مهدی شهشهانیفر در گفتوگو با ایبنا بیان کرد:
«لیزه لوته» ضمن آموزش، بچهها را به سفری مطالعاتی در مزرعه میبرد
مهدی شهشهانیفر، مترجم کتاب «لیزه لوته» معتقد است که این کتاب آموزش و توانایی خواندن کودکان را پرورش میدهد. او میگوید: کودک با خواندن کتاب «لیزه لوته» ضمن یادگیری خواندن و نوشتن، به سفری مطالعاتی به مزرعه، دامداری و مرغداری میرود و حقایق جالب بسیاری، درباره شیر و محصولات لبنی یاد میگیرد.
چرا لیزه لوته را برای ترجمه انتخاب کردید؟
«فقط کسانی که «میخوانند»، زندگی میکنند. «خواندن» یک شکل جهانی از ادراک است. درواقع، ما همیشه داریم «میخوانیم»: ستارهشناسان در آسمان، ستارگانی را که مدتهاست، پیدایشان نیست «میخوانند» ... طبیعتگرایان، مسیرهای پیادهروی، در جنگل را «میخوانند» ... رقصندگان باله، نُتهای طراح رقص را «میخوانند». قالیبافان، نقوش درهمتنیدهی یک فرش بافته را، برای بافتن «میخوانند». والدین، نشانههای شادی، ترس یا شگفتی را در چهرهی کودک خود «میخوانند». فالگیران چینی، نشانههای باستانی حکشده در سطح لاکِ لاکپشت را «میخوانند». روانشناسان، رویاهای عجیب بیماران روانی خود را «میخوانند». ماهیگیران هاوایی، با قرار دادن دستان خود در آب، جریانهای آبی اقیانوس را «میخوانند». کشاورزان، در آسمان، این که چه آبوهوایی را باید انتظار داشته باشند، «میخوانند» و همهی آنها، با توانایی تشخیص علائم و پر کردن آنها با معنا، در واقع دارند «میخوانند».» (از کتاب «تاریخچهای از خواندن» نوشتهی آلبرتو مانگوئل) و کودکان زیردبستانی هم با تماشای تصاویر لیزه لوته، کتاب را (میخوانند).
در سال 2006 اولین کتاب سری لیزه لوته (لیزه لوته ناقلاشده) در آلمان منتشر شد و فورا در میان کودکان، محبوبیتی حیرتانگیز پیدا کرد. این شماره، جایزهی مشهور مخصوص کتاب مصور کودک آلمان را به نام «Buxtehuder Kälbchen Preis 2007» برنده شد. جالب این است که این جایزه را، هر سال خودِ کودکان مهدکودکی، طی یک روال رسمی انتخاب میکنند و درحقیقت بزرگسالان در انتخاب کتاب مصور محبوب کودکان نقشی ندارند. باتوجه به انبوه کتب کودک منتشره در آلمان طی یکسال، انتخاب این کتاب کودک، توسط کودکان، خود گویای آن است که لیزه لوته چقدر خوب توانسته بود وجود بچهها را تحتتاثیر خود قرار دهد. از سال 2006 تا 2022 یعنی در طول 16 سال جمعاً 30 جلد از داستانهای «لیزه لوته» منتشر شد و توانست همواره طی این همهسال، جای خود را در دل کودکان حفظ کند. سری کتب کودک «لیزه لوته» تاکنون به 26 زبان ترجمه شدهاند. قبلاً قهرمانان داستانهای کودکان، اغلب سگ، اسب، گربه و موش بودند. چه چیزی در گاو بود که توانست او را قهرمان اول داستان کودکان سازد؟ باید اذعان کنیم الکساندر اشتفنس مایر با چیرهدستی، توانست گاو را به فیگور محبوب کودکان مبدل سازد. خودش میگوید: «من در یک دِه بزرگ شدم و عمویم در نزدیکی ما، مزرعهی بزرگی با 100 گاو شیرده داشت و من از کودکی مفتون حرکات گاوها بودم.» او توانست کنجکاوی، خوشاخلاقی، لجبازی، نگاه مات و مبهوت، تنبلی و کمی خودخواهی گاو را با آن سر و بدن بزرگ، با آن پاهای لاغر و آن لکههای روی سر و صورت و بدن، طوری به تصویر بکشد که اینچنین برای بچهها جذاب باشد.
و اما آشنایی من با لیزه لوتهها اینگونه پیش آمد که من اغلب شاهد بودم نوههایم، سر این که کدامیک، اول کتاب «لیزه لوته»ی جدید را بخوانند با هم درگیر میشدند. از این جا بود که فهمیدم، این مجموعهی باارزشی است و باید به ترجمهاش اندیشید. اتفاقا در همین ایام بود که خوشبختانه ناشر محترم دلتا، پیشنهاد ترجمهاش را داد و من هم با خوشحالی پذیرفتم.
از شخصیت لیزه لوته (این گاو بانمک) بگویید.
گاو لیزه لوته درواقع کاملا آرام است و شخصیت خارقالعادهای دارد. اولین نمایش انیمیشن سرگرمکننده 52 قسمتی از آن برای پخش تلویزیونی ساخته شد و از پخش آن در کانال کودک تلویزیون، بسیار استقبال شد. مثلاً در همین جلد اول، گاو لیزه لوته، شوخیاش میگیرد و قایم میشود تا وقتی آقای پستچی وارد مزرعه میشود، سر به دنبالش بگذارد و او را فراری دهد؛ ولی همین بدجنسی لیزه لوته، به دوستی عمیقش با آقای پستچی منجر میشود؛ به طوری که لیزه لوته، بعدا کیسههای نامههای او را در پشت خود حمل میکند و در توزیع نامهها، یاریاش میدهد. گاو لیزه لوته یکی از محبوبترین شخصیتهای کتاب مصور کودکان آلمان شده است. این گاو و دوستانش، در مزرعه، سالهاست که با ماجراجوییهای خود در هر کدام از کتابهای تصویری جدید، طرفداران زیاد خود را خوشحالتر کردهاند. دنیای گاو لیزه لوته رنگارنگ و شلوغ است. در اینجا باید به نقش تصاویر کتاب هم اشاره شود.
کتاب لیزه لوته، تصویرسازی بسیار زیبا و متفاوت دارد؛ تصاویری که جذابیت کتاب را دوچندان کرده است؛ نقش و اثر تصویر در کتابهای کودک چقدر است؟
تصویر، کودکان را درگیر تفکر میکند و باعث میشود، آنها روی ریزهکاریهای معنادار کتاب، مرتب چیزهای جدید یاد بگیرند. تصویرگر (که خودش نویسندهی کتابها نیز است) همیشه چیزهای جدیدی به کودکان یاد میدهد. در تصاویر جزئیات زیادی هست که مدتها بچهها را مشغول میکند. جزئیات نقاشیشده، بیشتر از متن نوشتاری، بچهها را میخنداند و سرگرم میکند. اینها همه، آموزش پنهان محسوب میشوند. جالب آنکه تصویرگر، پدر و مادرها را هم بینصیب نمیگذارد و برای آنکه آنها هم از کتاب لذت ببرند، تابلوهای نقاشی (مونه) را به دیوار مرغدانی میآویزد!
لیزه لوته، این گاو ناقلا چه کارهای خارقالعادهای انجام میدهد که بچهها اینقدر دوستش دارند و در کنار این دوست داشتن از او آموزش پنهان میگیرند؟
لیزه لوته کارهایی میکند که در دنیای واقع، گاوها نمیتوانند بکنند. شوخیهایی میکند که پر از فانتزی هستند. این کارها قطعاً برای بچهها جذابیت دارد. این کارها مخصوص کتابهای مصور کودک است. شاید گاو در کتاب رفتاری غیرعادی دارد؛ مثلا بالای درخت میرود، از پله بالا میرود، بادبادک هوا میکند و غیره که خب اینها کارهایی است که انسان میتواند انجام دهد. کودک میبیند این کارها را خودش هم میتواند بکند؛ ولی اینکه گاو نمیتواند یا به سختی میتواند بکند، برایش جالب و مضحک است. لیزه لوته گاهی خواب ندارد، سرماخورده است، احساس بیحوصلگی میکند و دلش نمیخواهد حمام کند. خب کودک میبیند اینها همه در انسان وجود دارند.
اما در مورد آموزش پنهانی که بچهها از این کتابهای مصور کودک میگیرند باید بگویم که، در درجهی اول آنها را برای توانایی در خواندن آماده میکند. شما در همین جلد اول (لیزه لوته ناقلاشده) میبینید کودک ضمن یادگیری خواندن و نوشتن، به سفری مطالعاتی به مزرعه، دامداری و مرغداری میرود و حقایق جالب بسیاری درباره شیر و محصولات لبنی، یاد میگیرد.
با این سری کتاب کودک، در حقیقت پروژهی سوادآموزی وارد عمل میشود و در هر جلد حقایق زیادی را به کودک یاد میدهد. همچنین تمرکز بر رشد و توسعهی زبان محاورهای هم است. خواندن و نوشتن و مهارتهای زبانی کودکان در برخورد با کتاب مصور ارتقا مییابد. برای نمونه:
لیزه لوته مخفی میشود تا آقای پستچی آمد، سر به دنبالش بگذارد و فراریاش دهد. آموزش پنهان این ماجرا (که اتقاقا وجه اخلاقی دارد) آن است که بعد آقای پستچی و لیزه لوته دوستان صمیمی میشوند و لیزه لوته به کمک او در توزیع نامه بر میخیزد. آنها پس از یک تقابل اولیه، دوست میشوند و با هم به تعامل اجتماعی میرسند. اینگونه آموزشها، بچهها را برای ورود به زندگی اجتماعی آماده میسازد.
آیا ترجمه کتابهای خردسال با ترجمه کتاب کودک متفاوت است؟
کتابهای مصور برای کودکان زیر 5 سال، معمولا ساختار سادهای دارند؛ متنها کوتاه و جملات ساده هستند. خواندن کتاب برای کودکان از سن 6 سالگی حاوی داستانهای گستردهتری است و فرمولبندی آن میتواند کمی دشوارتر باشد. به محض اینکه بچهها خودشان بخوانند، از زبان باید بر اساس دانش و مهارتهای گروهشان استقبال شود. بنابراین، کتابهایی که برای اولین مطالعه انتخاب میشوند، باید کوتاه و از نظر زبانی ساده باشند؛ کلمات و جملات کوتاه و ساختار جمله ساده باشد. البته رمانهای کودکان از سن 8 سالگی از نظر زبانی، باید پیشرفتهتر شوند.
مهارتهایی که یک مترجم نیاز دارد، چیست؟
مترجم باید اول دانش کار را داشته باشد. به ادبیات فارسی و ادبیات زبانی که قصد ترجمه از آن را دارد، تسلط کامل داشته و نیز به سطح خوبی از اطلاعات عمومی درباره کشور خود و کشور نویسنده کتاب، رسیده باشد تا نتیجهی کارش ناقص درنیاید. بعد از این دانش، او باید برای کار ترجمه، انگیزهای قوی داشته باشد. عبارت معروفی از آنتوان دوسنت اگزوپری نقل شده است که میگوید: «وقتی میخواهید یک کشتی بسازید، این که مردانی را جمع کنید که بروند چوب بیاورند و کار را بین خود تقسیم کنند، کافی نیست. بلکه باید اول به آنها بیاموزید شوق و حسرت دریای بیکران را در دل داشته باشند.» از این جملهی معروف میتوان به تأثیر انگیزه رسید. بیهوده نیست اینقدر درباره انگیزش در روانشناسی مدیریت، سخن گفته میشود. ساختن کشتی با فقط آوردن چوب شروع نمیشود. کار دیگری باید قبل از آن انجام شود. دریانوردی، عشق به دریا را میطلبد و مستلزم تسلط بر تکنیک پیچیدهای است. تنها محاسبات علمی، فارغ از تجربه و انگیزه، کارساز نیست. شما باید اول دریا و جریانات آبی خاص منطقهای آن را، خوب بشناسید تا بتوانید روی مقاومت چوبهای ساخت کشتی تصمیم بگیرید. متخصص باید شوق دریا در وجودش موج بزند. باید شایستگی همراه با انگیزش در کارش باشد.
کتابی به نام «گرگها زمستان ندارند» را در انتشارات کانون منتشر کردهام که درباره سفرهای اکتشافی در قطب شمال است. در این کتاب شما میبینید بالاترین شخصیت نظامی انگلیس، دریاسالار سِرجان فرانکلین چگونه با ناوگان دریایی مجهز انگلیس در مناطق قطبی در یخ گرفتار میشود و خودش با تمام سرنشینان ناوگان به فجیعترین وضع بر اثر سرما و گرسنگی میمیرند. این دریاسالار که همواره در دریاهای معمولی ماموریت داشته و تجربه اندوخته بوده، از آبهای قطبی و خطر سرمای قطبی اطلاعات زیادی نداشته و در نتیجه اشتباهات باورنکردنیای کرده است. در همین کتاب میبینیم یک اسکیموی بیسواد، موسوم به «اسکیمو-جو» به خاطر تجربهی زندگی قطبیاش، میتواند سرنشینان کشتی اکتشافی «پولاریس» را که در یخ گرفتار شده بودند، سوار یک کوه یخ شناور کند و 1400 مایل، آنها را از لابهلای یخهای شناور بگذراند و نجات دهد. البته تمامی این ماجرا و سایر ماجراهای این کتاب، واقعی است. ملکه ویکتوریا، معمای ناپدید شدن دریاسالار سِرجان فرانکلین با تیم اکتشافیاش را بسیار دوست داشت و در نتیجه او، به خاطر خدمات این اسکیمو در پیداکردن محل سانحه، از اسکیمو-جو و همسرش هانا در کاخ ویندزور در 3 فوریه 1854 پذیرایی کرد.
پس تخصص باید در یک پروسهی انگیزشی با تجربه همراه شود تا نتیجه ایدهآل باشد. شکی نیست که ما بدون وجود انگیزه، تجربه و اخلاق، هرگز خروجی خوبی نخواهیم داشت.
مترجم حوزه کودک، باید چه معیارهایی را رعایت کند؟
مترجم باید تسلط کامل به زبان مبدا یعنی زبان نویسنده کتاب داشته باشد. گاهی حتی همین حد هم کافی نیست و بهتر است مترجم در کشور آن زبان، چندسالی اقامت هم داشته باشد. تجربه خودم این است: وقتی به ترجمههایی که قبل از اقامت در آلمان انجام دادهام، نگاه میکنم به خوبی متوجه اهمیت اقامت در کشور مبدا میشوم. فقط یک مقیم میتواند اغلب اصطلاحاتی را که در کتاب به کار میرود به طور صحیح ترجمه کند. به عبارت دیگر کافی نیست شما زبان را، از روی کتاب یاد بگیرید. حتی اگر در دانشگاه، زبان و ادبیات آن کشور را خوانده باشید، باز تسلط شما به آن زبان محدود است. وقتی به زبان علمی و عملی مسلط بودید، آنگاه میتوانید پیام واقعی کتاب را به طور صحیح منتقل کنید. باید این پیام را سلیس منتقل کنید؛ طوریکه خواننده فارسیزبان، راحت مطلب را بگیرد. شاید در متن اصلی، مطلبی باشد که برای خواننده فارسیزبان نیاز به توضیح اضافی داشته باشد. مترجم باید آن توضیح اضافی را در زیرنویس بیاورد.
اینجا بد نیست مثالی بزنم: در کتاب «گرگها زمستان ندارند» صفحه 61 آمده است: «... آن شهرت توفانی عجیب عملیات اکتشافی قطبی کشتی پولاریس، به زودی فروکش کرد و از یادها رفت. به زودی بحث روز مردم در مجامع عمومی و سالنهای اجتماعات، مسائل دیگری، از جمله موضوع گاو خانم آولری شد و مردم، ماجرای پولاریس را چنان فراموش کردند، تو گویی چنین حادثهی بزرگی، اصلاً اتفاق نیفتاده است.»
در این جا موضوع گاو خانم آولری چیست؟ نمیشود آن را مسکوت گذاشت. باید در زیرنویس اطلاع داده شود. زیرنویس زیر لازم است:
(گاو خانم اولری= سال 1871 آتشسوزی مهیبی شهر شیکاگو را ویران کرد. تقصیر را به گردن گاو خانم اولری انداختند! گفتند این گاو پایش را زده و فانوس را واژگون کرده است. در نیمهی دوم قرن نوزدهم در آمریکا احساسات ضدایرلندی خیلی شدید بود. خانم اولری مهاجری فقیر از ایرلند بود. واقعیت آن آتشسوزی این بود که آن زمان دو سوم خانهها چوبی بودند. پیادهروها و بیشتر خیابانها با چوب، فرش شده بودند. خشکسالی بود و باد داغی میوزید. دلایل بروز این آتشسوزی، هیچ ربطی به خانم اولری و گاوش نداشت! بالاخره هم، شورای شهر شیکاگو (120 سال بعد) در 1997، خانم اولری و گاوش را از اتهام آتش زدن شهر، تبرئه کرد.)
با این زیرنویس، نه فقط ابهامی از کتاب ترجمهشده رفع میشود؛ بلکه اطلاعات جدید مفیدی نیز به نوجوانان داده میشود.
چگونه کودکان با خواندن یک کتاب، متفکر و خلاقتر میشوند و نقش والدین و معلمان در این مساله چیست؟
«وقتی من چهارساله بودم، مادرم وحشتزده مرا پیش دکتر برد و با هیجان زیاد گفت: «دکتر نمیدانم چه بر سر پسرم «گاسپار» آمده است؟ او میتواند بخواند؟ دکتر سانتوس امتحان کرد ببیند آیا من واقعاً میتوانم بخوانم. پس بدنم را از سر تا پا معاینه کرد و وقتی کارش تمام شد درحالیکه چین به پیشانی انداخته بود نگاهی جدی به مادرم انداخته گفت: «خانم سونیا من یک خبر بد و یک خبر خوب برایتان دارم. خبر بد آن است که خواندن، درمانناپذیر است؛ ولی خبر خوب این است که او بخاطر این تواناییاش در خواندن، نمیمیرد.»
اما مادرم که همچنان نگران بود، گفت: «یعنی چه دکتر؟ این ناگهانی خواندن دیگر از کجا آمده؟ درست مثل فضلهای که پرستو از بالای سر، روی آدم بیاندازد ما را غافلگیر کرده است.» (نقل از کتاب «من گاسپار هستم» نوشتهی ویلی وان دورسلئار)
والدین اینچنینی، علاقه کودکان به مطالعه را از بین میبرند. در اینجا باید مدرسه به کمک بیاید و خواندن کتاب کودک را در بچهها بیدار کند. خوشبختانه همین پدر و مادرهایی هم که توانایی خواندن زودرس را در کودک، بیماری تلقی میکردند، برای بچهها همواره قصه گفتهاند. قصهگویی و نقل داستان، سابقهای به قدمت بشر دارد. همیشه بوده است و بعد هم خواهد بود. قصهگویی، تجربیات و بینشهای بشر را به نسلهای بعد انتقال داده و الهامبخش کودکان شده و خلاقیت را در آنها بیدار کرده است. کودکان با شنیدن قصهها و دیدن این کتابهای مصور، میتوانند خلاقیت پیدا کنند. معلمان و والدین باید سعی کنند این قدرت تخیل و خلاقیت را در کودک پروبال دهند.
مثلا کودک با ورق زدن لیزه لوته، تخیلش قویتر میشود و معلمان باید با دادن بعضی رهنمودها خلاقیتش را رشد دهند. مثلا بگویند: «میتوانی یک راه دیگری به لیزه لوته پیشنهاد دهی؟ / آن را بگو. (بنویس.) / لیزه لوته دارد به چه میاندیشد؟ / میتوانی ادامهی این داستان را بگویی؟ (بنویسی؟) / یک نامه به لیزه لوته بنویس و در آن از او بخواه که... »
مشکلات و مصائب ترجمهی کتاب کودک چیست؟
«کتابها مرا به دنیا نزدیکتر کردند و هرچه به دنیا نزدیکتر شدم، زندگی برایم روشنتر و پُرمعناتر گردید.» (ماکسیم گورکی)
اولین دغدغهی مترجم، انتخاب کتاب خوب برای ترجمه است. وقتی امکان انتخاب بهترینها فراهم است، چرا باید اهمال کرد. اولین دغدغه باید اخلاق باشد. کودکان باید طی خواندن کتاب کودک، شاهد پیروزی خیر بر شر باشند. باید ببینند چگونه ایثار و فداکاری، نتایج حیرتانگیز به بار میآورد و دوستی و رفاقت، ثمرات اثربخشی میدهد. باید ببینند چگونه وقتی قهرمان داستان، قولی میدهد پای انجامش میایستد. بچهها دوست دارند به دنیاهای ناشناخته برده شوند. به همین دلیل است که علاوهبر داستانهای روزمره، داستانهای تخیلی و شخصیتهای خاص نیز بسیار محبوب هستند: حیوانات سخنگو، موجودات خیالی، اشیاء دارای روح، کودکان با تواناییهای ماوراء طبیعی و بسیاری موارد دیگر. آنها هر چه تعجبآورتر باشند، کودکان بیشتر دوستشان دارند. کتابهای کودک که ماندگار شدهاند و همواره محبوب ماندهاند، آنهایی بودهاند که روی اخلاق متمرکز بودهاند.
نزدیک 120 سال از انتشار کتاب دو جلدی 680 صفحهای «ماجرای سفر شگفتانگیز نیلس هوگرسون» اثر جاودانی از نویسنده سوئدی خانم سلما لاگرلوف میگذرد. این خانم اولین زنی است که جایزه نوبل ادبیات را گرفته است. از انتشار کتاب، این همه سال گذشته است و همچنان، چون نگین انگشتری در ادبیات کودک میدرخشد؛ زیرا علاوهبر تصاویر فوقالعادهاش، داستان پرکششی دارد، خیالپردازی و فانتزی را در کودکان بیدار میکند و بالاخره با تکیه بر اخلاق، داستان را به پایان میبرد. هر دو سطح کتاب (دنیای فانتزی–دنیای واقعی) با یک تفکر اخلاقی توسط نویسنده به هم مرتبط میشوند: نیلس شرور و شیطان که در یک کوتوله جادو شده است، طی ماجراجوییهای متعدد، از نظر روحی و اخلاقی رشد میکند و به یک فرد خوب تبدیل میشود. ما، جنگ بین خوبی و بدی را در خیلی از کتابها و از جمله در کتاب «شاه کوچولو کاله ویرش» (انتشارات کانون) هم میبینیم که با پیروزی خوبی بر بدی پایان مییابد.
دغدغهی بعدی مترجم باید انتخاب کتابهایی باشد که کودکان را در زندگی کمک کند تا با انگیزه بزرگ شوند و در تصمیمگیری، ضعف نشان ندهند و بتوانند راحت، مشکلات را پشت سر بگذارند.
به نظر میرسد ترجمه کتابهای تصویری کودکان و نوجوانان، کار مشکلی است و حساسیت و دقت زیادی میطلبد. به نظر شما در چه جنبههایی از این مساله، باید دقت کرد؟
نقش و تاثیر تصاویر در کتابهای مصور کودک، فوقالعاده زیاد است. مهمترین عاملی که پروسهی یادگیری زبان و توانایی خواندن را تسریع میکند، همین تصاویر هستند. تصاویر کتاب، در حقیقت نقش مکمل را در متن نوشتاری بازی میکنند. این را امتحان کنید: لیزه لوتهی نوهیتان را (که قبلا پدر یا مادر برایش خواندهاند) بردارید و برای او به عمد اشتباهی بخوانید. مطمئن باشید نوهیتان شما را اصلاح میکند و داستان را به طور صحیح، طبق متنی که شنیده است، بازگو خواهد کرد و آخرش هم به شما خواهد گفت: «بابابزرگ، شما باید عینکتان را عوض کنید!»
ضمنا تصاویر کتاب باید حتما منعکسکننده انتظارات معلمان، متخصصان علوم تربیتی و والدین باشند. به نظر من، تصویرگرانی که میخواهند برای یک داستان کودک تصویر بکشند، باید با معلمان، متخصصان و والدین مشورت کنند. برای ترجمه کتاب مصور کودک هم بهتر است مترجم (اگر امکان دسترسی دارد) با بعضی معلمان و والدین در کشور آن زبان، مشورت کند. آنها اغلب میتوانند کتابهای خوبی را برای ترجمه پیشنهاد کنند. در ضمن، مترجم باید به زمان، مکان و آداب و رسوم مردم در داستان، دقت کند و دربارهشان، اطلاعات خوبی جمع کند. شاید داستان در رُم قدیم، یونان قدیم یا در قرون وسطی اتفاق افتاده است، شاید آنها اسکیمو یا سرخپوست بودهاند؛ پس مترجم باید اطلاعات اضافی زیادی درباره هر مساله به خواننده بدهد. به این ترتیب، در اینگونه داستانها زیرنویس دادن هم ضرورت دارد.
نظر شما