کتاب «تکرار» با به رسمیت شناختن خطا، کمک میکند با اشتباهها یا کاستیهای محتمل خودمان یا گروه همکارمان به صلح برسیم تا از فرآیند کاری خود تجربهای رو به رشد بسازیم.
این کتاب تاکید ویژهای به موضوع خلاقیت دارد و آن را موتور محرکی میداند که فرد را به مکانهای مختلفی میبرد، خواه این مکانهای مختلف، مقصودهای متنوعی باشند که آنها در عمل خود به کار میگیرند، یا فرآیندهایی که پرورش میدهند، یا خروجیهای حاصل. در فصل تمرکز بر شکست، نویسندگان کتاب اینطور آوردهاند: «دلیل ما برای تکرار، گنجاندن شکست در فرآیند و استفاده از آن به نفع نتیجه نهایی، آموختن از آن و دیدن چیزهایی است که بدون آزمودن و امتحان کردن انگارهها نمیتوانستیم بیابیم. شکست بیش از آنکه مانع موتور تکرار باشد در واقع سوخت آن است که باعث میشود موتور به حرکت خود ادامه دهد.»
در کتاب، به دورانی اشاره میشود که خلاقیت را تنها در انحصار اعمال الهی میدانستند و آمدن این واژه در زبان انسان را نوعی عمل کفرآمیز تلقی میکردند. در غرب پیش از رنسانس، خلق کردن مطلقا یک عمل الهی تلقی میشد نه عمل یک موجود فانی. کتاب، اشاره میکند به اینکه موضوع خلاقیت از سال 1950 با بیانات جوی پل گیلفورد در گشایش همایش سالانه انجمن روانشناسی آمریکا آغاز شده است. گیلفورد به چهار ویژگی افراد خلاق میپردازد و اینطور این 4 فاکتور را مطرح میکند: تسلط، انعطافپذیری، ابتکار و پر و بال دادن.
در بخش دوم کتاب، به 10 دیدگاه پرداخته میشود که مسئله اصلی آنها، موضوع تکرار عادتهای سودمند است و تجربههای موثری که برخی از افراد شناختهشده در زندگی شخصی و حرفهایشان دنبال میکنند. متیو مالونی، الیسون تاوزیت، وایلی دوفرزنه، ناتالی پوتزی، اندی میلن، آملیا برودکا، باتونده ترستن، کاس هولمن و میراندا جولای، از جمله افراد سرشناسی هستند که نویسندگان کتاب، به صورت موردکاوی به تجربههایشان پرداخته است.
اما در بخش آخر کتاب با عنوان «بهتر شکست خوردن» اهمیت تکرار را در زندگی مطرح میکند و به این اشاره بکت میپردازد که باور داشت انسان همواره در حال شکست خوردن است و چه بهتر که هربار بهتر شکست بخورد تا بیشتر رشد کند. در این بخش آمده است: «این کتاب پیشنهاد سادهای دارد: شکست، عامل حرکت خلاقیت تکرارشونده است. این هسته مرکزی خلاقیت است؛ حرکت تدریجی از میان طراحی مفهومی، ساختن و ارزیابی خروجیها. هرچه بیشتر بر دستیابی به موفقیتهای تدریجی در هر حلقه تمرکز کنیم، شکست، کمتر شبیه شکست و بیشتر شبیه جزئی از فرآیندی عمدی میشود. موفقیت و شکست فقط ایستگاههایی در چرخه تکرار شونده میشوند که پیوندی جداییناپذیر دارند.»
نویسندگان کتاب، تکرار را پادزهری معرفی میکنند که در هر بافتاری، از خلاقیت گرفته تا یادگیری و حل آزاردهندهترین مشکلات اجتماع، میتواند ترس از شکست را به استقبال از شکست و بهترین استفاده از آن بدل کند. بر اساس آنچه کتاب به آن میپردازد میتوان طرز فکر تکرار را عاملی آموزنده دانست که شکست را به عنوان جزئی ناگزیر و حتی خوش از زندگی معرفی میکند.
«زیباییشناسی برای هنرمندان مانند پرندهشناسی برای پرندههاست» این جمله بارنت نیومن، مقدمهایست برای آنکه نویسندگان کتاب «تکرار»، به این موضوع اشاره کنند که نظریههای موجود درباره یک حرفه، برای کسانی که سالهاست در آن حرفه فعالیت میکنند مفید نیستند. از همین رو نیز، نیومن میگوید برای بسیاری از هنرمندان، نظریههای هنر، هیچ فایدهای ندارد و آنها در طول زندگی هنریشان به نظریهها رجوع نمیکنند و بدون آنها به کار و زندگی خود میپردازند.
هنری پتروسکی به عنوان یکی از پیشکسوتان حوزه مطالعات شکست، عقیده دارد: «هرچه مسئله طراحی پیچیدهتر باشد، طبیعتا حل آن سختتر و ندیدن بعضی جزئیات و ویژگیها محتملتر خواهد بود؛ ویژگیهایی که نبود آنها فقط پس از تولید یا ساخت آن، در زمان استفاده هویدا خواهد شد.»
نویسندگان کتاب «تکرار» با این استدلال که انسانهای خلاق، زیاد شکست میخورند عنوان میکنند که تا زمانیکه افراد خلاق، شکستهایشان را تشخیص میدهند و میپذیرند و از آنها میآموزند، شکستها مطلوب هستند. در این میان، بهترین راه ارتباطی میان خلاقیت و شکست نیز، همین موضوع تکرار است. با این حال، عنصر تکرار برای همه افراد خلاق یکسان نیست. هر فرد خلاقی، بر اساس مقاصدی که تعیین میکند فرآیندها را پرورش میدهد.
کتاب «تکرار» با تاکید بر 10 درس در طراحی و شکست، نوشته جان شارپ و کالین مکلین است که علی شیخپور و مهدی مقیمی آن را ترجمه کردهاند و انتشارات «کتاب وارش» آن را در 336 صفحه منتشر کرده است.
نظر شما