد: تشکر می‌کنم از خانه اندیشمندان علوم انسانی که کمک کردند این جلسه فراهم شد. خیلی سخت بود شنیدن این حرف‌ها و می‌دانید که چه سخت است جای من بودن. یعنی دوستان به دلیل لطفی که دارند برای دوست‌نوازی و شاگردنوازی و تشویق یک فردی که در جامعه کار می‌کند این تعریف‌ها را کردند. می‌فهمم، ولی سنگین است. خوشبختانه جای من نبودید.
 
وی گفت: از خانم دکتر برادران تشکر می‌کنم. واقعا نمی‌توانم حق این نسل علمی‌نوپدید و نوظهور را ادا کنم. دکتر برادران یک استاد شاگردپرور است. شهادت می‌دهم که ایشان یکی از بهترین معلمان این سرزمین است. دانشجو تربیت می‌کند و حلقه‌های علمی‌ با دانشجویان به وجود می‌آورد. حداقل بیش از 10 کتاب نوشته‌اند که هرکدام بیش از 10 بار چاپ شده‌اند. او همان امر نوظهور ایران است. من از دکتر نورشاهی نیز تشکر می‌کنم که این ایده را به ذهن چالاک و خلاق دکتر برادران انداخت. من هرچه کردم جلوی این کار را بگیرم نشد. آخر کار یک سلاحی داشتند که زلال اشکشان بود و من در آخر تسلیم شدم.
 
فراستخواه ادامه داد: دکتر برادران من را رؤیت‌پذیر کرد. من دیده نمی‌شدم، دیده شدم. خوانده نمی‌شدم، خوانده می‌شوم. من را نقدپذیر کرد. نور روایتش را بر من انداخته و از این به بعد من می‌توانم بهتر نقد بشوم، بهتر اندیشیده بشوم. محدودیت‌های من و کران من بهتر فهمیده می‌شود و این برای سرزمین، برای فرهنگ و برای اندیشه لازم است. دکتر برادران روایت ساخت.
 
وی اضافه کرد: دکتر فاضلی توضیحات دقیقی دادند درباره اینکه زبان چقدر امر مهمی‌ است. ما در زبان، همدیگر را دیدار می‌کنیم. زبان خانه هستی است. برادران، زبان را آباد می‌کند، روایت می‌سازد. برادران روایت‌ها را جمع نکرده، خود یک راوی است. دنیای ما با همین زبان ساخته می‌َشود. واقعیت با زبان ما ساخته می‌شود. زبان مکان دیدار ما، گفتگوی ما، همبودگی ما، هم‌اندیشی ما، هم‌فهمی‌ما، هم‌کنشی ما و هم‌شنوی ما است. زبان خیلی مهم است.   
 
فراستخواه گفت: اندیشیدن پارسایی ذهن است و نیایش ذهن است. ما عین ربط هستیم. قدیم می‌گفتند وجود ما وجود ربطی است. هستی ما خصیصه ارتباطی دارد. ما از طریق ربط با دیگران و گفتگو با دیگران در مکان زبان هست که هستنده می‌شویم. می‌دانید که ما یک اضطراب بی‌معنایی داریم، اضطراب موقت بودن داریم. ما همه اضطراب‌های اگزیستانس داریم. یکی از اضطراب‌های ما تمپرالیتی است. یعنی احساس می‌کنیم موقتی هستیم. این یک امر اگزیستانس است؛ اضطراب مرگ اینکه ما تمام می‌شویم. اینکه ما پوچیم؛ بی‌معنا هستیم. این اضطراب، اضطراب بزرگی است. تنها با ارتباط و تنها با زبان، تنها با ارتباط با اشیاء عالم، کائنات و انسان‌ها هست که می‌توانیم به خودمان معنا ببخشیم و بر اضطراب مرگ و پوچ بودن و خالی بودن، فائق بیاییم.
 
او ادامه داد:  از طریق ارتباط است که ما هستنده می‌شویم، دیگر هستی نیستم، موجود نیستیم بلکه هستنده‌ایم، شونده‌ایم. حتی ما به گورستان هم که می‌رویم اگر ارتباط‌ها نباشد، گورستان بی‌معنا می‌شود. گورستان هم با ارتباط آباد است. مردگان ما هم با ارتباط هستند. میلیاردها انسان آمده و رفته و فقط ارتباط‌ها مانده است؛ ارتباط با هستی، ارتباط با یکدیگر، ارتباط با اشیاء. آن کوزه‌گری که گل و آب را مرتبط می‌کند و از وجود، یک موجود می‌آفریند، یک انکشاف و یک اکتشاف تازه ایجاد می‌کند. یک امر نوپدید اتفاق می‌افتد.
 
این جامعه شناس با بیان اینکه ما وقتی هستنده می‌شویم، وقتی شونده می‌شویم، اگزیستانس خودمان را فعال می‌کنیم، آن وقت است که دیگر معبر زمان نیستیم، مصدر زمان هستیم. دیگر، زمان از ما نمی‌گذرد، زمان از ما برمی‌خیزد و اینجاست که ما دیرنده می‌شویم، میرنده نمی‌شویم تأکید کرد: این دیرندگی و این نهادبودگی، یکی از چیزهایی است که سرزمین ما به آن نیاز دارد. سرزمین ما به این باشندگی، به این شوندگی نیاز دارد؛ اینکه بتوانیم مصدر زمان بشویم و به زمان ایرانی غنا ببخشیم. امیدوارم نسل جدید علمی‌ اینگونه باشد.
 
او در پایان گفت:‌ در خوانش این کتاب، باید من را تنها به عنوان یک مثال در نظر بگیرید. برگردید به این روایت، به این گفتگو، برگردید به این زبان و از طریق این مکان زبان، دیدار بکنید، گفتگو بکنید برای رنج‌هایمان، برای محنت‌هایمان، برای محدودیت‌هایمان. نهادبودگی و دیرندگی تمدن و فرهنگ ما از زبان است و مشکل ما در شرایط کنونی این است که سیاست‌ورزی نیست چون سیاست‌ورزی به زبان نیاز دارد. در واقع بزرگترین ویرانه‌ای که برای ما ایجاد شده ویرانه زبان است. زبان ویران شده است. ما باید این زبان را احیا کنیم؛ زبان عمومی، زبان اجتماعی، زبان مدنی، زبان علمی، زبان فرهنگی، زبان هنری، زبانی که در آن کثرت هست. از همگی شما تشکر می‌کنم و امیدوارم لحظه‌های پربرکتی داشته باشید.


مریم برادران نویسنده اثر «آرامش در طوفان» (زندگی و زمانه دکتر مقصود فراستخواه) هم طی سخنانی گفت: این جمع بخشی از آرزویی است که محقق شد. خوشحالم که این جسارت را کردم.

وی ادامه داد: اولین چیزی که باعث شد سمت این کتاب بروم، اخلاق‌مندی دکتر فراستخواه بود. من در ایشان، انسانیت متفاوتی را می‌دیدم که جای دیگری ندیده بودم. این کتاب ثمره یک اعتماد است؛ اعتماد استاد به شاگرد. بارها به استاد گفته بودم که حد من، نوشتن این کتاب نیست اما به هر حال قرعه فال به نام من خورد. با این حال، اگر انسان‌های دیگری که آشنایی بیشتری داشتند قلم به دست می‌شدند، شاید کتاب دیگری نوشته می‌شد. در هر حال، آرزویی بود که محقق شد. ما باید اندیشمندان را ببینیم و بخوانیم و بشنویم و از آن‌ها بگوییم. امیدی که در کلام و نوشته‌های استاد وجود دارد حاصل سلوک ایشان است.

این نویسنده با بیان اینکه نوشتن این کتاب یک کار تیمی بود، گفت: اگر دیگران اعتماد نمی‌کردند و نمی‌گفتند و من را سهیم نمی‌کردند، قطعا این کار رقم نمی‌خورد. این کتاب بر اساس اعتماد رقم خورد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها