سید محسن طباطبایی پور تصریح کرد: مستند «از سرچشمه تا تالاب» که به نمایش گذاشته شد؛ یکی از محققین دانشگاه بعد از دیدن فیلم به سراغ من آمد و گفت: «میخواهم از روی مستند شما مقاله بنویسم. قصد داشتم در مورد پل های اصفهان کار کنم و فیلم شما منبع خوبی برای تحقیقات من است.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون از روی فیلم مستند شما کتابی تهیه شده است توضیح داد: بله مقاله کار شده است. در اواخر دهه هفتاد وقتی من بر روی مجموعه مستند «از سرچشمه تا تالاب» کار میکردم. یک قسمت این مجموعه در مورد پلهایی بود که روی رودخانه زاینده رود است. حدود ۱۵ پل قدیمی از سنگی، آجری تا بتونی را مورد پژوهش قرار دادیم. یکی از محققین دانشگاه بعد از دیدن فیلم به سراغ من آمد و گفت: «میخواهم از روی مستند شما مقاله بنویسم. قصد داشتم در مورد پل های اصفهان کار کنم و فیلم شما منبع خوبی برای تحقیقات من است. من هم یک کپی از فیلم به او دادم.»او در ادامه درباره ایده مجموعه مستند «از سرچشمه تا تالاب» گفت:«یک روز صبح وقتی به دفترم در محله ناژوان اصفهان آمدم دیدم زیر زمین دفتر را آب گرفته است. آن سال بارندگی خیلی زیاد بود و همین جرقه ای شد تا در سالیان بعد در مورد کل مسیر زاینده رود از سرچشمه تا تالاب مجموعه مستند بسازم. کسی تا کنون در مورد زاینده رود مجموعه مستند نساخته بود. این مستند درباره پل ها و مسیر زاینده رود در ۱۵ قسمت تهیه شد.کارگردان این مجموعه محسن صفوی از مستندسازان خوب اصفهان است.»
سید محسن طباطبایی پور در مورد نقش مطالعه در کار تهیه کننده اضحار کرد:«بدون شک مطالعه بر روی تصمیمگیریهای تهیه کننده نقش موثری دارد. وقتی کتاب در مورد موضوعاتی که قابلیت ساخت فیلم مستند دارند مطالعه می کنی، تحریک میشوی تا بر روی آن موضوع کار کنی و فیلم مستند بسازی. من مستندی با خشایار محمودآبادی کار میکردم به نام «راز ماندگاری» که ریشه این کار تحقیقاتی بود که من در زمان صفویه انجام داده بودم. مطالعاتی که من شخصاً بر روی دوره صفویه و شکوه و عظمت هنر در این زمان انجام داده بودم منجر به ساخت فیلم راز ماندگاری شد.»
وی درباره هجرتش از سینمای داستانی به سینمای مستند و از شهر تهران به اصفهان توضیح داد: «به دو دلیل سینمای داستانی را رها کردم و به اصفهان آمدم که از این هجرت خیلی راضی هستم. اگر هجرت نمیکردم هیچوقت این موقعیت تولیدی که در اصفهان دارم را در تهران نداشتم. دوم اینکه متاسفانه از سال ۱۳۷۰ به این طرف منحنی کیفی سینمای ایران افت کرد. سوژههای بسیار بدی ساخته شدند. چون من به فرهنگ و هنر و آداب ایران معتقدم از این سینما فاصله گرفتم تحمل دیدن این فیلمهای چارچنگولی را نداشتم. در جشنواره فیلم فجر هم که می رفتم وقتی نیم ساعت فیلم را میدیدم، اگر ایده محتوایی نداشت نیم ساعت فیلم را که می دیدم از سالن بیرون می آمدم.»
در ادامه سید محسن طباطبایی پور تصریح کرد:«اصفهان شهری مهد فیلم مستند بود. دیگران زحمت کشیدند و من توانستم ارتباطاتی را جذب کنم. مثلاً من وقتی به دیدن هنرستان هنرهای زیبا رفتم و تاریخچه آن را خواندم دیدم چقدر شخصیت جهانی به دیدن این هنرستان آمده است من حدود ۲۶ فیلم از هنرمندان هنرستان هنرهای زیبا ساختم.»
وی با اشاره به اینکه شبی نیم ساعت مطالعه می کند توضیح داد:«موضوعات تاریخی و جغرافیایی را خیلی دوست دارم. هر خوانندهای بنا به علاقه اش باید کتاب بخواند. به عنوان مستندساز مطالعه کتابهای تاریخی خیلی تاثیر دارند. مطالعه در مورد خیلی از موضوعات مهم است. ما در ساخت مستند در مرحله پژوهش بیشتر با کتاب سر و کار داریم. ۹۰ درصد تحقیقات ما میدانی است. گاهی هم در مرحله میدانی به اطلاعاتی برمیخوریم که جدیدتر از کتابها هستند یا اصلاً در برخی از کتابها نیامده اند.»
در پایان سید محسن طباطبایی پور درباره سختی کار تهیهکنندگی عنوان کرد:«خیلی از این مراحل ۲۷۰ فیلمی که تهیه کردم سختی زیادی داشته اما من مانند بچه ای که زمین میخورد و امیدش به بلند شدن است دوباره به راه ادامه دادهام. مدیر هم به دنبال تو نمی آید، او فقط یک تصویبیه به تو میدهد و به تولید کمک نمیکند. اگر یک تهیهکننده رمز کار تهیه کنندگی را بداند؛ میفهمد که این کار بسیار سختی است. اولین خصوصیتی که باید داشته باشی همت و تلاش فراوان است.»
درپایان او در پاسخ به این پرسش که آیا درکارش حسرتی برایش مانده است گفت:« گاهی بچه ها با سوژه های بسیار خوبی به سراغم می آیند اما وسعم به تهیه آن ها نمی رسد. مدیر بالادستی هم شاید متوجه نشود سوژه خیلی خوب است. برای همین مجبور می شویم آن را بایگانی کنیم تا وقتی که بتوانیم بسازیم. لایکلف الله الا وسعها هر کسی به اندازه وسعش باید کار کند. برای همین حسرت چیزی به دل من نمانده است.»
نظر شما