آیا کتاب «خیابان؛ جوهر اصلی فضاهای عمومی» را باید یک اثر میان رشتهای به شمار آورد؟ این کتاب با چه رویکردی و برای پاسخ به کدام پرسش به سراغ سوژه خود میرود؟
بله. این کتاب ماهیت میان رشتهای دارد؛ چون دانش و حرفه طراحی شهری مشابه سایر علوم محیطی مانند معماری و برنامهریزی شهری-منطقهای و معماری منظر، میان رشتهای هستند و بنابراین موضوعات درون این علوم ماهیت میان رشتهای دارند. امروزه استقلال دانش طراحی شهری را نمیتوان بدون ارتباط با اقتصاد، جامعهشناسی، هنر، محیطزیست و روانشناسی محیطی متصور شد. این کتاب نیز با ماهیت اجتماعی فضاهای عمومی سرو کاردارد و در واقع در این کتاب طراحی شهری به دانش علوم اجتماعی مرتبط میشود. این کتاب با رویکردی اجتماعی به دنبال کشف فعالیتها و رفتارهای اجتماعی گوناگون در فضاهای عمومی است. البته با توجه به تفاوت ماهوی و شکلی در میدانها و خیابانهای یک شهر، این کتاب به مطالعه و بررسی این فعالیتها و رفتارها در فضاهای خیابانی میپردازد. در واقع این کتاب با نگاهی علمی به ظرفیتهای نهفته اجتماعی در خیابانهای شهر میپردازد. از یک سلام و علیک ساده میان دو نفر تا نشستن در فضای خیابان، از همنشینی آشنایان و غریبهها در کافهها و نیمکتها کنار هم تا اجراهای خیابانی توسط هنرمردانِ از دل مردم.
شهر و مباحث مرتبط با آن(همچون خیابان) در سالهای اخیر به شدت مورد توجه محققان حوزه های علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی قرار گرفته است، شما علت را در چه میدانید؟ و به بیان دیگر خیابان چگونه محلی برای پرسش و تحلیل قرار میگیرد؟
اگر جایی خصوصی نیست پس عمومی است. علیالقاعده فضاهای خصوصی اگر اهمیت دارند، به همان اندازه، و نه کمتر حتی بیشتر، فضاهای عمومی اهمیت دارند. به خصوص که این فضاها در دل سکونت گاههای انسانی به عنوان مصادیق مدنیت شکل گرفته باشند. این فضاها جاهایی هستند که ما "دیگری" را میبینیم و حق انتخاب همفکری یا مخالفت با افکار او را داریم. به نوعی فضای عمومی محلی برای "دیدار" و " گزینش" است. خیابان به عنوان گونهای از فضای عمومی از این توصیفات جدا نیست. در نظریهای دیگر این خیابان و میدان است که محل مناقشه یا تعامل مردم با دولتمردان قرار میگیرد و بنابراین با اهمیت حکم روایی مطلوب در دولتها و گسترش تفکرات دموکراتیک در جوامع مدنی در دوران حاضر فضای عمومی و خیابان به عنوان گونهای از آن اهمیت پیدا میکند.
ایران در نیم قرن اخیر رشد چشمگیری در شهرنشینی داشته، به نظر شما مطالعات حوزه شهرسازی و علوم اجتماعی ما چقدر با این جریان همسو بوده است؟
مطالعات طراحی شهری در ایران، همانطور که خودتان اشاره کردید، بسیار نوپاست. یعنی شکلگیری تفکرات منسجم علمی در ایران وارد دهه سوم خود شده است. در ابتدا هم، سمت و سوی اغلب این مطالعات بیشتر جنبه نگرشهای زیباییشناسانه داشته است. نگرشهای اجتماعی در کنار نگرشهای دیگر همچون اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی در مرحله نوزایی است. از آنجایی که دورههای تحصیلات تکمیلی در طراحی شهری(بهویژه در مقطع دکترا بسیار بسیار نوپا است)، بنابراین نمیتوان سمت و سوی مشخصی برای این مطالعات در حال حاضر مشخص کرد. اما تمایلهای فکری در میان دانشجویان و اندیشمندان و حتا جامعه حرفهای این دانش به شدت مشهود است.
در ادامه پرسش قبل این کتاب چگونه میتواند به محققان ایرانی در این عرصه یاری برساند؟
این امر با کارهایی هم در حوزه عمل و هم حوزه دانش طراحی شهری امکانپذیر میشود. در حوزه عمل با جدیت کارفرمایان در پیگیری تهیه "پیوست اجتماعی" برای پروژههای طراحی شهری از سوی مشاوران و اینکه از طراحان و مشاوران بخواهند که تبعات خوب و بد اجتماعی اجرای یک پروژه طراحی شهری چیست، از اهمیت فوقالعادهای برخورد دار است.
در حوزه دانش نیز این وظیفه به عهده دانشگاهها و اساتید است که دانشجویان را به تشویق و تربیت در این موضوع سوق دهند. ایران کشوری با اجتماع و فرهنگ منحصر به خود است. اینکه ما بتوانیم فعالیتها و رفتارهای اجتماعی مردم کشور خودمان را در فضاهای عمومی، کشف و بررسی کنیم، کاری جدید و اصیل برایمان است. زندگی در فضای عمومی برای خود آدابی دارد که این آداب، هم باید کشف و آموزش داده و هم از تک تک آحاد جامعه، مطالبه شود. دانشگاه ظرفیت این کارها را دارد فقط نیازمند زمان هستیم تا تاتی تاتی بزرگ و بزرگتر شویم.
شما در حال حاضر نحوه تعامل آکادمیک و عملی حوزههای شهرسازی و علوم انسانی از جمله علوم اجتماعی را چگونه میبینید؟
در پاسخ به این سوال گفتی است که این تعامل بسیار بسیار قوی است و میتوان به لحاظ تاریخی تعامل علمی این دو حوزه را از مطالعات جامعهشناسی شهری در نیمه اول قرن بیستم کامل ردیابی کرد. زمانی که ورث و پارک و همسلفانشان مکتب جامعهشناسی شهری شیکاگو را پایهریزی میکردند، این تعامل به یقین به علوم اجتماعی در زمینه شهر بسط و توسعه یافته است. کارهای بسیار خوبی در خارج از ایران صورت گرفته است و اندیشمندان بسیار خوشفکر داخلی در ایران نیز به دنبال برقراری سفت و سخت این تعامل هستند.
به عنوان پرسش پایانی این کتاب چه جایگاهی در آثار نویسنده این اثر دارد و آیا مخاطبان غیر تخصصی هم میتوانند مخاطبان آن باشند؟
این کتاب با توجه به ماهیت روششناسی علمی به کار رفته در آن مخاطب کاملا علمی و تخصصی دارد. ولی فصول اول و دوم کتاب میتواند مخاطب غیر تخصصی نیز داشته باشد. در واقع این کتاب میتواند به لحاظ روششناسی راهگشا و هادی باشد. اینکه مخاطب عادی چگونه میتواند از این کتاب یا کتابهای مشابه آن سود ببرد، پرسشی جذاب برای شخص بنده شد. شاید و البته حتما روی این موضوع میتوانیم برنامهریزی فکری کنیم.
نظر شما